ابراهیم صداقتی
جدال ستارهها و شومنها با تئاتریها
گرچه این مصاحبه مصاحبهای تند و خشن است، اما به وضوع نشان دهنده اختلافات این روزهای تئاتر است. اوضاع سالنهای تئاتر چندان خوب نیست. از یک سو سالنهای ما با کمبود مخاطب روبرو است و از سوی دیگر تولید یک تئاتر بدون در نظر گرفتن دستمزد و کرایه سالن در شهری همچون اصفهان حداقل دو میلیون تومان سرمایه نیاز دارد، که در تهران به مراتب این حداقل بالاتر است. شاید به نظر این رقم بالایی نیست، اما یادمان باشد عمدتاً با هنرمندان جوانی روبرو هستیم که هیچ سرمایه و درآمدی ندارند.
حامیان ایده حضور ستارگان سینما و نمایشهای نازل به بی معنی بودن نمایش بدون مخاطب اشاره کرده و کار خود را اقدامی در راستای رونق تئاتر میدانند، اما مخالفین این ایده بیان میدارند جذب مخاطب به صرف حضور ستارگان سینما یا تولید نمایش کمدی نازل، به ازای قربانی کردن تئاتر با کیفیت و دور شدن تئاتر از هدف و معنای واقعی خود است. ایشان معتقدند اگر این روند ادامه یابد با نزول سلیقه مخاطب و منزوی کردن هنرمندان تئاتر، با نابودی این هنر روبرو خواهیم شد.
آزادی انتخاب حق همه شهروندان است. شهروندان باید بتوانند متناسب با سلیقه خویش هر نوع نمایشی را که میپسندند انتخاب و به تماشای آن بنشینند در چنین صورتی به مثابه قانون حیات، خود به خود افراد ناتوان یا ضعیف مجبور میشوند یا در تئاتر وارد نشوند یا هنرخود را ارتقا ببخشند. اما این فرایند نیازمند این است که از تئاتر حمایتهای لازم صورت گرفته و وضعیت تئاتر به سطح مطلوبی چه از نظر مخاطب چه از نظر کیفیت رسیده باشد. تئاتر خصوصی در سیستمی معنا پیدا میکند که زمینههای لازم آن وجود داشته باشد.
هر دو طرف جدلهای این روزهای تئاتر مستقلاً نظر قابل اعتنایی ارائه میدهند، اما علت عدم کسب نتیجه از استدلالهای مذکور عدم توجه به زمینههای لازم آن است. اگر فرایند تولید تئاتر"با کیفیت هنری، استقلال هنری، سالنهای متعدد تخصصی و آشنایی مخاطب تئاتر" صورت گیرد، در این هنگام تئاتر خصوصی خواهد توانست همگام با تئوریهای اقتصادی مسیر خود را بپیماید بی آنکه حضور ستارگان یا نمایشهای گیشهای به آن خللی وارد کند. اما در حال حاضر ما در هر چهار رکن مذکور دارای اختلال هستیم. این در حالی است که دولت به عنوان مهمترین متولی ارتقای فرهنگ و هنر در کشور در سالهای اخیر با توجیه خصوصی سازی در تئاتر در حال شانه خالی کردن از زیر بار وظایف خویش است. خصوصیسازی در صورتی منجر به تعالی تئاتر خواهد شد که تئاتر با تمامی جنبههایش در کشور نهادینه شده باشد.
در حالیکه تئاتر در اکثر شهرهای ما ناشناخته است و بحران مخاطب وجود دارد و مردم به درستی با تئاتر اصیل آشنایی ندارند، در حالیکه سطح کیفی تئاتر در کشور ما در مرتبه قابل قبولی قرار ندارد، سپردن تئاتر به بخش خصوصی و دست کشیدن دولت از جنبههای حمایتی نه تنها به منزله به مسلخ بردن تئاتر است بلکه به معنای محروم شدن جامعه از یکی از مهمترین عناصر فرهنگساز میباشد.
در چنین وضعیتی با تئاترهای روبرو هستیم که یا مخاطب را از صحنه تئاتر دور میکند یا سبب تنزل سلیقه و تنزل فرهنگ جامعه خواهد شد. امروز ما در جایگاهی نیستیم که دولت از اقدامات حمایتی خویش دست بردارد. حمایتهای آموزشی و مالی و ایجاد سالنهای تخصصی ضرورتهای مهمی است که تا وقتی دولت نتوانسته آن را اعمال نماید، نمیتواند از تئاتر خصوصی سخن بگوید.
مهمترین عامل نابسامانی کیفی و کمی تئاتر و عدم حضور مخاطب در سالنهای تئاتر ریشه در ناکارامدی مدیریت فرهنگی دارد که در مجالی دیگر به آن خواهیم پرداخت.
*پژوهشگر میان رشتهای (کارشناس حقوق هنر)