ترنج موبایل
کد خبر: ۸۹۶۵۰۱

کودتای ۲۸ مرداد؛

اسفندخودجوش؛ مرداد خاموش

اسفندخودجوش؛ مرداد خاموش

«هر چند ما ایرانیان آرزوگرایان را بیشتر از واقع گرایان دوست داشته ایم. مصدق خواهان آن بود که قانون پادشاه باشد و زندگی خود را وقف حاکمیت قانون کرد. در یادداشت «مصدق در بی‌دادگاه نظامی» که در عطنا منتشر شد خواندیم که در دادگاه خود نیز به قانون اساسی مشروطه ارجاع میداد و خود را مطیع قانون میدانست.»

تبلیغات
تبلیغات

احسان عزیزی؛  تاریخ نفت ایران از قرارداد دارسی در سال ۱۲۸۰ خورشیدی آغاز می‌شود، که پنج سال پیش از انقلاب مشروطه ایران بود. دارسی با دریافت امتیاز ۶۰ ساله، نفت ایران را از دولت ایران گرفت تا با کشف نفت در این سرزمین، تاریخ ایران مسیری پرچالش و نوین را تجربه کند. در سال ۱۲۸۷ خورشیدی، نخستین چاه نفت در مسجدسلیمان کشف شد و نفت از عمق زمین فوران کرد؛ این نفت به نوعی به غنیمتی برای بریتانیا تبدیل شد. برای حفظ امنیت این منبع ارزشمند، بریتانیا قراردادی با شیخ خزعل امضا کرد تا از چاه‌های نفت خود محافظت کند.

نکته تأسف‌بار آن بود که دولت ایران از این قرارداد بی‌خبر بود و نه تنها شیخ خزعل، بلکه دولت بریتانیا نیز دولت مرکزی را در جریان قرار نداده بود. پالایشگاه نفت آبادان، که پس از تگزاس آمریکا بزرگ‌ترین میدان نفتی جهان به شمار می‌رفت، در سال ۱۳۰۸ شاهد نخستین اعتصاب کارگری در ایران بود که توسط ارتش رضاشاه سرکوب شد. به گونه‌ای که بریتانیا از رضاشاه بابت سرکوب ۱۱ هزار کارگری که حق خود را مطالبه می‌کردند، تشکر کرد.

هرچند این آخرین اعتراض کارگران در پالایشگاه نفت آبادان نبود و در سال ۱۳۲۵ کارگران این شهر دوباره اعتصاب کردند و بزرگ‌ترین اعتصاب خاورمیانه شکل گرفت. این مقاله شرح مختصری است از حرکت خودجوش مردم ایران که منجر به ملی شدن نفت ایران شد و در نهایت به مرداد خاموشی انجامید؛ مردادی که با کودتا بار دیگر استبداد را برای ایران و ایرانی به یادگار گذاشت.

اسفند خودجوش

در ۲۰ بهمن ۱۳۲۸ خورشیدی، مجلس شانزدهم شورای ملی ایران فعالیت خود را آغاز کرد. این مجلس نقطه شروع جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران و نمایانگر صدای حق‌خواهی ایرانیان در تاریخ کشور شد.

انتخابات این مجلس با شایعات گسترده‌ای درباره تقلب، به ویژه در تهران همراه بود. گروهی به رهبری محمد مصدق که کودتای سوم اسفند رضاشاهی را محکوم کرده و به همین دلیل سال‌ها در تبعید به سر برده بودند، به این انتخابات اعتراض کردند. در نهایت، با تحصن این گروه که به جبهه ملی ایران معروف شد، انتخابات تهران باطل اعلام گردید و انتخابات جدیدی برگزار شد. جبهه ملی ایران تحت رهبری محمد مصدق، نماینده تهران، خط مشی خود را بر اجرای واقعی قانون اساسی مشروطه قرار داد.

قانونی که امضای آن یادآور خون جوانان فداکاری بود که در برابر استبداد مبارزه کرده بودند. در مجلس شانزدهم شورای ملی، جبهه ملی ایران فراکسیون وطن را تشکیل داد. اولین اقدام این فراکسیون بررسی موافقت‌نامه الحاقی بود؛ موافقت‌نامه‌هایی که بریتانیا به دولت ایران وعده اجرای آن را داده بود و شامل امتیازات محدود نفتی می‌شد. اما به دلیل عدم مقبولیت این امتیازات، مجلس شانزدهم قرارداد الحاقی را رد کرد و خواهان ملی شدن نفت ایران شد. با نخست‌وزیری رزم‌آرا، او نیز با ملی شدن نفت مخالفت کرد، اما در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ توسط فداییان اسلام ترور شد.

در همان مجلس، ملی شدن نفت ایران به تصویب رسید و مقرر شد تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهره‌برداری از نفت تحت کنترل دولت ایران قرار گیرد. این امر در ۲۹ اسفند ۱۳۲۹ به انجام رسید. در اول فروردین ۱۳۳۰، با کاهش مزایای کارگران شرکت نفت آبادان و اخراج ۸۰۰ نفر از آن‌ها، اعتصاب بزرگی در آبادان آغاز شد. این اعتصاب به حدی شدت گرفت که ۹ نفر از کارگران جان خود را از دست دادند و ۳۰ نفر دیگر زخمی شدند.

این وضعیت تا ۵ اردیبهشت ۱۳۳۰ ادامه یافت و سرانجام با افزایش دستمزد و تأمین حقوق ضایع شده کارگران، اعتصابات پایان یافت. در ۷ اردیبهشت ۱۳۳۰، محمد مصدق طرح ۹ ماده‌ای برای اجرای ملی شدن نفت را به مجلس ارائه کرد. پس از استعفای حسین علاء از سمت نخست‌وزیری، مصدق به شرط قانونی شدن این طرح به عنوان نخست‌وزیر منصوب شد. به همین منظور، هیأتی به جنوب ایران اعزام شد تا اختیارات شرکت نفت را در دست بگیرد.

این اقدام باعث شد بریتانیا علیه ایران در دادگاه لاهه شکایت کند و اعلام نماید که ایران نمی‌تواند قرارداد را فسخ کند و باید غرامت پرداخت کند. ایران غرامت منصفانه را پذیرفت اما اعلام کرد که دادگاه لاهه صلاحیت رسیدگی به این پرونده را ندارد، زیرا موضوع مربوط به یک کشور (ایران) و یک شرکت خصوصی نفت ایران-انگلیس است. در تیر ۱۳۳۱، دادگاه لاهه عدم صلاحیت خود را در این پرونده اعلام کرد.

با اخراج پرسنل خارجی شرکت نفت از آبادان، بریتانیا به ایران هشدار داد که در صورت صدور نفت، محموله‌های نفتی ایران را مصادره خواهد کرد. در این شرایط، هریمن، فرستاده ترومن رئیس‌جمهور ایالات متحده، به تهران اعزام شد تا ایران را به مذاکره تشویق کند. او در تاریخ ۲۳ تیر ۱۳۳۰ وارد تهران شد و همان روز حزب توده، با گرایش‌های کمونیستی، تظاهرات گسترده‌ای را سازماندهی کرد.

این تظاهرات به خشونت کشیده شد و منجر به کشته و زخمی شدن مردم گردید؛ به طوری که سرلشگر زاهدی، وزیر کشور، از سمت خود برکنار شد. در مهر ۱۳۳۰، لوئی هندرسون، سفیر جدید ایالات متحده، به تهران آمد و با محمدرضاشاه دیدار کرد. او در این دیدار توصیه کرد که محمد مصدق از مقام نخست‌وزیری برکنار شود. بریتانیا نیز به شورای امنیت شکایت کرد و ادعا نمود که ایران با اقدامات خود، صلح جهانی را به خطر انداخته است.

ایران در پاسخ، شورای امنیت را فاقد صلاحیت خواند و بریتانیا را متهم کرد که تهدید نظامی کرده است. ایران همچنین اعلام کرد که آماده است غرامت منصفانه‌ای پرداخت کند. در اردیبهشت ۱۳۳۱، محمد مصدق به شاه اعلام کرد که نخست‌وزیر باید وزیر جنگ را تعیین کند، اما این درخواست با مخالفت شاه مواجه شد. محمد مصدق اعلام کرد که تا زمانی که وزیر جنگ و ارتش در انتخابات تقلب می‌کنند، مردم طعم آزادی را نخواهند چشید.

او از مردم درخواست کمک کرد و به همین دلیل استعفا داد. در ۲۵ تیر همان سال، مجلس به احمد قوام پیشنهاد نخست‌وزیری داد که او نیز این پیشنهاد را پذیرفت. با آغاز نخست‌وزیری قوام، تظاهرات گسترده‌ای به حمایت از مصدق شکل گرفت و در ۳۰ تیر ۱۳۳۱ قیام وسیعی در سراسر کشور به وقوع پیوست. در پی این رویداد، قوام استعفا داد و محمد مصدق دوباره به عنوان نخست‌وزیر کشور منصوب شد.

وزارت جنگ به وزارت دفاع تغییر نام یافت و بودجه ارتش و دربار کاهش پیدا کرد. همچنین برای خاندان سلطنتی مقرراتی تعیین شد و املاک شاهنشاهی که رضاشاه به زور از مردم گرفته بود، به دولت بازگردانده شد. مصدق از مجلس درخواست اختیارات شش ماهه کرد تا اصلاحات ضروری را انجام دهد. از جمله این اصلاحات، وضع مالیات بر املاک بزرگ خوانین و افزایش سهم دهقانان از محصولات تولیدی خود بود. اگر همین دو اقدام به درستی اجرا می‌شد، نیازی به اصلاحات فرمایشی ارضی نبود و کشاورزی وابسته‌ای برای کشور شکل نمی‌گرفت.

محمد مصدق با نگرش نخبه‌گرایانه خود، خواهان محدود کردن حق رأی به افراد باسواد کشور بود و همچنین پیشنهاد اعطای حق رأی به زنان را مطرح کرد. با عدم پذیرش پیشنهادهای بریتانیا توسط ایران، این کشور تحریم‌ها علیه ایران را تشدید کرد. در طول ۱۸ ماه نخست‌وزیری مصدق، ایران تجربه اقتصادی بدون نفت را پشت سر گذاشت. برای مقابله با کسری بودجه، مصدق مزایای مدیران ارشد کشور را کاهش داد و اوراق قرضه‌ای منتشر کرد که با استقبال مردم مواجه شد.

هرچند در نهایت دولت ناچار شد برای پرداخت حقوق کارمندان، اقدام به چاپ اسکناس کند. با پایان اختیارات ویژه نخست‌وزیر و عدم تحقق اصلاحات مورد نظر، مصدق خواستار تمدید شش ماهه دیگری شد که با مخالفت مجلس مواجه گردید. حتی برخی از رهبران جبهه ملی نیز از او جدا شدند. در این شرایط، فشارها به دربار شاه افزایش یافت و او به نشانه اعتراض اعلام کرد که قصد دارد کشور را ترک کند.

پس از این خبر، تعدادی از حامیان دربار در قصر سلطنتی تجمع کردند و از شاه خواستند که کشور را ترک نکند. مصدق نیز در یک نطق رادیویی تأکید کرد که به قانون اساسی مشروطه پایبند است، اما در همان روز گروهی از اوباش به خانه‌اش حمله کرده و او را تهدید به قتل کردند. با مشاهده وضعیت نامناسب مجلس، مصدق تصمیم به انحلال آن گرفت و اعلام کرد که با قانون اصلاح شده، انتخابات جدیدی برگزار خواهد شد.

این همه‌پرسی انجام شد و مجلس منحل گردید.

مرداد خاموش

با تأکید دولت ایران بر احقاق حقوق خود، کرمیت روزولت برای طراحی کودتایی علیه مصدق انتخاب شد. این کودتا که به نام AJAX شناخته می‌شد، به دو مرحله تقسیم می‌شد: نخست ایجاد آشوب در کشور و سپس اجرای کودتای نظامی برای سرنگونی دولت مصدق.

در آغاز تلاش شد تهدید کمونیسم در ایران برجسته شود و مصدق به عنوان سیاستمداری طرفدار شوروی معرفی گردد. این اقدامات به حدی پیش رفت که دکتر فاطمی، وزیر خارجه مصدق، نیز به تغییر دین و رفتارهای غیر اخلاقی متهم شد. در نهایت، با حمایت و تقویت اعتماد به نفس شاه از سوی دوستان و آشنایان محمدرضا پهلوی مبنی بر حمایت غرب از او، شاه تصمیم گرفت از دوران فترت مجلس استفاده کند و نامه‌ای مبنی بر عزل مصدق را امضا کند.

