ترنج موبایل
کد خبر: ۸۸۵۰۴۶

پروژه اسرائیل بزرگ

رویای پنهان پشت جنگ‌ اسرائیل با ایران

رویای پنهان پشت جنگ‌ اسرائیل با ایران

به گفته ماتی، ایران نه تهدیدی برای اسرائیل به‌شمار می‌رود و نه سلاح هسته‌ای در اختیار دارد؛ در عوض، او سلطه‌طلبی اسرائیل با حمایت ایالات متحده را عامل اصلی بحران‌های خاورمیانه دانست و رفتار اسرائیل با فلسطینی‌ها را «سادیستی» توصیف کرد.

تبلیغات
تبلیغات

  فرارو- عیاد عیاد ابلالبلال، استاد دانشگاه جامعه شناسی مراکش

  به گزارش فرارو به نقل از الجزیره نت، هرچند نبرد میان ایران و اسرائیل غالباً به عنوان کشمکشی بر سر نفوذ منطقه‌ای و جنگی نیابتی در محور مقاومت تحلیل می‌شود، اما در بطن ماجرا، آنچه تعیین‌کننده است، تقابل روایت‌ها و هویت‌هاست. در یک سو، روایت غربی به‌ویژه آمریکایی و اروپایی، ایران را تهدیدی برای امنیت جهانی و به طور خاص تهدیدی برای اسرائیل به عنوان نماد مشروع تمدن غرب و مدرنیته معرفی می‌کند. در سوی مقابل، «روایت مقاومت» قرار دارد؛ روایتی که اسرائیل را نماد استعمار، امپریالیسم و صهیونیسم جهانی دانسته و آن را تهدیدی جدی برای خاورمیانه و جهان عرب قلمداد می‌کند؛ تهدیدی که ریشه در آرمان‌های توراتی اسرائیل برای تحقق «اسرائیل بزرگ» دارد ـ همان پروژه‌ای که نتانیاهو و جریان راست‌گرای توراتی و صهیونیستی، آن را «اسرائیل بزرگ» و «خاورمیانه جدید» می‌نامند.

از چامسکی تا شلایم؛ صدای وجدان بیدار یهود علیه رژیم صهیونیستی

قابل توجه است که روایت عربی و اسلامی و در دل آن، روایت ایرانیِ ضدصهیونیسم و حامی آرمان فلسطین  امروز ابعادی جهانی پیدا کرده است. موج گسترده حمایت ملت‌های آزاد جهان از حقوق فلسطینیان و محکومیت بی‌سابقه صهیونیسم و اسرائیل در جریان جنگ نسل‌کشی علیه مردم غزه، به‌روشنی نشان می‌دهد که این روایت از مرزهای منطقه‌ای فراتر رفته است. این جریان امروز حتی در میان بخشی از جامعه یهودیان اسرائیل و یهودیان جهان نیز جایگاه یافته؛ به‌ویژه در میان اندیشمندان، روزنامه‌نگاران، نویسندگان و فعالان مدنی که از دل خود اسرائیل، پرچم صلح و مخالفت با سیاست‌های جنگ‌طلبانه را برافراشته‌اند.

گواه این روند، رشد روزافزون دیدگاه‌های انتقادی نسبت به جنایات جنگی و نسل‌کشی اسرائیل در غزه است؛ موضوعی که به‌وضوح در مواضع چهره‌هایی همچون نوآم چامسکی، ایلان پاپه، آبراهام ملستر، آوی شلایم، ویلیام عمریوف و بسیاری دیگر بازتاب یافته است. در این چشم‌انداز رو به گسترش مخالفت با خشونت‌ورزی صهیونیستی، اکنون با موجی از صداهای یهودیان سراسر جهان به‌ویژه در غرب روبه‌رو هستیم که ضمن محکومیت جنگ اسرائیل و ایران، بر این نکته تأکید دارند که تهدید اصلی برای ایران، خود اسرائیل است و نه برعکس.

همین نکته را آوی شلایم، تاریخ‌نگار سرشناس، در گفت‌وگویی با شبکه الجزیره در ۲۰ ژوئن ۲۰۱۸ مورد تأکید قرار داد؛ او به صراحت اعلام کرد: «در چهل سال گذشته، این اسرائیل بوده که همواره تهدیدی جدی برای ایران محسوب شده است. ایران هرگز به اسرائیل حمله نکرده؛ ضمن آنکه عضو معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای است، در حالی که اسرائیل نه تنها از امضای این معاهده سر باز زده، بلکه خود دارای زرادخانه هسته‌ای است و ایران فاقد چنین تسلیحاتی است. اسرائیل هیچ‌گاه از اجرای کارزارهای تبلیغاتی دروغین، فریبکارانه و تحریف واقعیت‌ها برای تحریک افکار عمومی جهانی و به‌ویژه غرب علیه ایران دست برنداشته و این جریان همواره یک‌طرفه بوده است نه برعکس.»

نتانیاهو در دام خودساخته؛ چگونه حمله به ایران اسرائیل را ضعیف‌تر کرد؟

در همین چارچوب، طی هفته‌های اخیر، بسیاری از روزنامه‌نگاران، نویسندگان و روشنفکران غربی یهودی‌تبار و حتی شماری از چهره‌های سرشناس اسرائیلی، آشکارا مخالفت خود را با حمله اسرائیل به ایران در ماه گذشته اعلام کرده‌اند. داوید گروسمن، نویسنده و روزنامه‌نگار برجسته اسرائیلی، در مقاله‌ای در روزنامه هاآرتص، صراحتاً از فراخوان‌ها برای حمله یک‌جانبه اسرائیل به ایران انتقاد کرد. او پیش از آغاز جنگ، درباره پیامدهای بالقوه و خطرات قریب‌الوقوع این درگیری برای اسرائیل و منطقه هشدار داده و خواستار بسیج افکار عمومی و افزایش آگاهی به منظور جلوگیری از وقوع جنگ با ایران شده بود. گروسمن همچنین بر ابعاد اخلاقی و خطر تشدید خشونت ناشی از چنین جنگی تأکید کرد؛ جنگی که می‌تواند منطقه را به سوی یک فاجعه تمام‌عیار سوق دهد و با ارزش‌های انسانی بنیادین در تضاد است.

همزمان، دالیا شندلین، تحلیل‌گر سیاسی و جامعه‌شناس اسرائیلی، با اشاره به نتایج نظرسنجی «شاخص صلح» خاطرنشان کرده است که ۶۱ درصد از یهودیان اسرائیل با حمله یک‌جانبه به ایران مخالفت کرده‌اند. او تصریح می‌کند که تأثیرات واقعی این جنگ بر زندگی روزمره شهروندان اسرائیلی به‌کلی با دغدغه‌های امنیتی متفاوت است و هرگز به ایجاد حس امنیت پایدار منجر نخواهد شد. شندلین بر لزوم مسئولیت‌پذیری مدنی و اخلاقی تأکید دارد و راه‌حل‌های مسالمت‌آمیز را به عنوان بهترین گزینه برای پایان دادن به این مناقشه مطرح می‌کند.

همچنین ایتای مک، وکیل و پژوهشگر اسرائیلی، در مقاله‌ای در روزنامه هاآرتص نوشت که اسرائیل عملاً از همان لحظه شلیک نخستین موشک، جنگ را به ایران باخته بود. به اعتقاد او، این جنگ از همان ابتدا فاقد اهداف واقعی و عملیاتی بود مشابه وضعیتی که در غزه شاهدش بودیم و هستیم و تنها کسانی که حق تصمیم‌گیری درباره سرنوشت نظام ایران را دارند، مردم خود این کشور هستند، نه اسرائیل. مک هشدار داد که تداوم این جنگ تنها هزینه‌های سنگین‌تری بر دوش اسرائیل می‌گذارد و این کشور پس از آغاز مذاکرات، خود را در موقعیتی به‌مراتب آسیب‌پذیرتر و بحرانی‌تر خواهد دید.

مک همچنین تاکید کرد که بازنده این جنگ نه فقط اسرائیل، بلکه ایالات متحده به رهبری دونالد ترامپ نیز بوده است و در این میان، بنیامین نتانیاهو را به بی‌تفاوتی نسبت به سرنوشت مردم اسرائیل متهم کرد. به گفته او، دولت اسرائیل اکنون تمامی اهرم‌های فشار خود را از دست داده و در موقعیت ضعف قرار گرفته است؛ به‌ویژه در شرایطی که جامعه جهانی آشکارا به‌سوی راه‌حل‌های دیپلماتیک برای پایان دادن به این مناقشه تمایل یافته است.

رون ماتی، روزنامه‌نگار یهودی-کانادایی، نیز در گفتگو با شماری از رسانه‌ها تاکید کرد که اسرائیل هیچ حق مشروعی برای حمله به ایران ندارد و چنین اقدامی نقض آشکار حقوق بین‌الملل محسوب می‌شود. او تأکید کرد که استدلال‌های اسرائیل برای آغاز این جنگ، بسیار متزلزل و یادآور همان بهانه‌هایی است که پیش‌تر برای حمله به عراق مطرح شده بود. به گفته ماتی، ایران نه تهدیدی برای اسرائیل به‌شمار می‌رود و نه سلاح هسته‌ای در اختیار دارد؛ در عوض، او سلطه‌طلبی اسرائیل با حمایت ایالات متحده را عامل اصلی بحران‌های خاورمیانه دانست و رفتار اسرائیل با فلسطینی‌ها را «سادیستی» توصیف کرد.

این صداها و بسیاری دیگر، نه تنها پس از آغاز جنگ، بلکه از همان ابتدا با اصل ماجراجویی نظامی علیه ایران مخالفت کرده‌اند. برای نمونه، پیتر بینارت، اندیشمند یهودی-اسرائیلی، پیش از حمله اسرائیل به ایران، در یادداشتی در نشریه آتلانتیک بر لزوم تلاش ایالات متحده برای پایان دادن به وضعیت جنگ سرد با ایران تأکید کرد. او بر این باور بود که جنگ‌های داخلی خاورمیانه و آنچه «جنگ سرد» خوانده می‌شود، در عمل هیچ‌گاه سرد نبوده و همواره به کشتار و ویرانی گسترده انجامیده است؛ نمونه بارز آن را می‌توان در سوریه و یمن مشاهده کرد. بینارت معتقد است خروج از فضای تنش و حرکت به سوی صلح، می‌تواند امنیت و ثبات را در منطقه برقرار سازد. به باور او، حمایت از دموکراسی برای مردم ایران باید از مسیر کاهش تنش و پرهیز از خشونت دنبال شود نه از مسیر جنگ و درگیری.

در همین راستا، حجای رام، اندیشمند اسرائیلی، ریشه جنگ اخیر را در تصورات و توهمات غیرواقعی اسرائیل نسبت به تهدید ایران می‌داند. او با الهام از اندیشه‌های ضدکولونیالیستی تأکید می‌کند که نگاه اسرائیل به ایران، زاییده گفتمان کلاسیک و قالبی استعمارگرایانه‌ای است که باید بازخوانی و مورد نقد جدی قرار گیرد. حجای رام در کتاب مهم خود، «حفره‌های گفتمان اسرائیل درباره ایران» که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد، پیش‌تر توضیح داده بود که بخش قابل توجهی از جامعه اسرائیل چه در گذشته و چه امروز  در پذیرش فرضیه‌های کلیشه‌ای و فانتزی درباره ایران نقش داشته‌اند و این مفروضات، پایه‌گذار بسیاری از سیاست‌ها و رفتارهای اسرائیل بوده است.

چرا افکار عمومی اسرائیل خواستار پایان جنگ با ایران بود؟

بر همین مبنا، افکار عمومی اسرائیل  چه در داخل و چه در سطح جهانی نقشی کلیدی در تسریع پایان جنگ و سوق دادن بحران اخیر به سمت راهکارهای دیپلماتیک ایفا کرد؛ رویکردی که بازتاب گسترده‌ای در ده‌ها مقاله و یادداشت تحلیلی مطبوعات نیز داشت. یوسی ملمان، کارشناس مسائل امنیتی و نظامی تأکید کرد که اساساً هیچ ضرورتی برای ورود اسرائیل به این جنگ وجود نداشت؛ چرا که ایرانیان به ویژه جامعه شیعه و حتی فراتر از آن، سابقه‌ای طولانی در فداکاری و پایداری تاریخی دارند و درگیر شدن اسرائیل در چنین جنگی، اشتباهی محض بود که باید هرچه سریع‌تر متوقف می‌شد. 

رز زیمت، پژوهشگر اسرائیلی هشدار داده است که نباید ایران را با گروه‌هایی مانند حزب‌الله یا حماس همسان دانست و توهم فروپاشی نظام ایران، تصوری کاملاً اغراق‌آمیز است. او تاکید می‌کند که ساختار سیاسی و امنیتی ایران، با وجود همه چالش‌ها، از انسجام و ثبات چشمگیری برخوردار است و ساده‌انگاری درباره سقوط آن، اشتباهی جدی خواهد بود.

در همین راستا، دیمیتری چامسکی، متفکر یهودی، نیز با اشاره به بی‌حاصل بودن جنگ و ناکامی آن در مهار دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای، معتقد است که تنها نتیجه واقعی چنین حمله‌ای، افزایش انگیزه ایران برای حرکت به‌سوی تسلیحات هسته‌ای خواهد بود. به گفته او، این باور در افکار عمومی ایران تقویت شده که اگر تهران سلاح هسته‌ای در اختیار داشت، اسرائیل هرگز جرأت حمله و تجاوز را پیدا نمی‌کرد.

پناهگاه‌های غیربهداشتی تا موج مهاجرت؛ اسرائیل در چنگال بحران خودساخته

بحرانی که اسرائیلی‌ها در روزهای جنگ از سر گذراندند، ابعاد گسترده‌ای داشت؛ از بحران‌های بهداشتی در پناهگاه‌ها و شیوع بیماری‌ها تا عوارض جسمی ناشی از نبود امکانات ایمنی و بهداشتی، همگی بر وخامت اوضاع افزود. علاوه بر این، موج حملات عصبی، اضطراب و وحشت عمومی، مهاجرت هزاران اسرائیلی به آن‌سوی مرزهای اردن و مصر و سپس به اروپا و آمریکا و همچنین حجم قابل توجه خسارات وارده به زیرساخت‌های نظامی و غیرنظامی، کشته‌ها و زخمی‌ها، همگی در گزارش‌های رسانه‌های اسرائیلی به تفصیل انعکاس یافته است. این مجموعه شرایط، ضربه سنگینی به روایت اسرائیل از منظر ذهنیت عمومی و حافظه جمعی وارد آورد و بنا به روایت رسانه‌های آمریکایی به ویژه وال‌استریت ژورنال، سبب شد اسرائیل از دونالد ترامپ درخواست کند تا برای توقف جنگ با ایران پا درمیانی کند.

در همین فضای ملتهب، آلون مزراحی، نویسنده اسرائیلی، در روزنامه هاآرتص یادآور شد که ایرانی‌ها نه ساده‌لوح‌اند و نه قابل فریب؛ آن‌ها با صبر و دقت برنامه‌ریزی می‌کنند و در آخرین دور این تقابل، به روشنی پیروزی قاطعی به دست آوردند. او تاکید می‌کند: «این پایان ماجرا نیست، اما هیچ‌کس نمی‌تواند آن‌ها را فریب دهد.» در نهایت، اگر میان مشروعیت جنگ و مشروعیت زیست مسالمت‌آمیز اسرائیل تمایز بگذاریم، واقعیت این است که تهدید اصلی برای جامعه یهودیان اسرائیل نه از سوی کشورهای عربی یا اسلامی، بلکه از درون صهیونیسم و سیاست‌های افراط‌گرایانه آن سرچشمه می‌گیرد.

