ترنج موبایل
کد خبر: ۲۳۰۰۷۴

ضرورت تغییر مدل حمایتی نهادهای فرهنگی از سینما

پول می‌رسد؛ مخاطب مهم نیست!

علیرضا رودساز

تبلیغات
تبلیغات
علیرضا رودساز*

؛ سودآوری صنایع فرهنگی در کنار دیگر کارکرد‌های آن مانند کارکردهای رسانه‌ای و فرهنگی، این حوزه را به فرصتی بی‌سابقه تبدیل کرده است که کشورهای مختلف هر کدام به فراخور شرایط و توانایی‌های خود سعی در جلب مخاطبان و به دست گرفتن بخشی از بازار آن دارند.

این محصولات بیشتر شامل ادبیات داستانی عامه پسند، فیلم‌های سینمایی، بازی‌های رایانه‌ای، انواع اسباب بازی و دیگر محصولاتی می‌شوند که خلاقیت انسان و عناصر فرهنگی هنری را در آفرینش محصول به کار می‌گیرند. اخبار مختلف از فروش فیلم‌ها، مد شدن رفتار و یا لباسی خاص و معروف شدن ستاره‌های رشته‌های هنری همگی از بازار گسترده این محصولات و علاقه مردم به دنبال کردن این حوزه خبر می‌دهند.

در ایران نیز محصولات فرهنگی تولید و عرضه می‌شوند ولی با این تفاوت که مفهوم مخاطب به گونه‌ای دیگر تعریف شده و تغییراتی که در اوایل قرن بیستم منجر به شکل گرفتن صنایع فرهنگی شد در نگرش هنرمندان خالقان آثار فرهنگی ایران تغییری ایجاد نکرده است.

هنر و ابزار آفرینش هنری پس از پیشرفت‌های رسانه‌ای در غرب در خدمت صنایع فرهنگی در آمدند و مخاطب وسیع و توده پیدا کردند. ولی در ایران کماکان محصولات فرهنگی غالبا برای گروه‌های خاص تولید می‌شوند و مخاطب خاص و محدود داشتن هنوز مایه مباهات هنرمندان است.

صنایع فرهنگی در عین اینکه بر خلاقیت و کیفیت محصولات تاکید می‌کند به قاعده عرضه و تقاضا نیز عمل کرده و مخاطب را مشتری آثار خود می‌داند. مخاطب در صورت نپسندیدن اثر یا محصولی از خرید آن امتناع کرده و در بلند مدت مسیر بازار را به سمت آثاری که با ذائقه او همسو است تغییر می‌دهد. در صورتی که در جامعه هنری فرهنگی ایران صرفا خلق اثری هنری یا ادبی ارزش محسوب می‌گردد و زنجیره‌های بعدی صنایع فرهنگی که شامل توزیع و اقبال مخاطان می‌شوند بعضا مغفول می‌مانند. این مساله شاید به دلیل حمایت‌ها و سرمایه گذاری‌هایی است که بیشتر در مرحله تولید اثر هنری صورت می‌پذیرند و برنامه مشخصی برای رساندن محصول به مخاطب تدوین نشده است و توزیع آثار در مراحل بعدی اهمیت قرار دارند.

صرف ساختن فیلم‌ها و خلق آثار ادبی توسط جامعه هنرمندان و منتقدین فرهنگی هنری ایران یک امتیاز شمرده شده و به تولید بسنده می‌شود. مخاطب سینما در این چرخه نادیده گرفته شده و یا در درجه بعدی اهمیت قرار می‌گیرد. موج فیلم‌های کم فروش و بدون مخاطب سینمای ایران این سوال را در ذهن ایجاد می‌کند که سازندگان این فیلم‌ها و کسانی که در آن‌ها سرمایه گذاری می‌کنند به چه امیدی به فعالیت در چنین شرایطی می‌پردازند؟

بسیاری از تهیه کنندگان و کارگردانان با وجود اینکه بسیاری از فیلم‌هایشان با شکست تجاری مواجه شده است کماکان به ساخت فیلم می‌پردازند، با این وجود بسیاری از عوامل حرفه‌ای سینما نیز به همکاری خود با این تهیه کنندگان و فیلم سازان ادامه می‌دهند.

دلیل این امر همانگونه که گفته شد ارجحیت تولید و خلق اثر، بر فروش فیلم و استقبال مردمی است. بیشتر تهیه کنندگان و سرمایه گذاران سینما در فرایند تولید فیلم برگشت سرمایه خود را از طریق حمایت‌ها و یارانه‌های نهاد‌های فرهنگی کشور تضمین کرده و حتی گاهی از اکران نشدن فیلم خود نیز ابایی ندارند.

به نظر می‌رسد با توجه به ماهیت این مشکل سینمای ایران باید در تخصیص انواع یارانه‌ها و حمایت‌های دولتی به سینما تجدید نظر نمود. باید بخشی از حمایت‌ها و یارانه‌ها را از بخش تولید فیلم به بخش توزیع فیلم منتقل کردو با در نظر گرفتن مخاطبان فیلم‌ها و شرایط کشور از توزیع فیلم‌ها و محصولاتی که از استانداردهای خاصی برخوردار هستند حمایت کرد. در این صورت می‌توان با بررسی فیلم‌ها بعد از تولید و قبل از توزیع به حمایت از آن‌هایی پرداخت که با مسیر و اهداف کلی فرهنگی کشور و سلیقه عامه مخاطبان هماهنگ هستند.

در صورت تخصیص حمایت‌ها به فیلم‌ها در مرحله‌ای بین تولید و توزیع امکان مخاطب‌شناسی اثر نیز فراهم می‌شودو می‌توان بازار هدف و نحوه توزیع را نیز مشخص نمود. در این مرحله مانند بسیاری از کشور‌ها به خصوص آمریکا اکران آزمایشی یا اکران برای Focus Group (مخاطب آزمایشی و مورد تمرکز) انجام می‌گردد و سلایق و واکنش‌های مخاطبان سنجیده می‌شود. نتایج این امر می‌تواند در نحوه اکران، نوع تبلیغات، زمان اکران و... اثرگذار باشد تا موفقیت فیلم را تا حدی تضمین نماید. همچنین می‌تواند برای آثار بعدی گروه تهیه کننده اثر نیز راهگشا باشد.

در صورتی که حمایت از تولید فیلم به نظارت مداوم بر فرایند تولید نیاز دارد که از عهده بیشتر نهاد‌های حمایت کننده خارج است و ریسک تولید آثار نازل و ناهماهنگ با افق فرهنگی کشور را نیز بالا می‌برد.

سیاست دیگر می‌تواند این باشد که تهیه کنندگان و سازندگان فیلم در سود و زیان فیلم‌ها شریک شوند. این سیاست در هالیوود نیز تجربه شده و حتی بسیاری از بازیگران نیز مقداری از دستمزد خود را از فروش فیلم‌ها دریافت می‌کنند. گره خوردن منافع مستقیم سازندگان آثار با میزان استقبال مخاطبان و نظارتی که در مراحل پیش تولید و تولید فیلم انجام می‌شود فروش فیلم در بازار تا حدی تضمین کرده و بازگشت سرمایه با ریسک کمتری انجام می‌گیرد.


* پژوهشگر پژوهشکده سیاست پژوهی و مطالعات راهبردی حکمت

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات