ترنج

در مورد

جسدهای شیشه ای

در فرارو بیشتر بخوانید

۱ مطلب

  • «یک روز عصر حدود ساعت ۶ به پسری که با ما کار می‌کرد گفتم برو و ۲ یا ۳ کیلو از این کاغذهای کاهی بخر می‌خواهم رمان بنویسم. بعد هم نوشتم اما آن نگارش اولیه گم شد و من دوباره شروع به نوشتن کردم. برای نوشتن جدولی از شخصیت‌ها درست کردم که بدانم تا زمان تولد و یا ویژگی‌های آن‌ها را گم یا فراموش نکنم این کار تا ۵ سال طول کشید و رمان به پایان رسید.»

۱