شاید بتوان معنای روشن‌تری از حقیقت ماجرا را در اظهارات مارتن جَک، روزنامه‌نگار یهودی ساکن آلمان در گفت‌وگو با خبرگزاری آناتولی جستجو کرد؛ جایی که تأکید می‌کند: «حملاتی که اسرائیل در منطقه انجام داده، هیچ مشروعیتی ندارد و هدف اصلی آن، حذف کل خاورمیانه به عنوان مقدمه‌ای برای پروژه «اسرائیل بزرگ»است.» به گفته او، آنچه در سال‌های اخیر رخ داده، نه یک حمله پیش‌دستانه یا دفاع مشروع، بلکه نوعی نابودی و پاک‌سازی پیشگیرانه است که کل منطقه را هدف قرار داده؛ مسئله‌ای که در جنگ‌های غزه، لبنان، سوریه، یمن و ایران به‌روشنی قابل مشاهده است.

در حالی که ایران هرگز به دنبال نابودی یهودیان نبوده است، ادعاهای اسرائیل نه تنها با واقعیت‌های تاریخی همخوانی ندارد؛ بلکه بسیاری از روزنامه‌نگاران غربی نیز این افسانه‌ها و ادعاهای ساختگی را زیر سؤال برده‌اند. به عنوان نمونه، لَری کولر، روزنامه‌نگار یهودی آمریکایی و عضو تحریریه روزنامه «فوروارد»، پس از سفر به ایران تاکید کرد که هیچ شواهدی دال بر تمایل ایرانیان به نابودی اسرائیل نیافته است. او تأکید می‌کند یهودیان در ایران مورد احترام‌اند و می‌توانند آزادانه و حتی با کلاه مذهبی یهودیان در خیابان‌ها تردد کنند. لری کولر همچنین خاطرنشان می‌کند که حتی در میان روحانیون بلندپایه ایران نیز افرادی به راه‌حل دو دولتی باور دارند؛ نکته‌ای که روزنامه نیویورک‌تایمز نیز در گزارشی درباره سفر لری کولر به ایران مورد تأیید قرار داده است.

موج نوظهور جریان فکری و فرهنگی ضدصهیونیسم که با شدت گرفتن جنگ غزه و در پی حمله اسرائیل به ایران به شکل بی‌سابقه‌ای بروز یافته است، در واقع تأییدی بر تحلیلی است که فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان مطرح کرد: «اسرائیل دارد کارهای کثیف ما را در ایران انجام می‌دهد.» این جمله به‌روشنی بیانگر ماهیت پیچیده، استعماری و ابزاری رابطه غرب با اسرائیل است؛ رابطه‌ای که اسرائیل را به نماینده و مجری پروژه تمدنی غرب و هژمونی شرق‌شناسانه‌اش در خاورمیانه و جهان عرب و اسلام تبدیل کرده است. همین «کارهای کثیف» است که به تدریج رؤیای امنیت و ثبات اسرائیل را از درون تهی می‌کند و منشأ اصلی تهدید را نه جهان عرب و اسلام، بلکه در خود غرب و اسرائیل جستجو می‌کند.

اسرائیل، به عنوان نماینده تمدن غرب، در واقع بذر زوال خود و حتی زوال غرب را در درون خود می‌پروراند؛ نکته‌ای که اندیشمندانی چون ایلان پاپه، خاخام دیوید وایز، توماس فریدمن، بنی موریس و بسیاری دیگر نیز بر آن تأکید دارند. زمانی که چنین دیدگاه‌هایی از سوی متفکران، روحانیون، رسانه‌ها و حتی شماری از نظامیان مطرح می‌شود، معنایش آن است که بازنگری اساسی در روایت‌های غربی و صهیونیستی مبتنی بر بنیان‌های استعماری و اشغالگرانه، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برای دستیابی به صلح و ثبات به‌ویژه در خاورمیانه خواهد بود.

تبلیغات
نویسنده : عیاد بلال
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات