صادق میرویسی نیک*؛ اخلاق عمومی زیربنای حیات اجتماعی و سیاسی انسان است و آینه تمام نمایی است که میتوان قرار یا بیقراری ارزشهای عمومی جامعه را در آن نظاره گر بود. زیرا اخلاق عمومی گرانیگاه فعلیت یافتن ارزشهای عمومی یک جامعه است.
اخلاق عمومی دقیقاً همان چشم اندازی است که میتواند نوع مناسبات میان ارزشهای اجتماعی و سیاسی یک جامعه را با رفتار عینی و تجربه زیسته شده اعضای آن به خوبی نشان دهد. خلوص رفتاری شاخصه بارز جامعهای است که در آن عموم مردم ارزشهای اجتماعی تجویز شده از سوی نهادهای رسمی و سیاسی را درونی کرده و به بخشی از هویتِ فهم شده خود بدل ساخته باشند. تنها در چنین جامعهای است که امنیت روانی و حیثیت اجتماعی افراد تأمین خواهد شد و رفتاری خصوصی یا اجتماعی آنها به سوژهای برای سوء استفادههای سیاسی و یا اجتماعی بدل نخواهد گردید.
اما در مقابل آن میتوان ناامنی و ترس اجتماعی را ویژگی بارز جوامعی دانست که در حوزه اخلاق عمومی آن شاهد شکاف میان ارزشهای تجویز شده و واقعیتهای اجتماعی آن میباشیم. شکافی که بیانگر این نکته است که میان فیزیک و متافیزیک اخلاقی آن جامعه نسبتی وجود ندارد.
در چنین جامعهای یا کانالهای ارزشی از تولید واقعیت و رفتار اجتماعی متناسب با خود عاجزاند و یا بخش قابل توجهی از مردم آن از درونی کردن ارزشهای تجویز شده و تبدیل آن به بخشی از هویت خود گریزان میباشند. در چنین شرایطی است که امنیت و حیثیت فردی و اجتماعی افراد تحث تأثیر ناهماهنگی میان ارزشهای انتزاعی و رفتارهای عینی قرار خواهد گرفت.
این وضعیت شاید نمایی از وضعیت حجاب در سپهر اخلاق عمومی جامعه امروز ما باشد. وضعیتی که از یک سو کانالهای رسمی حاکم به ترویج قرائت خاصی از حجاب میپردازند و از سوی دیگر رفتاری عینی و اجتماعی بخش قابل توجهی از مردم جامعه با این قرائت رسمی دارای زاویه میباشد.
در چنین شرایطی مرز میان حوزه فردی و حوزه عمومی فرو میپاشد و چه بسا رفتارهای فردی که توسط برخی از اجتماع نکوهش میشود، اما همان رفتار در بخش دیگر اجتماع عاری از هرگونه نکوهش است. عکس این قضیه نیز میتواند رخ بدهد، یعنی چه بسا رفتاری که مطلوب جریانی از اجتماع است ولی در حوزه دیگر جامعه قابل نکوهش قلمداد میگردد. در چنین آشفتگی ارزشی و اخلاقی چه بسا رفتار فردی و یا اجتماعی که به ابژهای مصادره شده برای هر یک از طرفهای ماجرا تبدیل شده و آن را به محملی برای اغراض سیاسی و فکری خود بدل سازند.
این فرایند یک بار امثال مینو خالقی را به ابژهای برای نمایش سوژههای حامی حجاب تبدیل مینماید و از کرسی مجلس باز میدارد و بار دیگر آزاده نامداری را به ابژهای برای سوژههای مخالف حجاب در قرائت رسمی آن بدل میسازد. در هر دو مورد سوژههای موافق و مخالف قرائت خاصی از حجاب، فرد مورد نظر را به ابژه فکری و ارزشی خود بدل میسازند و در لوای آن سوژگی خود را نمایش میدهند.
اما این سوژه گی نه سوژگی مبتنی بر کنش و تولید اجتماعی، بلکه نوعی سوژگی صوری است که هویت خود را در پیله نفی دیگری و تبدیل او به ابژه مورد نظر خود به پروانه بدل میسازد. اما آنچه که در این میان مهم است، چیزی نیست جز نوعی فروپاشی اخلاق عمومی و ناامنی فردی و اجتماعی اعضای جامعه در لوای مصادره به مطلوب شدن رفتارهایِ عادی که از سوی حامیان و مخالفان قرائتی خاص از حجاب غیر عادی جلوه داده میشود.
آزاده نامداری به راستی ابژه است، اما او بیرون از تمامی قضاوتهای که زندگی خصوصیاش را در معرض تنشهای سیاسی و اجتماعی قرار داده است و بیرون از تمامی بایدها و نبایدهای رفتاری شخص خودش، باید ابژه مطالعاتی ما در حوزه اخلاق عمومی ایران امروز باشد.
هر چند عکسهای منتشر شده از او و کسانی چون مینو خالقی را دستاویز مقاصد و قضاوت، از هر نوعی قرار دادن، نه بنیانی در اخلاق سکولار دارد و نه بنیانی در اخلاق اسلامی. چنین رفتاری تنها نمایش فروپاشی اخلاق عمومی در ایران امروز است، نمایشی که تنها قربانی آن سهم امثال آزادهها و مینوها از زندگی و حیات خصوصی است.
*دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی