دو استاد رسانه از مکانیسم رشد فعالیتهای رسانهای میگویند
در جنگ ۱۲ روزه چه کردید؟

« در زمان جنگ طبیعتا وجه انتقادی هر رسانهای به حداقل ممکن میرسد، در واقع تلاش میشود تا یک صدای واحدی از کشور خارج شود، مخصوصا در دورهای که در حوزه رسانه، مرجعیتش از دست رفته باشد و آن طرف رسانههای مختلفی چون اینترنشنال و بیبیسی وجود دارد که هر کدام به مثابه اتاق جنگ اسراییل هستند و انجام وظیفه میکنند. آنها با بیشترین توان و ما با کمترین توان.»
در آستانه روز خبرنگار و در روزهایی که روزنامههای کشورمان با معضل کمبود و گرانی کاغذ دست به گریبان هستند. بهروز بهزادی و اکبر منتجبی ۲ استاد پیشکسوت رسانه راهی شفقنا شدند تا درباره راهکارهای ارتقای سطح حرفهای رسانهها و اصحاب رسانه بحث و تبادل نظر کنند. ۲چهرهای که سالهاست در سطح رسانههای رسمی کشور حضور دارند و از نزدیک به مصایب امر رسانه آشنایی دارند، هر کدام تلاش کردهاند به زعم خود روایتی از مشکلات رسانه و راههای ارتقای سطح فعالیتهای رسانهای بیان کنند.
به گزارش اعتماد، یکی از ضرورت ایجاد تشکلهای قوی برای رسانهها و پیگیری حقوق اصحاب رسانه میگوید و دیگری خواستار ایجاد یک فضای حرفهای و شفاف در خصوص فعالیتهای رسانه میشود. جانمایه کلام هر دو پیشکسوت اما این است که تصمیمسازان و سیاستگذاران تا دیر نشده و فاصله ایران با رقبای منطقهایاش بیش از این افزایش نیافته، باید رسانهها را دریابند! بهروز بهزادی، پیشکسوت رسانه با سابقه بیش از نیمقرنی در فعالیتهای رسانهای در پاسخ به این پرسش که در ایام جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، خبرنگاران برای دسترسی به اطلاعات دستاول با چه چالشها و محدودیتهایی مواجه بودند، چه موانعی در مسیر اطلاعرسانی مستقل و حرفهای وجود داشت، میگوید: «معمولا در کشورهای مختلف در هنگامه جنگ، نهادی به نام شورای امنیت ملی دارند که خبرها را در آنجا رصد و بررسی میکنند.
شورای امنیت ملی ما در زمان جنگ یک نوع خبر برای همه مطبوعات میداد و فرصت اینکه یک مطبوعه یا یک سایت خبری، بتواند خبر اختصاصی خودش را داشته باشد، نداشت. وقتی هم که ما به منابع مختلف مراجعه میکردیم تا بتوانیم پرس و جو کنیم و صحت و سقم یک خبر را بیابیم، پاسخ ما را این گونه میدادند که خبر رسمی بوده و هر آنچه به شما داده شده، منتشر کنید. در واقع در انتشار خبرهای جنگ حدودا از ۹۰ درصد منابع رسمی استفاده کردیم، مگر خبری حاشیهای بود که میشد روی آنها به صورت گستردهتر کار کنیم.
مثلا وقتی ساختمانی را میزدند، همکاران خبرنگار ما در محل حاضر میشدند و در آنجا فیلم میگرفتند و با اهالی آنجا گفتوگو میکردند. البته در اینجا هم برای چاپ مشکل داشتیم که به ما تذکر داده شد این کار را نکنید چرا که دشمن متوجه میشود کجاها را زده و درست و بهجا بود. اخبار و وقایع جنگ ملاحظات دارد و این مساله تنها برای ایران هم نیست، همه کشورهای دیگر هم این ملاحظه حاکم است و در زمان جنگ همه فضای خبری را کمی محدود میکنند.»