در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ کودتایی علیه دولت قانونی محمد مصدق شکل گرفت که در سه مرحله تعریف شده بود: مرحله اول شامل دستگیری و عزل مصدق، مرحله دوم بازداشت سران دولت و مرحله آخر تصرف مراکز مهم پایتخت کشور بود. به این منظور، نصیری، فرمانده گارد شاهنشاهی، در نیمه شب فرمان عزل مصدق را همراه با تانک و زره‌پوش به کاخ نخست‌وزیری منتقل کرد. گروه دیگری از کودتاگران به مراکز مخابراتی و ستاد لشکر حمله کردند.

اما نقشه کودتا به لطف افسران وفادار به مصدق به اطلاع او رسید. نصیری در خانه نخست‌وزیر به دستور مصدق توسط نیروهای سرهنگ ممتاز، یکی از یاران وفادار او، دستگیر شد. با فرارسیدن صبح روز ۲۶ مرداد و شکست کودتا، سرلشگر زاهدی که فرمان نخست‌وزیری از سوی شاه به نام او صادر شده بود، مخفی گردید و شاه نیز همراه با همسرش ثریا ایران را به مقصد بغداد ترک کرد. در همان روز، تظاهرات بزرگی در تهران برگزار شد و دکتر فاطمی خواهان برقراری رژیم جمهوری در ایران شد.

مصدق نیز دستور تشکیل یک شورای قانونی را صادر کرد و تأکید نمود که نباید از قانون تخلف شود. در تاریخ ۲۷ مرداد، هندرسون، سفیر ایالات متحده، به دیدار محمد مصدق رفت و او را تشویق کرد که از حامیان خود بخواهد خیابان‌ها را ترک کنند و تظاهرات را ممنوع اعلام کند. در حالی که شبکه کودتا هنوز فعال بود، در روز بعد (۲۸ مرداد) گروهی از اوباش از محله‌های بدنام تهران به همراه نظامیان طرفدار شاه به ساختمان‌های دولتی حمله کردند و به سمت مراکز مهم شهر حرکت کردند.

کودتاگران با قطع ارتباط بین دولت و مردم، امکان هماهنگی را از آن‌ها سلب کردند. در ساعت ۵ عصر، درگیری و تیراندازی در خانه نخست‌وزیر آغاز شد و در ساعت ۷ عصر، گارد نخست‌وزیری تسلیم شد و خانه مصدق غارت گردید. دکتر فاطمی موفق به فرار شد، اما مصدق که از جنگ داخلی نگران بود و ادامه نخست‌وزیری خود را به نفع کشور نمی‌دانست و مشاهده کرد دولت‌های غربی تمایلی به موافقت نفتی با او ندارند، تسلیم شد.

مصدق قهرمانی تک‌رو؟

آیا محمد مصدق قهرمانی تک‌رو بود؟ آیا پیرمردی لجوج بود که تنها به قهرمانی خود می‌اندیشید؟ آیا آنچنان که طرفداران استبداد سابق تأکید دارند، فردی پوپولیست بود که دیکتاتوری اشک و ناله را در کشور حاکم کرد؟

در یادداشتی که در عطنا منتشر کردم با عنوان «از تجربه مصدق درس بگیریم» تأکید کردم که بت‌سازی از مصدق یا هر فرد دیگری خطاست. نگاه صفر و صدی به هر فرد و تحول تاریخی اشتباه است.

هرچند ما ایرانیان آرزوگرایان را بیشتر از واقع‌گرایان دوست داشته‌ایم. مصدق خواهان آن بود که قانون پادشاه باشد و زندگی خود را وقف حاکمیت قانون کرد. در یادداشت «مصدق در بی‌دادگاه نظامی» که در عطنا منتشر شد، خواندیم که در دادگاه خود نیز به قانون اساسی مشروطه ارجاع می‌داد و خود را مطیع قانون می‌دانست.

هدف از خواندن تاریخ آن است که گذشته تلخ را تکرار نکنیم، هرچند تجربه زیستی ما از خواندن تاریخ تنها بیگانه‌هراسی بوده است.

«ما أکثَرَ العِبَرَ وَ أقَلَّ الاِعتِبار»

تبلیغات
نویسنده : احسان عزیزی
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات