بخش پایانی فیلم Oppenheimer تا حدودی موضوع نگرانی اوپنهایمر از بمب هیدروژنی را مورد کنکاش قرار داده و حتی ترس و وحشت وی را نیز به معرض نمایش میگذارد. با این حال واقعیت فراتر از آن رقم خورده است؛ جایی که رابطه شکر آب شده اوپنهایمر و استراوز به اوج خود رسیده و در حالی که دولت آمریکا بر ساخت بمب هیدروژنی تاکید دارد، اما اوپنهایمر مخالف سفت و سخت آن به شمار میرود و در نهایت نیز از معادله کنار گذاشته میشود.
فیلم Oppenheimer با تمرکز بر ترسناکترین و بزرگترین کابوس بشر تغییراتی را در داستان اعمال کرده که در این مقاله به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
به گزارش گیمفا به نقل از اسکرینرنت، بشر در طول تاریخ دست به تصمیمات ویرانگری زده که نسلهای بسیاری را تحت تاثیر قرار داده است. با این حال باید گفت که ساخت بمب اتم دیوانهوارترین تصمیمی است که تاکنون در طول تاریخ توسط بشریت گرفته شده است؛ برخورداری از سلاحی که میتواند حیات را برای همیشه بر روی کره زمین نابود کرده و تنها کافیست تا انسانی دیوانه و جاهطلب برای مقاصد شوم خود درصدد استفاده از آن بربیاید تا مفهوم زندگی بر روی کره خاکی برای همیشه پایان یابد.
در حالی که افراد متعددی در تدارک بمب اتم نقش داشتهاند، اما کلید ساخت آن را باید به شخص جی. رابرت اوپنهایمر ارتباط داد. کسی که به عنوان پدر بمب اتمی تاریخ شناخته شده و با نهایی کردن پروژه منهتن، سلاحی را در اختیار بشر قرار داد که استفاده آن در هیروشیما و ناکازاکی نشان داد که با چه کابوسی طرف خواهیم بود. سلاحی که امروزه در دست انواع و اقسام کشورها قرار داشته و حتی خود کشور ایالات متحده آمریکا نیز نسبت به آن ترس و وحشت دارد.
کریستوفر نولان با همکاری برخی از مشهورترین بازیگران حال حاضر سینما که در مرکز آنها شخص کیلین مورفی قرار دارد، به سراغ زندگی پر فراز و نشیب جی. رابرت اوپنهایمر در فیلم Oppenheimer رفته تا ساخت نخستین بمب اتم را به تصویر بکشد. مسئلهای که با اتفاقات عجیب و غریب و دیوانهواری همراه بوده و البته که تفاوتهای قابل توجهی در فیلم و رخدادهای واقعی وجود داشته که میتواند مخاطبین سینما را گمراه نماید.
به همین سبب نیز در مقاله امروز به سراغ بررسی ۸ تفاوت کلیدی رفتهایم که مطالعه آن میتواند برای دوستداران تاریخ از اهمیت ویژهای برخوردار باشد.
در اوایل فیلم Oppenheimer شاهد هستیم که جی. رابرت اوپنهایمر برای مطالعه فیزیک به اروپا رفته تا بتواند با فیزیکدانان مشهوری همچون پاتریک بلاکت و نیلز بور تعامل داشته باشد. با این حال پس از آن که شخص پاتریک بلاکت او را از سخنرانی منع میکند، اوپنهایمر تحت تاثیر قرار گرفته و به همین سبب نیز سعی میکند تا استاد خود را با آغشته کردن سیانور به سیب مسموم نماید.
سکانسی که کلیت آن حقیقت داشته و چنین مسئلهای در نهایت دردسرهای بسیاری برای اوپنهایمر درست میکند که تا مرز اخراج وی از دانشگاه کمبریج نیز پیش میرود. با این حال تفاوت ماجرا در این است که فیلم Oppenheimer به ما نشان میدهد که او از مسموم کردن استاد خود صرف نظر کرده و وقتی که برای برداشتن آن سیب به آزمایشگاه بازمیگردد، نیلز بور آن را در دست گرفته و خبری از پاتریک بلاکت نیست. اتفاقی که سندیت تاریخی نداشته و اساساً نیلز بور، فیزیکدان دانمارکی دخالتی در این مسئله و دیدار نداشته که بخواهد جانش در خطر قرار بگیرد.
در روز انجام آزمایش ترینیتی، نگرانیهای بسیاری وجود داشت. از تاثیرات آب و هوایی و تهدید شراط جو گرفته تا نابودی جهان، همگان از خطرات این آزمایش وحشت بسیاری داشته و جو متشنجی بر مکان مورد نظر حاکم بود.
در اتفاقی جالب، جی. رابرت اوپنهایمر اصلاً بابت این مسئله نگرانی نداشت، زیرا معتقد بود که بمب تحت هیچ شرایطی عملی نخواهد شد و برای اثبات این مسئله نیز مبلغ ۱۰ دلار را در آن زمان با باقی همکاران خود شرطبندی کرد. با این حال برخلاف پیشبینیهای خالق بمب اتم، آزمایش ترینیتی نه تنها موفقیتآمیز ظاهر شد، بلکه نگرانیها را نیز برطرف کرد و خبری از تاثیرات آب و هوایی و نابوی جهان نبود.
یکی از شخصیتهای مهمی که در پروسه تولید بمب اتم نقش داشت و در فیلم Oppenheimer نیز شاهد حضور او با هنرنمایی رابرت داونی جونیور بودیم، لوئیس استراوز نام داشته است. کسی که اختلافات شدیدی با جی. رابرت اوپنهایمر داشت و جنگ روانی تاثیرگذاری را با وی راه انداخته بود.
لوئیس استراوز به جی. رابرت اوپنهایمر پیشنهاد پست مدیریتی در موسسه مطالعات پیشرفته واقع در پرینستون را ارائه میکند؛ پیشنهادی که در نهایت در سال ۱۹۴۷ پذیرفته شده و پدر بمب اتم به مدت ۲۰ سال ریاست موسسه مطالعات پیشرفته را بر عهده گرفت و حتی پس از رسوایی امنیتی لوئیس استراوز همچنان در جایگاه خود باقی ماند. با این حال رابطه اوپنهایمر و استراوز به مرور سیاه و سیاهتر شد و تا جایی پیش رفت که آنها در جلسات گوناگون مقابل یکدیگر قرار گرفته و نظریات و تئوریهای یکدیگر را به بدترین شیوههای ممکن نقض میکردند و در یک بازه زمانی حتی استراوز پا را فراتر گذاشت و اوپنهایمر را به جاسوسی برای شوروی متهم کرد؛ اتفاقی که در ادامه مورد اشاره قرار خواهد گرفت.
در طول وقایع فیلم Oppenheimer شاهد ارتباط نزدیکی بین جی. رابرت اوپنهایمر و ژنرال ارتش آمریکا یعنی لسلی گرووز هستیم و در یکی از سکانسها به او اطلاع داده میشود که بمب اتم از توانایی نابود کردن جهان برخوردار است؛ خطری که اوپنهایمر آن را چیزی نزدیک به صفر در نظر گرفته که با خندههای عصبی گرووز همراه میشود.
با این حال واقعیت طور دیگری رقم خورده است. زیرا ژنرال لسلی گرووز تحت هیچ شرایطی از پتانسیل واقعی بمب اتم خبر نداشت و پس از آن که چنین ادعایی توسط محاسبات ادوارد تلر مطرح شده بود، تنها تعداد معدودی از دانشمندان نسبت به آن اطلاع داشتند و نباید هم فرد نظامی حتی یک ژنرال ارتش از چنین خطری آگاه میشد. ترس نابودی جهان به دست تیم تولید کننده بمب اتم به حدی وحشتناک و کابوسوارانه بود که دانشمندان تا جای ممکن سعی میکردند که خطرات آن را علنی نکنند.
در جریان وقایع فیلم Oppenheimer شاهد هستیم که تمرکز ویژهای بر لس آلاموس واقع در نیومکزیکو صورت گرفته تا حدی که خود شخص جی. رابرت اوپنهایمر همراه با خانوادهاش به آنجا نقل مکان کرده تا پروژه منهتن را تمام و کمال زیر نظر داشته باشد.
با این حال برای تولید بمب اتم، لسلی گرووز تنها به لس آلاموس کفایت نکرده بود و در اصل ۳ منطقه بزرگ برای پیشبرد پروژه منهتن در نظر گرفته شده بودند. ۲ تای دیگر آنها عبارتند از اوک ریج واقع در ایالت تنسی که اورانیوم غنی شده در آنجا نگهداری شده و ۱۲ هزار کارگر را به خود اختصاص داده بود و دیگری نیز هانفورد واقع در ایالت کالیفرنیا نام داشت که به سبب رودخانهای که از آنجا گذر میکرد، تولید پلوتونیم و خنک نگه داشتن راکتورهای هستهای با کمترین خطر ممکن انجام میشد. لس آلاموس برخلاف چیزی که در فیلم نمایش داده میشود، یکی از ۳ شهر به کار گرفته شده بود که تنها جنبه عملیاتی پروژه منهتن در آن به وقوع میپیوست.
یکی از مسائل جنجالی زندگی جی. رابرت اوپنهایمر مربوط به رابطه عاشقانه و مخفیانه با جین تتلاک میشود؛ زنی عضو حزب کمونیست که در حیطه نویسندگی و روانپزشکی فعالیت میکرد.
اوپنهایمر و تتلاک در رابطه ۳ سالهشان به نامزدی یکدیگر درآمده و رابطه پر فراز و نشیبی را تجربه کردند که هیچگاه رویه آرام و ثابتی نداشت. برخلاف چیزی که کریستوفر نولان در فیلم Oppenheimer به تصویر کشید، جین تتلاک از افسردگی شدیدی رنج میبرد و مشکلات روحی و روانی وی به حدی افزایش پیدا کرد که حتی دوستان و اطرافیانش را نیز وحشتزده کرده بود. او از اخلاقیات منحصر به فردی برخوردار بود که فرهنگ کشور آمریکا در آن زمان آنها را نمیپذیرفت و در نهایت نیز پس از دیدار آخر با معشوقه سابق خود، خودکشی کرد و از دنیا رفت.
آن شخصیتی که در فیلم Oppenheimer از جی. رابرت اوپنهایمر به تصویر کشیده میشود، دیدگاه شخصی کریستوفر نولان بوده و حقیقت ماجرا بسیار فراتر از آن بوده است.
این فیلم شخصیتی از پدر بمب اتم را به تصویر میکشد که در تعهدش نسبت به خطرات آن همیشه در کلنجار بوده و عملاً تکلیف خودش را نمیداند. در واقعیت، اما نگرانی و ترس اوپنهایمر متفاوت بوده است. او وجود بمب اتم را ضروری دیده و تحقیقات دولت نسبت به آن برایش اهمیتی ندارد. با این حال چیزی که او را به وحشت وا داشته بود، آینده بشریت در گره وجود بمبهای متعددی بود که مشخص نیست چه بلایی بر سر کره زمین خواهند آورد. در حالی که برای به اشتراک گذاشتن دانش هستهای خود تحت فشار قرار داشت و حتی در یک بازه زمانی نسبت به آن ابراز پشیمانی کرد، اما نسبت به نقش آن در جنگ انتقادی نداشت و همانطور که پیشتر اشاره کردیم، آن را تهدیدی خطرناک، ولی ضروری میدانست.
در حالی که بمب اتم به عنوان کابوس بشریت شناخته میشود، اما تنها روزنهای بود تا پای نابودگر بسیار خطرناکتری به داستان باز شود که حتی خود شخص جی. رابرت اوپنهایمر نیز نسبت به آن وحشت داشت و برای جلوگیری از تولیدش در نهایت مجوز امنیتی خود را از دست داد.
بخش پایانی فیلم Oppenheimer تا حدودی موضوع نگرانی اوپنهایمر از بمب هیدروژنی را مورد کنکاش قرار داده و حتی ترس و وحشت وی را نیز به معرض نمایش میگذارد. با این حال واقعیت فراتر از آن رقم خورده است؛ جایی که رابطه شکر آب شده اوپنهایمر و استراوز به اوج خود رسیده و در حالی که دولت آمریکا بر ساخت بمب هیدروژنی تاکید دارد، اما اوپنهایمر مخالف سفت و سخت آن به شمار میرود و در نهایت نیز از معادله کنار گذاشته میشود.
کسانی که زمانی دوست و همکار وی به شمار میرفتند، خواهان ساخت بمب هیدروژنیای بودند که دهها برابر ویرانگر از بمب اتم بوده و اوپنهایمر نه تنها توان مقابله با چنین دیوانگیای را نداشت، بلکه حتی خشم مقامان را برانگیخت و در نهایت توسط پلیس FBI تا مدتها زیر نظر قرار داشت و توسط دوست قدیمی و دشمن حال حاضر خود یعنی لوئیس استراوز متهم به جاسوسی و خیانت شده بود.
در نهایت با تمام فراز و نشیبها در دنیایی مشغول به زندگی هستیم که نه تنها بمب اتم در دستان کشورهای مختلفی قرار گرفته است، بلکه حتی بمب هیدروژنی نیز تولید شده است. آیا ترس و نگرانی جی. رابرت اوپنهایمر میتواند روزی به وقوع بپیوندد؟ آیا راه دیگری برای پیروزی در برابر ژاپن وجود داشت که از نسلکشی هیروشیما و ناکازاکی جلوگیری شود؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.