باورها و ارزشهای كليدی در آموزش عالی
باورها و ارزشهای كليدی در آموزش عالی
بر اين پايه، با باور ژرف به قانونمداري، نظم، تعهد، سختکوشي، و وجدان کار؛ از آزادانديشي، آزادي بيان، کار گروهي، و انتقاد پذيري پشتيباني ميكنم. گراميداشت حقوق ديگران، احترام و اعتماد به دانشگاهیان، و شفافيت و صداقت در برخورد با آنها از بنيادهاي كار وزرات علوم، تحقیقات و فناوری و دانشگاهها هستند.
دو- توسعه و پيشرفت پايدار، درونزا، و متوازن از مسیر توسعة علمي و تعالي معنوي جامعه ميگذرد. در اين راه، کمک به رشد و توسعة فرهنگ، آگاهي تاريخي، سرماية اجتماعي، مشارکت همگاني، جامعهپذيري، و تعالي فرهنگي از كاركردهاي كليدي دانشگاهها هستند. دانشگاهيان خلاق، کارامد، پرتلاش، دانشور، آگاه، و داراي آزادي علمي و امنيت شغلي؛ توسعه و پيشرفت مبتني بر دانش را با همراهي مردم، در كشور راهبري ميكنند و استقلال كشور و توان دفاع غيرعامل آن را بيش از پيش به ارمغان ميآورند.
سه - محور کلیدی سياستگذاري و مديريت، توجه به آرمانهاي اصيل انقلاب اسلامی و منافع ملي است و باور دارم كه دانشگاهيان با آرماني مشترك، همواره منافع ملي را از منافع دانشگاه و منافع دانشگاه را از منافع خود برتر میدانند.
هر كنش مديريتي خرد يا کلان در وزارت علوم و دانشگاهها بايد با سياستهاي رسمي نظام، قوانين و مقررات، و اعتدالگرایی هماهنگ باشد و نبايد شأن، جايگاه، و استقلال علمی دانشگاه و دانشگاهيان را به هيچ بهايي مخدوش سازد. هر تصميم، به ويژه آنهايي كه راهبردي هستند، بايد بر پاية رويكرد علمي و با مطالعه و پژوهش باشد و در فرايند اتخاذ آن تصميم از مشارکت دانشگاهيان فارغ از گرایش سیاسی آنان استفاده شده باشد.
در اين ميان، قوانين و مقررات جاري را محترم، ولي بهبود پيوستة آنها را بايسته ميدانم. مديران وزارت علوم و دانشگاهها بايد در برابر جامعه و ذينفعان داخلي و خارجي پاسخگو باشند. از اين رو، هر مدير در هر مرتبه و مقام بايد مسئوليت تصميمها و كارهاي خود را بپذيرد و پاسخگوي پيامدهاي آن باشد.
چهار- اعتلاي اخلاق و معنويت اسلامي و فرهنگ ديني، پاية توليد علم و دانش سودمند و استفادة درست از آن است. دانشگاهها با پرهيز از آفت سياستزدگي، افزون بر گسترش آموزشهاي تخصصي، بايد به گسترش اخلاق، معنويت، و آزادانديشي در دانشگاه و جامعه براي تربيت انسانهاي فرهيخته و شايسته و داراي دانش پيشرفته و توان كارآفريني، خلاقيت، و نوآوري بپردازند و بهويژه، اخلاق حرفهاي را به شكل برنامهريزي و سازماندهي شده آموزش دهند تا برونداد نظام آموزش عالي، پژوهش، و فناوري، افزون بر پيشبرد بهرهوري و شكوفايي علمي (س.ع.)؛ جامعه دانش بنيان، عدالت محور، و برخوردار از انسانهاي پاك، آگاه، انديشمند، و ماهر باشد (س.چ.).
پنج - رشد و توانمندسازي كشور در علم و فناوري و معنويت بر دوش دانشگاههايي توانمند با بهكارگيري نخبگان و دانشمنداني در تراز جهاني (ق.ب.: ماده 18) با قدرت دانشافزايي، ايدهپردازي، و ثروتآفريني و با مديريت دانشگاهيان است. در اين زمينه، تفكر خلاق، نوآوري، و نظريهپرداري علمي را شالودة آموزش و پژوهش؛ گسترش علم و دانش سودمند را در گرو آزادانديشي، آزادي عمل، و آزادي نقد؛ و دانشگاه را كانون نظريهپردازي آزادانه و نقد آگاهانه ميدانم كه با گسترش قانونمند تشكلهاي علمي، صنفي، سیاسی، و اسلامي در دانشگاهها، بيش از پيش گسترش خواهند يافت.
شش - بدون بازآفريني و توسعة نظام آموزشي كشور؛ توسعة علم و فناوري بر پاية نيازها، مزيتها، ظرفيتها، و پيشرفتهاي نوين علمي شدني نيست. اين بازآفريني و توسعه را به عنوان هدفي والا براي وزارت علوم و دانشگاهها باور دارم و دستيابي به آن را با مشاركت فعال و پيوسته و هماهنگي در سياستگذاري در نظام آموزش عالي، پژوهش، و فناوري و كاربست همة ظرفيتهاي ملي شدني ميدانم.
هفت - مردان و زنان آگاه، توانمند، و برخوردار؛ جامعهاي بهتر و توسعهيافتهتر را براي خود و فرزندانشان بنا ميکنند و مردم آگاه از حقوق و مسئوليتهاي خود، کارايي و اثربخشي بيشتري خواهند داشت. جامعه مبتني بر دانش، با مردمي آگاه و مسئول و در پي صلحي جهاني و محيط زيستي سالم و پيشرفتي پايدار به اعتلا خواهند رسيد. در اين راه، دانشگاه را داراي رسالتي جهاني و علم را دستاوردي جهاني و از آن همگان و هر گونه محدود ساختن دسترسي به آن را نادرست ميدانم.
هشت - متون، محتوا، و برنامههاي آموزشي و درسي چشمههايي از معرفت الهي و انساني هستند كه تازگي و سلامت آنها، روزآمدي و بالندگی دانشگاهها و دانشآموختگان را در پي خواهد داشت.