در ادامه اکبر منتجبی در پاسخ به این پرسش یادآور میشود: «همان طور که استاد گفتند، جنگ مقتضیات خاص خودش را دارد و بسیار متفاوت از شرایط عادی است. اتفاقی که در جنگ ۱۲ روزه افتاد این بود که در وهله اول اینترنت قطع شد، وقتی اینترنت قطع شد، سرعت خبررسانی تقریبا به نقطه صفر رسید و اتفاق دیگری که افتاد این بود که رسانهها به معنای عامش و روزنامهها به معنای خاصش، خبرنگارانشان را دورکار کردند. در حالی که در زمان جنگ اولین اتفاق در حوزه رسانه این است که خبرنگار در میدان حضور داشته باشد، اما این اتفاق در جنگ ۱۲ روزه نیفتاد.
علتش هم این بود که هیچ امنیتی برای خبرنگاران و تحریریه از قبل پیشبینی نشده بود. به هر حال جنگی رخ داده، ما باید در این وضعیت چه کاری انجام بدهیم، آیا تحریریه دومی برای خبرنگاران وجود دارد یا نه؟ متأسفانه الان هم همچنان به این مساله فکر نمیکنند، در نتیجه تحریریه بین جان و کار، جان آدمها برایش در اولویت خواهد بود. همه تحریریهها دورکار شدند و تقریبا رسانهها به حداقل نیروی ممکن رسید. حال در این اوضاع، اینترنت هم قطع شده بود و از طرفی دیگر، همه رسانهها برخوردار از اینترنت سفید نبودند، این مسائل، مشکلات را خیلی افزون کرد.
به همین دلیل تعداد خبرها به حداقل ممکن رسید، در مطبوعات تعداد صفحات در روزنامهها اندک شد، مثلا یک روزنامه ۱۲ صفحهای، روزنامهاش در ۸ یا ۴ صفحه منتشر شد، روزنامه ۲۴ صفحهای مجبور شد، ۸ صفحه منتشر کند. با این حال خبرنگاران و رسانهها میجنگیدند و روزنامهنگاران حتی از راه دور، بیشترین تلاش و تمرکزشان این بود تا بلافاصله اخباری که به دست میآوردند، بر روی آن یک تحلیل بنویسند و گزارشی منتشر کنند یا به حواشی بپردازند.»
در جنگ ۱۲ روزه چه کردید؟
بهزادی در خصوص این ملاحظات در ایام جنگ ۱۲روزه که برای خبرنگاران محدودیت ایجاد میکرد، میگوید: «اولین ملاحظهای که به خبرنگارانم گفتم، بحث امنیت جانشان بود و تاکید کردم که جان یکایک شما برای من عزیزتر از قبل شده است. محل کار ما چون نزدیک نهادهای رسمی بود، تمام وقایع به کرات در آنجا رخ میداد و به همین خاطر به خبرنگاران اصرار داشتم که در منزل بمانند، ولی هوای روزنامه را داشته باشند. واقعا هم در این دوران همکارانم خیلی خوب فعالیت داشتند، هر چند واقعا نگران خبرنگاری بودم که به قلب ساختمانی میرفت تا گزارش تهیه کند، مهمترین ملاحظه حفظ جان خبرنگاران بود.
به جز امنیت، بر ملاحظه دیگری تاکید نداشتم چرا که به نظرم خبرنگاران بهتر از ما اصول و خطوط قرمز را میدانند. یکی از مسائلی که من بارها به خبرنگارانم تاکید میکنم چه در زمان جنگ چه در زمانهای دیگر، گرفتن عکس است و توصیه میکنم با همان عکس گرفتن فضا را برای من توصیف کنید و ببینید چه اتفاقاتی افتاده است. تمام این اطلاعات میتواند در قالب یک گزارش منتشر شود. این اطلاعات درست شبیه این است که یک مقام امنیتی به نیرویش میگوید برو این کارها را انجام بده. در نتیجه بچههای ما مدام زیر ذرهبین هستند. چند باری که با برادران صحبت کردهام، یادآور شدهام که کار ما هم شبیه کار شماست.
اگر آن دوستان آموخته باشند روزنامهنگاری که در حال فعالیت است، چه کمکی به آنها میکند، هیچوقت حاضر نیستند تا آن خبرنگار را با اصرار از محلهای حادثه دور کنند. بگذارید یک نمونه بیاورم. در زمان آقای خاتمی و زمانی که قتلهای زنجیرهای رخ میداد، اولین کسی که میخواست در این باره مطلب بنویسد که این کار میتواند از یک ارگان دولتی باشد -که من جلویش را گرفتم-آقای محمد بلوری بود. در واقع روزنامهنگار میتواند فضا را باز کند. اما این یک بحث طولانی است که روزنامهنگاری و قدرت در مملکت ما چرا نمیتوانند با هم چفت شوند.
منتجبی در این خصوص یادآور میشود: « در زمان جنگ طبیعتا وجه انتقادی هر رسانهای به حداقل ممکن میرسد، در واقع تلاش میشود تا یک صدای واحدی از کشور خارج شود، مخصوصا در دورهای که در حوزه رسانه، مرجعیتش از دست رفته باشد و آن طرف رسانههای مختلفی چون اینترنشنال و بیبیسی وجود دارد که هر کدام به مثابه اتاق جنگ اسراییل هستند و انجام وظیفه میکنند. آنها با بیشترین توان و ما با کمترین توان. رسانه رسمی هم مثل صدا و سیما که کار خودش را انجام میدهد، چه قبل از جنگ چه در حین جنگ و چه بعد از جنگ کار خودش را انجام میدهد. یعنی اصلا انگار نه انگار که واقعا اتفاقی رخ داده است.
به نظرم میرسد که در دوره جنگ، رسانههای مستقل تلاش بیشتری کردند که تصویر متفاوتی ارایه دهند. خودم در آن دوران به خبرنگاران تاکید داشتم که بر وجه وطنپرستی تمرکز داشته باشند. ما با هر اعتقاداتی که داشته باشیم، در دوره جنگ مشکلات چندین برابر میشود ولی فراموش نباید بکنیم که جنگ است، و فراموش نباید بکنیم وجه وطنپرستیمان نباید تضعیف شود. همانطور که استاد بهزادی گفتند خبرنگاران ما میدانستند باید چطور بنویسند و عمل کنند. اخبار هم تقریبا کانالیزه به دست ما میرسید.»
ارتقای سطح مرجعیت خبری در داخل
بهزادی در خصوص اینکه رسانههای ایرانی نتوانستند روایت اول و مرجعیت خبری را به دست گیرند میگوید: «ما نتوانستیم مرجعیت خبری در منطقه و در سطح بینالمللی داشته باشیم. ما در ایران اصلا به تخصص ارزش نمیدهیم، شما اگر بگویید روزنامهنگاری تخصص است همه با تعجب میگویند مگر نوشتن هم تخصص میخواهد؟ ولی در دنیا یک تخصص است و به حدی تخصص است که عدهای از آن سوءاستفاده هم میکنند، در دنیا با رسانه به جنگ هم میروند و یک ابزار جنگی هم محسوب میشود.
کما اینکه دیدیم تلویزیونهای امریکایی و اسراییل به عنوان یک ابزار جنگی وارد صحنه میشدند، چون جنگ شوخی نیست. اما کشورهای دیگر این تخصص را به درستی درک کردهاند. ولی ما در ایران چون این تخصص را نفهمیدیم و برایش ارزش قائل نمیشویم، پس اگر بهزادی نامی یا خبرنگاری مطلبی بنویسند، ممکن است تصور کنند که فضای اجتماعی ملتهب شده، پس واکنش نشان میدهند.
منتجبی اما با اشاره به اینکه روایت اول در آزادی بیان و رسانه به وجود میآید، وقتی آزادی به مفهوم آزادی رسمی وجود ندارد میگوید: « به ویژه در زمان جنگ که همهچیز کانالیزه میشود، پس شما روایت اول را از دست میدهید، چون روایت اگر در دستاندازی بیفتد که آیا خبر را منتشر کنیم یا نکنیم و چطور منتشر کنیم؟ روایت تمام میشود. دقت، صحت و سرعت در واقع سه عنصر اصلی هر خبری است. پس در شرایط ما روایت اول به دست نمیآید، محدودیتها زیاد است.
ما اصلا رسانه اول نداریم. صدا و سیما که تعطیل است. نظرسنجیهایی که درباره بیننده سریالها هست، به معنای مرجعیت آن رسانه نیست، این خبر است که مرجعیت میآورد. الان که ۴۵ سال از عمر انقلاب اسلامی میگذرد یک رسانه منطقهای در سطح بینالمللی نداریم، بعد دنبال روایت اول هستیم با چه رسانهای؟ مشکلی که رسانهها در سطح عموم دارند این است که صدای مردم در آنها شنیده نمیشود و به ندرت در آنها منعکس میشود. رسانههای ما تعاملی نیستند. مردم پایگاهی در رسانه ندارند.
قبلا روزنامهها به این شکل بود که از یک ستون تا یک صفحه به صدای مردم اختصاص مییافت. الان اصلا این وضعیت حاکم نیست. به خاطر محدودیت مالی، کمبود کاغذ و… در حال حاضر قیمت کاغذ وحشتناک گران شده است و روزنامهها در آستانه تعطیلیاند. وقتی رسانههای ما در بدیهیات هنوز ماندهاند چرا باید دنبال روایت دست اول باشیم؟ وقتی مرجعیت نداریم روایت اول هم نداریم.»
در باب سانسور
بهروز بهزادی درباره مساله سانسور در رسانه میگوید: «این آزادی است که یک رسانه را میسازد، ولی متأسفانه بحث آزادی رسمی را در ایران اصلا به رسمیت نمیشناسیم. یکی از مشکلات اصلی ما خودسانسوری در رسانههای ماست. یارانه مطبوعات از دیگر مسائل روزنامههاست که واقعا آنها را به ورطه نابودی کشانده است. عکاسی را که نابود کردند، سانسور را در مطبوعات شایع و نوشتن را نابود کردند. من سالهاست در تحریریهام اصرار میکنم که همهچیز را بنویسند و هیچ چیز را کتمان و سانسور نکنند و اگر قرار است یقه کسی گرفته شود، بگذارید آن نفر من باشم تا بچهها عادت به خودسانسوری نکنند.
وقتی سانسور عادت ثانویه شود، تبدیل به فرهنگ پنهانکاری میشود. اتفاق بد دیگر این است که طرف یاد میگیرد از اصول حرفهای خود تخطی کند و وقتی این اتفاق رخ بدهد، فساد رخ میدهد. از دیگر بلاهای این روزهای خبرنگاران دادن کارت هدیه به خبرنگاران است که خودش نوعی سانسور است. بارها به مسوولان هشدار دادهام که این کار را نکنید اگر هم میخواهید به خبرنگار کمک کنید یک صندوق درست کنید و مبلغ این هدیه را در یک کار عامالمنفعهتر که ارتباطی با سانسور نداشته باشد، هزینه کنید.
خب در این شرایط چه انتظاری داریم که سانسور نشود؟ اما راه دارد باید این مساله را عریانتر بگوییم و حرفها را شفاف و واقعی بگوییم. سانسور را در حد یک گناه میبینم. ممکن است من واقعهای را ببینم و آن را سانسور و کتمان کنم و بعدا به یک فاجعه تبدیل شود. پس گناهکار منم. روزنامهنگار کسی است که دلش به حال مردم میسوزد و از همین مملکت است و دشمن مملکت نیست.
ولی من به آینده بسیار امیدوارم.» منتجبی در این زمینه یادآور میشود: «در حقیقت آزادی سیاسی رسمی برای ما شفافیت میآورد و این شفافیت به تقویت نظام حکمرانی تبدیل میشود. وقتی رسانه بتواند انتقاد کند و قدرت اطلاعرسانی افزایش یابد، پایههای اطلاعرسانی در ایران تقویت میشود. روی دیگر سکه رسانه، آزادی است. به عبارتی تا زمانی که وارد حریم خصوصی افراد نشدهایم، باید آزاد باشیم. حتی در جایی که شمای رسانه وقتی وارد حوزه خصوصی من میشوید اگر از من اجازه بگیرید، موردی ندارد. این درحالی است که در کشور ما برعکس این مساله رخ میدهد. به بیان دیگر وارد حریم خصوصی همه افراد میشویم ولی در مورد آزادی سیاسی نمیتوانیم صحبت کنیم. من معتقدم آزادی رسانه به تقویت مسوولیتپذیری منجر میشود.
به عقیده من اگر بتوان این مساله را جا انداخت که آزادی روی دیگر سکه رسانه است، هم مسوولیتپذیری دولت و حکومت افزایش پیدا میکند، هم بر تقویت حکمرانی تاثیر میگذارد و پاسخگویی شفاف میشود. به عبارتی هر کسی در قبال کاری که میکند باید پاسخگو باشد. وقتی شفافیت و آزادی وجود ندارد، پاسخگویی هم وجود نخواهد داشت. در ایام جنگ ۱۲ روزه هم ممکن است همین اتفاق افتاده باشد.
به عنوان نمونه پاسخگویی پدافند غیر عامل. خیلی از مشکلاتمان در ایام جنگ ۱۲روزه از این زاویه بود. تهران پناهگاه نداشت، تحریریهها یک تحریریه دوم نداشتند و… اینها مسوولیت پدافند غیر عامل هستند. کشوری که ۴۰ سال است به تعریف رسمی دولت متخاصم دارد و دشمنان تا بُنِ دندان مسلح دارد چرا نباید پایتختش پناهگاه داشته باشد؟ اینجا چه کسی مسوول است و باید پاسخگو باشد؟»
بهزادی: درباره گامهای عملی، حقوقی یا نهادی برای توسعه آزادیهای رسمی در حوزه رسانه میگوید: «من بیشتر به گفتوگو اعتقاد دارم به عبارتی باید بخواهیم گفتوگو کنیم و مسائل را باز کنیم تا بتوانیم به این آزادی برسیم. چاره دیگری نداریم. حرف ما حق است و آقای منتجبی به همه مسائل آزادی به خوبی اشاره کردند. یکی از مهمترینهای آن هم جلوگیری از کجروی است. اگر ما امروز میبینیم که در مملکت فساد وجود دارد به این برمیگردد که نگفتیم، جلوی کجروی را نگرفتیم. اگر روزنامهها آزادانه مینوشتند این کجرویها اتفاق نمیافتاد.»
منتجبی نیز یادآور میشود: «به عقیده من دو کار خیلی مهم باید انجام شود. اول؛ انجمن صنفی روزنامهنگاران قدرت بگیرد. به نظر میرسد که حاکمیت از هر نظر دخالت میکند و قدرت را از نهادهای صنفی میگیرد. شما الان انجمن صنفی روزنامهنگاران دارید ولی هیچ قدرتی ندارد و همه درباره آن مطالبهگر هستند. به عبارتی حاکمیت هیچ قدرتی به این انجمن نمیدهد. در واقع کاغذ، یارانه، مشوقها، امتیاز و… در دست حاکمیت یا دولت است و حاکمیت هم قدرت خود را واگذار نمیکند.
وقتی واگذار نمیکند اشکال به وجود میآید چون بدنه مطالباتی دارد که برآورده نمیشود. دوم؛ من معتقدم درباره آزادیهای سیاسی باید قانون داشته باشیم. به عبارتی نباید حاکمیت هرکجا که بخواهد، رسانهای را با بهانههای مختلف توقیف کند. لذا باید برای تقویت این آزادیها، نهادهای صنفی باید قدرتمند شوند و اختیارات حکومت به نهادهای صنفی واگذار شود و قانونگذاری از طریق نهادهای صنفی باشد. تنها اهالی رسانه میدانند که مشکلات صنفشان چیست.»
ضرورت تقویت تشکلهای رسانهای
بهزادی در بخش پایانی صحبتهایش یادآور میشود: «وجود یک سندیکا برای امنیت شغلی خبرنگاران میتواند کمککننده باشد. در همه جای دنیا انجمن صنفی داریم. ما خودمان باید از خودمان دفاع کنیم و چارهای هم نداریم. اگر تا الان نگذاشتهاند که سندیکا داشته باشیم چون نگران هستند و باید این نگرانی را رفع کرد. باید در سندیکا به گونهای رفتار کنیم که طرف متوجه شود تنها برای فرهمندی این شغل کار میکنیم.
منتجبی نیز میگوید: «در رابطه با بیکار شدن خبرنگاران در روزهای اخیر، مقدار زیادی مدیران مطبوعاتی و بخشی هم دولت بد کرد. علاوه بر بیکار شدن خبرنگاران در رسانههای خصوصی، ما در وسط جنگ شاهد تعطیل شدن روزنامه شهروند و بیکار شدن نیروهایش هم بودیم این درحالی است که شهروند روزنامهای دولتی است. میخواهم بگویم قبل از اینکه وارد بحث ضرورت صنف و سندیکا شویم، مدیران رسانهها و دولت اجحاف زیادی در حق خبرنگاران کردند. این نگرش منفعتطلبانه با پول هم حل نمیشود. رسانه میتوانست یک یا دو ماه از سودش بگذرد و معیشت خبرنگارانش را در اولویت قرار میداد.»