بهزادیان از معامله دلالان ارزی در دولت قبل خبر داد
جابهجایی چمدانی ٦٠ میلیون دلار
«شرق» به اين بهانه، بر آن شد تا وضعيت تحريمها و جابهجايي چمداني پول در دوران تاريك تحريمها را بررسي كند. آنچه اكنون بهواسطه شعارهاي پوپوليستي برخي از كانديداها، نگراني از بازگشتش نزد آگاهان كم نيست.محمدرضا بهزاديان، رئيس اسبق اتاق بازرگاني، در گفتوگو با «شرق» با افشاي چند قرارداد درباره جابهجايي سياه پول در دوران تحريمها، خطاب به فخريهكاشان ميپرسد: «... در كشورهايي كه هر فرد در هر پرواز تنها ميتواند حداكثر ١٠هزار دلار جابهجا كند، بايد سؤال كرد، در فرودگاههايي كه هواپيماي ايران مينشست و اين پول نقد جابهجا ميشد، فقط اين پول را ميگرفتند يا مسئولان فرودگاه براي ناديدهگرفتن اين تخلف، پول ديگري هم دريافت ميكردند؟».
بهزاديان در اين گفتوگو به سه قراردادي اشاره ميكند كه در لواي تحريمها و به بهانه دورزدن آن، به رونق دلالي منجر شده بود. نخست قراردادي كه شركت فرودگاههاي امامخميني با يك واسطه ايراني در اواخر دولت دهم منعقد كرده بود.
يكي از مهمترين آسيبهاي تحريم، دورزدن تحريمها و حملونقل پول با چمدان بود. اين همان چيزي است كه ديروز، معاون امور بينالملل وزارت راه و شهرسازي هم به آن اشاره کرد. به گفته او، پول سوخت هواپيما را مجبور بوديم با چمدان جابهجا كنيم. اين سخنان، بهانهاي شد تا نگاهي دوباره به ماحصل سياه دوران تحريم داشته باشيم. آن زمان تا چه اندازه شاهد رخدادهايي ازايندست بوديم؟
برخلاف آنچه مقامات دولتهاي نهم و دهم گفتند، تحريم به ريشه اقتصاد ايران، آفت زد و اين آسيب در يك نقطه هم متمركز نشد و به همه شاخهها و برگهاي اقتصاد ايران رسيد. به عقيده من، زيانبارترين بخش تحريم آن بود كه به بهانه دورزدن تحريمها و انتقال پول نقد، گستردهترين فسادها در بدنه دولت وقت لانه كرد. تا پايان دولت هشتم افتخار اين بود كه بين دولتها و مديران و حتي در ردههاي پايينتر، پاكدستي بينظيري حاكم بود؛ اما در دولت نهم و دهم برخلاف شعارهايي كه داده ميشد، روابط ناسالم مالي در پس تحريم و به بهانه تحريم، چنان شد كه غولها و تراستهاي اقتصادي را شاهد هستيم كه از قِبَل تحريم در كشور ايجاد شدهاند. همه اينها سبب شد اقتصاد سفيد ايران به اقتصاد خاكستري و حتي اقتصاد سياه تبديل شود.
جابهجايي پول در لواي دورزدن تحريمها، فقط بين دولتيها رايج بود يا بين بخش خصوصي و شبهدولتيها هم رواج داشت؟
پول سياه مانند فاضلاب است، وقتي وارد جريان آب ميشود حتي آب زلال را هم آلوده ميكند. بههميندلیل بود كه پول سياه وارد روابط پولي و مالي كشور شد. در اين زمينه فقط بخش خصوصي مجبور نبود دست به جابهجايي پول بزند. قراردادهايي را ميشناسم كه از سوي دولتيها به همين شكل انجام شده بود؛ برای نمونه، در راستاي انعقاد قراردادي در شركت فرودگاههاي امام خميني در اواخر دولت دهم، فردي سودجو به بهانه اينكه تحريم شده و طرف خارجي، «السي» بازشده را قبول ندارد، از آقايان دولت وقت مجوز گرفته بود كه اين پول را بهصورت چمداني در تهران تحويل بگیرد و براي طرف خارجي ببرد. نهايت آن شد كه آن فرد، پول را بهصورت نقدي گرفت؛ اما اين پول طبق گفته طرف خارجي، هرگز به دست او نرسيد و به همين واسطه، طرف خارجي هم هرگز آن كالا را به ايران تحويل نداد.
