ترنج

در مورد

زندگی نامه سیروس گرجستانی

در فرارو بیشتر بخوانید

۱ مطلب

  • به یاد می‌آورد که وقتی اولین حقوقش را گرفت، با شوق و ذوق رفت برای قدردانی از پدر پیرش. می‌خواست اولین حقوقش را به پدرش بدهد و از آن به بعد او از پدرش مراقبت کند. به محل اقامت پدرش که اتاقکی بود در مسافرخانه‌ای محقر در ناصرخسرو رفت، اما کسی از پیرمرد خبری نداشت. به پاتوق او که قهوه‌خانه‌ای بود هم رفت، اما باز خبری نبود. بعد از ماه‌ها جست‌وجو و حتی سر زدن به پزشکی قانونی، خبری از پدر نشد که نشد.

۱