آمدند؛ نبودیم، رفتند!
تجارت با استخوانهای شهدا
محسن عربی
نگران سلمان نباش، او دیگر سلمان سابق نیست، حالا شده پسر واقعی حاج کاظم. دارد مثل پدرش میجنگد، میجنگد تا دوره کاظمها سر نیاید. حال ما را میپرسی؟ چه بگویم سردار؟ ما نیز فهمیدیم که ایثار و شهادت و از خودگذشتگی بالاترین ارزشهای یک ملتاند که در انحصار هیچ فرد یا گروه یا سازمانی نیستند. ما دیدیم که اگر خرمشهر 578 روز در اسارت هم باشد، در نهایت طعم شیرین آزادی را میچشد هر چند بهترین فرزندان خویش را از دست بدهیم؛ ما فقط بر روی صفحات اجتماعی خوانده بودیم که روزی محمد جهان آرا به نیروهایش میگوید: بچهها اگر شهر سقوط کرد دوباره آن را فتح میکنیم، مراقب باشید ایمانمان سقوط نکند.
آری حاج کاظم از شیرمردان گردانت بگو که وقتی با میدان مین روبرو میشدند پوتین را از پای خویش در میآوردند تا نکند که یک وقت پوتین با انفجار مین از بین برود. میدانم حاج کاظم، او هم در فکر این بود که کوچکترین ضربهای به اموال کشور وارد نشود. حاج کاظم راوی هم سنگریهایت باش که از بند بند زندگی خویش بریدند تا اپسیلونی از خاک کشور بر دست صدام و صدام زادهها نیافتد.
یادت هست میگفتی فرماندهای داشتیم که عکس دختر تازه از بهشت رسیده اش را در جیب لباس پاسداری خود داشت اما شب عملیات هر چقدر با خود کلنجار رفت نتوانست عکس را بوسه باران کند، بوسه باران که سهل است به خود جرأت تماشای عکس را هم نداد. گفتی او نمیخواست شب عملیات ذرهای دلبستگی به دنیا پیدا کند. میدانم گردانت رفت، گروهان برگشت، گروهانت رفت دسته برگشت، میدانم دستهات رفت نفر برگشت. آن چند نفر باقی مانده از دستهات هنوز توقع یک دفترچه بیمه ساده را هم ندارند اما چه بگویم از صادرکنندگان دفترچه بیمه...
این تفکر که ناشی از حس قدسی کردن جنگ به منظور انحصار است باعث میشود که نقش جامعه در اداره جنگ را از بین ببریم. مگر تک تک خانوادههای این وطن در درون خود شهید و جانباز و آزاده ندارند؟ آیا به غیر این بوده که جنگ از بطن جامعه مدیریت شد؟ آیا به غیر این است که رزمندگان زیادی هنوز وجود دارند اما بر خلاف گفته امام رحمتالله علیه آنان را در پیچ و زندگی زندگی فراموش کردیم؟ آیا زمان آن نرسیده است که از گفتمان هیجانی، احساسی و حتی هالیوودی از جنگ عبور کنیم و نسل جدید را که هر روز فاصلهشان با روزگار جنگ بیشتر میشود را به واقعیات جنگ آشنا کنیم؟
چه لزومی دارد که نخواهیم با مردم که خود صاحب عزا هستند شفاف صحبت کنیم؟ آیا به غیر این است که میخواهیم بر موج احساسات سوار بشویم؟ آیا به غیر آن است که میخواهیم حداکثر استفاده خود را حتی از چند تکه استخوان به جا مانده بکنیم؟ آیا اگر روایتی مستند از جنگ ارائه بدهیم چیزی از ارزشهای شهدا کم میشود؟
چه زیباست بدانیم که وهن آمیزترین و خجلآورترین مباحث در روایات غیر مستند ارائه میشود. برای خیلی از کسانی که اخبار را شنیدهاند شبهه عجیبی پیش آمده که چگونه امکان دارد شجاعپترین نیروها که وظیفه باز کردن سختترین موانع جنگی در قرن بیستم را دارند بدون هیچ ضرب و جرحی خود را تقدیم نیروهای دشمن کردهاند؟ آیا طرح این موضوع توهین به خط شکنان بیباک نیست؟
چه کسی منکر این است که نیروهای مسلح ایران در جنگ اشتباه نداشتهاند؟ همگان بر این باورند که جنگ با خود خرابی و ویرانی و آوارگی دارد و خود را برای تک تک این لحظهها آمده کردهاند چه برسد که منکر اشتباه تاکتیکی و تکنیکی جنگ بشوند.
چه کسی منکر است که ما در جنگ شکست نداشتهایم؟ قطعا روایت عقلانی از جنگ پلی است برای رسیدن به گفتمان غیر قابل تحریف. تمام مردم ایران در هر نقطه از این خاک پهناور بر این باورند که شهدا و ارزشهای آنان متعلق به همه ملت است و وابسته به هیچ کس نیست. چه تحلیلی ما را به اینجا رسانده است در روز روشن به دنبال جریانسازی و برگزاری میتینگ سیاسی هستیم؟
روزی که قرار شد شهدا در تهران تشییع بشوند همه برای بدرقه آمده بودند، هیچ کس حتی در ذهن خود نیز این احتمال را نمیداد که بتوان با استخوانهای شهدا نیز تجارت کرد. همه اقشار جامعه تعلقات سیاسی خاص خود را پشت در خانه خود گذاشتند و در زیر آفتاب سوزان کشان کشان خود را به محل برگزاری مراسم رساندند. اما امان از روزی که نه به شعور مردم بلکه به خون شهدا بی حرمتی میشود.
چه کسی است که نداند انواع تریبونهای متخلف در هر مکان و زمان در اختیارمان وجود دارد، اما امروز به حرمت نام شهیدان باید سکوت کنیم حتی اگر بر حق باشیم. آیا زیبا نبود که از تریبون رسمی به جای خط و نشان کشیدن و از زبان مردم صحبت کردن در حالی که نزدیک بیست سال است همین مردم به ما به هر نحوی تمایل نشان ندادند یادی از رفقای قدیم در تابوتمان بکنیم؟
با تمام نامهربانی، بی برنامگیها، کج سلیقگیها باز هم مردم سنگ تمام گذاشتند. آنها با یک ریتم واحد دل نشین کجایید ای شهیدان خدایی خواندند و نشان دادند هیچ چیز نمیتواند آنها را از شهدایشان دور کند. آنها آمدند که بگویند تنها برای بدرقه شهدا آمدیم، اگر هزار بار دیگر هم شهید بیاورند تنها برای بدرقه آنها میآییم... اگر مردم به دنبال سیاسی کردن برنامه مزین به عطر شهدا، بودند قطعاً باید در ابتدای امر با کسانی که روزی کشور را تا نزدیک پرتگاه بردند و دست به تاراج و غارت اموال بیت المال زدند برخورد میکردند. به راستی که انگار آیه 54 سوره آلعمران بار دیگر نازل شد:
بر این باوریم که اگر امروز سدی برای تحریف، مصادره و تهییج و سوءاستفاده زده نشود ارزشهای جنگ تحمیلی و دفاع مقدس در معرض نابودی قرار خواهد گرفت کما اینکه این جریان به سرعت در حال پیشرفت است.