سرانجام اين قرارداد چه شد؟
فرد مورد اشاره، پول را معلوم نيست چه كرده و با گردنكلفتي زندگي ميكند و طبق اطلاعات گفتهشده در اين زمینه هرگز دستگیر نشد.
آیا در جریان اتفاقات دیگری مانند این مورد هستید؟
یكی، دو تا نیست. پرداخت و جابهجایی پول سیاه و آمدن هواپیماهای چارتر و تخلیه پول در فرودگاههای مهرآباد و امامخمینی، یك عارضه روزانه بود. قراردادی را دیدم كه بهصورت محرمانه به نزدیکان پیشنهاد میكردند؛ قراردادی چهارصفحهای كه اگر فردی بتواند پول نقد مورد نظر را جابهجا كند، ٦ در ١٠٠٠ میزان پول منتقلشده را بهعنوان كمیسیون دریافت خواهد كرد. برخی از افراد در پرواز خطوط مسافری به انتقال این پولها مشغول بودند. فردی را میشناسم كه به همراه دستیارانش با پرواز ماهان در نوبت صبح و بعدازظهر، دو تا ٣٠میلیون دلار را بهصورت نقد جابهجا میكرد و در فرودگاه امامخمینی تحویل میداد. او دو صندلی را یكی برای خود و یكی برای پالت تحویل میگرفت و در نهایت هنگام تحویل، كمیسیون خود را دریافت میکرد.
چه كسانی قادر به انجام چنین كارهایی بودند؟
یكی، دو نفر نبودند. این افراد باید حتما افرادی وابسته به دولت ميبودند.
نقلوانتقالها صرفا بهصورت چمدانی بود؟
اصطلاحی بین آنها رایج بود. میگفتند «پالت» میآوریم. تعداد بسیار زیادی دلال وجود داشتند که دلار پالتی میفروختند. میگفتند دلار پالتی از آنور آب وارد كردیم و قیمت دلار هرچه باشد، صد تومان ارزانتر در بازار میفروشیم. كف این پالتهای دلار ١٠میلیوندلاری بود. در همه اینها، فساد مالی شدید و خوردن و بردن اموال مردم ایران مطرح بود و لاغیر. اینها اثر تحریمی است كه آقای احمدینژاد و دارودستهاش، آن را كاغذپاره نامیدند. تحریم، میلیونها دلار پول مردم ایران را به جیب واسطهها ریخت؛ واسطههای خارجی و دزدان داخلیاي كه بعدها این دزدان داخلی به توانمندان مالی داخل كشور تبدیل شدند.
آن فضای تاریك ماحصل تحریمها بود. امروز این تحریمها برطرف شده، اما با تغییر دولت شاهد وعدههایی از سوی برخی كاندیداها هستیم كه بیشباهت به شعارهای پوپولیستی احمدینژاد نیست. در صورت رویكارآمدن این كاندیداها، احتمال بازگشت وضعیت تحریمها تا چه اندازه وجود دارد؟
وقتی یك كاندیدا راهكار اقتصادی مطالعهشده و برنامهریزیشده ارائه نمیدهد، وقتی در سر كاندیدایی جنگیدن با همه سیاستهای بینالمللی است، وقتی دنبال انزوای ایران در الگوهایی مانند كرهشمالی است، شخصیتش ایجاب میكند ایران را دوباره به وضعیت قبل ببرد. این فرد حتی اگر رئیسجمهور هم شود، برای استمرار چهار سال ریاست خود بر دولت، روش دیگری جز این دارد كه حرفهای پوپولیستی بزند؟