قسمت سوم سریال دل؛ رستا کجاست؟

قسمت سوم دل با انبوهی از کامنتهای منفی مواجه شده است و بعد از سه قسمت فرصت چندانی هم برای جبران و جلب اعتماد و توجه مخاطبانش ندارد.
بدین ترتیب آرش که توان روبرو شدن با مهمانها و خانواده اش را ندارد خودش را به پلیس میرساند تا به هر شکلی که شده است رستا را پیدا کند. مادر آرش نیز که از به هم خوردن عروسی ناراحت نیست به شوهرش دستور میدهد که به مهمانها اعلام کند که این عروسی به هم خورده است و هیچگاه نیز سر نخواهد گرفت.
آوا تماسی کوتاه از خواهرش دریافت میکند و بعد از آن ناچار میشود که به آرش بگوید که مهران قبل از ورود رستا به آرایشگاه جلوی او را گرفته است و مدتی با او صحبت کرده است.
به این صورت ما کمی هم با آن چه مهران در گذشته در مقابل آرش و خانواده اش کرده است آشنا میشویم. از اقدام به خودسوزی در شب خواستگاری آرش از رستا تا ادعایش مبنی بر این که رستا عاشق اوست.
سریال دل در این قسمت هم مثل قسمت گذشته چنگی به دل نمیزند و خسته کننده و کند پیش میرود. از ابتدا تا انتهای این قسمت را میتوان در یک جمله خلاصه کرد که "رستا کجاست؟ ". هر یک از شخصیتهای داستان نیز در مقابل این گزاره عجیبترین واکنش را نشان میدهد. گویی هر یک از شخصیتها از این که رستا واقعا کجاست با خبر است و در مقابل دوربین، خودش را کنترل میکند تا قصه را لو ندهد.
در چهره و اکتهای پدر و مادر ناتنی رستا خبری از نگرانی واقعی برای دخترشان نیست. آنها با طمانینهای مثال زدنی نگران فرزندشان میشوند و بدون این که دست و پایشان را گم کنند با تسلط بر خودشان به دنبال او میگردند. پدر و مادر آرش هم از آن جایی که قرار است در این سریال آدمهای بدی باشند بیشتر قابهایی با اخم و انزجار از آنها میبینیم!
از قسمت اول این سریال انتخاب حامد بهداد و ساره بیات به عنوان دختر و پسری که ازدواجشان قرار است موضوع اصلی سریال باشد عجیب و غیر منطقی به نظر میرسد.
قسمت سوم دل با انبوهی از کامنتهای منفی مواجه شده است و بعد از سه قسمت فرصت چندانی هم برای جبران و جلب اعتماد و توجه مخاطبانش ندارد.