bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۴۷۹۷۱

همدستی پدر و دختر برای قتل داماد

تاریخ انتشار: ۰۲:۱۸ - ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۲
زنی که متهم است با کمک پدرش، شوهر خود را به قتل رسانده، در جلسه دادگاه ادعا کرد پدرش قاتل ‌است و او گناهی ندارد. 

حمید و دخترش رویا متهم هستند هفت‌سال قبل شوهر رویا را به قتل رساندند و قصد داشتند جنازه‌اش را مخفی کنند که توسط پلیس بازداشت شدند. 

نماینده دادستان تهران در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که صبح دیروز در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، گفت: حمید و دخترش رویا، سعید – مقتول - را با ضربات قندشکن به‌قتل رساندند و جسدش را در کمد مخفی کردند. آنها قصد داشتند جنازه را به محل نامعلومی منتقل کنند که توسط ماموران شناسایی و بازداشت شدند.

این پدر و دختر یک‌بار پیش‌ازاین محاکمه شدند و حمید به قصاص محکوم شد که رای صادر‌شده مورد تایید قرار گرفت اما حکم 15سال حبس رویا مورد تایید قرار نگرفت.

دادسرا بر نظر خود مبنی بر مشارکت در قتل تاکید دارد و من به عنوان نماینده دادستان تهران درخواست صدور حکم قانونی را دارم. 

در ادامه، اولیای‌دم مقتول در جایگاه حاضر شدند و برای متهمان درخواست صدور حکم قصاص کردند. سپس رویا اتهام مشارکت در قتل را رد کرد و گفت: روزی که سعید به خواستگاری من آمد قسم خورد که مرا خوشبخت کند. من با وجود مخالفت خانواده‌ام با او ازدواج کردم. سعید پیش از من دوبار ازدواج کرده و سه فرزند داشت و هر دو همسرش از او جدا شده ‌بودند. بعد از ازدواج به تهران آمدم و با شوهرم زندگی می‌کردم. از همان روزهای اول زندگی‌مان بدرفتاری‌هایش با من شروع شد. خیلی اذیتم می‌کرد، کتکم می‌زد، یک‌بار آنقدر زد که مهره کمرم شکست. بار دیگر آنقدر زد که برای چندساعت بینایی‌ام را از دست دادم. هر بار که دعوایمان می‌شد با وساطت خانواده من، آشتی می‌کردیم و باز رفتار سعید درست نمی‌شد. 

متهم ادامه داد: از دستش خسته‌ شده ‌بودم، نمی‌توانستم کارهایش را تحمل کنم. چند روز قبل از حادثه تصمیم گرفتیم از هم جدا شویم. پدرم به تهران آمد. با هم به دادگاه خانواده رفتیم، بخشی از کارهای اداری را انجام دادیم و بقیه آن برای روز بعد ماند. می‌خواستیم به هتل یا خانه یکی از اقوامم برویم، سعید اجازه نداد با اصرار زیاد ما را به خانه برد. می‌گفت برایش بد می‌شود، قبول کرده ‌بود از هم جدا شویم اما می‌گفت دلیلی ندارد جای دیگری برویم. وقتی به خانه رسیدیم پدرم و سعید دراز کشیدند. من هم به اتاق‌خواب رفتم و در را بستم. سعید به سراغم آمد می‌خواست وارد اتاق شود اجازه ندادم و او دوباره فحاشی کرد. حرف‌های خیلی زشتی می‌زد، اعصابم را خرد کرده ‌بود. بعد رفت نزدیک تلفن دراز کشید در را که باز کردم دوباره فحاشی کرد.

پدرم عصبانی شده‌ بود به من گفت قندشکن کجاست. نفهمیدم برای چه می‌خواهد، آن را به پدرم دادم یک ضربه به سر سعید زد و او روی زمین افتاد. من ترسیده ‌بودم. پدرم عصبانی بود و نمی‌شد جلوی او را گرفت با چادر دور گردنش را بست. سعید مرده ‌بود. کمدی را آماده کرد و به من گفت کمک کن تا جسد را بیرون ببریم. من هم قبول کردم. جسد را پشت وانت گذاشته ‌بودیم که پلیس متوجه شد و بازداشت شدیم.

رویا در ادامه گفت: من شرایط بدی داشتم. خانواده شوهرم و دو همسر قبلی وی به‌خوبی می‌دانند او چه اخلاقی داشت. یک‌بار آنقدر کتکم زده‌ بود که مدت‌ها در خانه بستری شدم. همسایه‌ها با خانواده‌ام تماس گرفته‌بودند و وضعیت من را توضیح داده ‌بودند. شوهرم اجازه نداد، خودم چیزی به پدرم بگویم. یک‌بار هم من را کتک زد و به بیمارستان روزبه برد و مدعی شد دیوانه هستم. در آنجا من را بستری کردند اما از بیمارستان فرار کردم و به خانه برگشتم و او دوباره من را کتک زد. هر وقت داروهایش را نمی‌خورد این کار را می‌کرد.

سپس پدر رویا در جایگاه حاضر شد. او گفت: من مرتکب قتل شدم. دخترم هیچ نقشی نداشت. سعید خیلی دخترم را اذیت می‌کرد. آن روز وقتی صدای فحاشی‌هایش را شنیدم عصبی شدم و با قندشکن به سرش زدم. به زمین افتاد. بعد با چادری که روی زمین بود سعی کردم جلوی خونریزی را بگیرم. چادر را دور گردنش پیچیدم اصلا متوجه خفه‌شدن او نشدم. رویا هیچ نقشی ندارد من مقصر بودم.بنا بر این گزارش، بعد از پایان جلسه دادگاه هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.

bato-adv
bato-adv
bato-adv