bato-adv
bato-adv
درباره مستند «زالو» ساخته بهمن کیارستمی

زیر پوست زالو

زیر پوست زالو

واقعیت این است که استاد کیارستمی نه مرد زالویی است نه انسانی هالو؛ پدری است که عبوس‌بودنش از کیاست پدرانه می‌آید نه کینه پدرکشانه. او فیلم‌ساز کم‌خطایی است نه انسانی بی‌خطا. پدرانگی‌اش مثل همه پدر‌های دنیا با نقصان و کاستی همراه است که جای نقد دارد نه بهانه نفی.

تاریخ انتشار: ۱۵:۴۱ - ۱۸ مهر ۱۴۰۰

رضا صائمی؛ انتشار مستند کوتاه «زالو» به کارگردانی بهمن کیارستمی، با واکنش‌های زیادی همراه بود و همچنان در شبکه‌های اجتماعی جدال‌های دوقطبی بر سر آن ادامه دارد. درباره این مستند از زوایای مختلفی می‌توان حرف زد و آن را نقد و تحلیل کرد. در اینجا تلاش می‌کنم از سه منظر پسر، پدر و مخاطب به خوانش این مستند و بازتاب‌های آن از منظر خودم بپردازم. بدیهی است که این خوانش تنها یکی از قرائت‌های ممکن درباره این مستند و حواشی آن است و روایت‌های دیگری هم بر آن محتمل است.

یک- اگر از منظر فیلم‌ساز بخواهیم به مستند نگاه کنیم، به نظر می‌رسد بهمن کیارستمی از طریق یک فیلم انتقادی که با توجه به اینکه سوژه آن خانوادگی است و روایت پسر از پدر می‌توان آن را مستندی خودانتقادی دانست، از حیث روان‌شناختی تلاش برای رهایی و خلاص‌شدن از رنجی دارد که بر روح او سنگینی می‌کرده است.

گرچه اگر صرفا هدف او را نوعی افشاگری یا انتقام‌گیری درباره پدر بدانیم، آن‌هم پدری که دستش از دنیا کوتاه است و نمی‌تواند از خود دفاع کند، چندان اقدامی اخلاقی نبوده است. این کار به علنی، عمومی و رسانه‌ای کردن یک گِله خانوادگی می‌ماند که چندان پسندیده نیست.

بهمن کیارستمی در توضیحی که درباره واکنش نسبت به این مستند داد، گفت: «فکر می‌کنم به پدرم جرئت داد که وقتی دید بچه هایش درس‌خوان نیستند، دست از سرشان بردارد و بگذارد کاری را که دوست دارند، بکنند و حمایتشان کند». در واقع بهمن تلاش کرده تا از طریق سینما و زبان سینما با پدرش وارد گفتگو شود تا او را متقاعد کند؛ چون حس می‌کرد بهترین زبان برای گفتگو با پدر کارگردان، زبان سینما باشد. از این حیث، او تمهید هوشمندانه‌ای را به کار برد تا پدرش را نسبت به درس‌نخواندن خویش متقاعد کند و نشان بدهد پسر هم نشان از پدر دارد و به فیلم‌سازی علاقه دارد.

دو- اگر بخواهیم این مستند را از زاویه دید عباس کیارستمی و در واقع در نسبت با او نقد کنیم، باید بگویم در اینجا نه با کیارستمی کارگردان بلکه با کیارستمی پدر مواجه هستیم که نسبت به وضعیت تحصیلی و آینده فرزند خود نگران و دلواپس است و دلسوزی پدرانه‌اش با سخت‌گیری پدرانه همراه شده است. پدری که گویی تحت گفتمان تربیتی دهه‌های ۶۰ و ۷۰ از شیوه‌ای آمیخته با خشونت، تشر و تنبیه می‌خواهد پسرش را بر سر عقل بیاورد.

گرچه این شیوه برخورد با آنچه از عباس کیارستمی در اذهان و افکار عمومی وجود دارد متفاوت و متعارض است، اما باید به یاد داشت که در اینجا با یک پدر مواجه هستیم نه فیلم‌ساز. پدری نگران و دلسوز که حتی اگر لحن و بیانش تند است، از سر مسئولیت‌پذیری و دغدغه‌ای پدرانه است نه صرفا برخوردی آمرانه و از سر جهل یا عقده‌گشایی.

قرار نیست یک فیلم‌ساز موفق و موثق لزوما پدر موفقی هم باشد؛ گرچه او پدر ناموفقی هم نبود و موقعیت و موفقیت حرفه‌ای کنونی پسرش که اکنون فیلم‌ساز است و راه پدر را ادامه داده، نشان می‌دهد که حرص‌و‌جوش‌های او بی‌ثمر نبوده است. قطعا او پیش از این با نصیحت، راهنمایی و مهرورزی‌های پدرانه تلاش کرده تا فرزندش را به درس‌خواندن و اهتمام در این زمینه تشویق و تربیت کند، اما ظاهرا این شیوه تأثیری نگذاشته و پدر را واداشته تا با سخت‌گیری و شیوه‌ای قهرآمیز برخورد کند.

چند دقیقه مواجهه تند کیارستمی با فرزندش در این فیلم نمی‌تواند سند و گواهی بر نقد او به‌عنوان پدری خشن و بی‌رحم باشد. اگر بهمن کیارستمی می‌توانست لحظه‌های برخورد مهربانه و لطیف پدر با خودش را هم فیلم کند، آنگاه می‌توانستیم قضاوت و داوری بهتری درباره او در مقام یک پدر داشته باشیم. این مستند کوتاه که تنها برشی از چهره پدرانه کیارستمی را به نمایش می‌گذارد، روایت ناتمام و تصویری ناقص از اوست که نمی‌توان با ارجاع به آن، حکم کلی اخلاقی درباره کیارستمی صادر کرد.

سه- شاید بیشترین ساحت چالشی این مستند را باید در واکنش مخاطب به آن دانست که محل مناقشه و مجادله‌های فراوانی شده است؛ مخاطبانی که به دو‌قطبی موافق و مخالف بدل شده‌اند. مخالفان به توجیه یا توضیح رفتار عباس کیارستمی پرداخته و تلاش می‌کنند در برابر اسطوره‌زدایی از او بایستند و در مقابل آن‌هایی که دست به اسطوره‌شکنی زده و تلاش می‌کنند با استناد به این مستند، به نقد کیارستمی بپردازند؛ گرچه برخی از دایره نقد منصفانه خارج شده و به تخریب و تحقیر او دست می‌زنند. جالب اینکه برخی به این بهانه، سینمای او را مورد هجمه قرار داده‌اند.

اینجاست که باید از نظریه مرگ مؤلف دفاع و خصلت‌های شخصی هنرمند و مؤلف را از اثر او تفکیک کرد. برخی این فیلم را مصداقی از پدرساختگی دانسته و بهمن را متهم به طغیان علیه پدرش می‌کنند و برخی هم آن را نشانه شیطنت پسر و تخریب چهره، شأن و اعتبارش می‌دانند.

واقعیت این است که استاد کیارستمی نه مرد زالویی است نه انسانی هالو؛ پدری است که عبوس‌بودنش از کیاست پدرانه می‌آید نه کینه پدرکشانه. او فیلم‌ساز کم‌خطایی است نه انسانی بی‌خطا. پدرانگی‌اش مثل همه پدر‌های دنیا با نقصان و کاستی همراه است که جای نقد دارد نه بهانه نفی. هنوز هم نشانی خانه دوست را از او باید پرسید.

منبع: روزنامه شرق

bato-adv
bato-adv
bato-adv