ارتباط ما فقط در حد یک تلفن بوده است! بالاخره من ارتباطم را با کاظم قطع کردم تا شاید زندگی بی دغدغهای را در کنار همسرم آغاز کنم، ولی هنوز مدت زیادی از ازدواجم نگذشته بود که مزاحمتهای تلفنی کاظم شروع شد،
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۲۲ مطلب
ارتباط ما فقط در حد یک تلفن بوده است! بالاخره من ارتباطم را با کاظم قطع کردم تا شاید زندگی بی دغدغهای را در کنار همسرم آغاز کنم، ولی هنوز مدت زیادی از ازدواجم نگذشته بود که مزاحمتهای تلفنی کاظم شروع شد،
پسرم به طور اتفاقی پیامهای افراد ناشناسی را در گوشی دخترم دید و این مسئله را به ما اطلاع داد و ما متوجه شدیم که ارتباطات نامشروع دخترم با مردان بیگانه دلیل اصلی اختلاف آن هاست.
من اصلا شمس را نمیشناختم و تا قبل از شب حادثه فقط یکبار او را دیده بودم. آندفعه شمس همراه شوهرم به خانه ما آمد و دو نفری کیسهای مشکیرنگ را در حیاط باغچه دفن کردند. وقتی از شوهرم پرسیدم داخل کیسه چیست، جواب داد سیبزمینی است و بعد هم گفت: من حق ندارم در این موضوع دخالت کنم. بعد از آن شمس رفت و دیگر خبری از او نداشتم و ندیدمش تا اینکه شب حادثه او وارد خانه ما شد و شوهرم را با چاقو کشت.
شب حادثه متوجه شدم که او با زن مورد علاقهاش در یکی از پارکهای شهر قرار گذاشته است. موضوع را به پدرم گفتم و از او خواستم همراهم بیاید. وقتی به پارک رسیدیم پدرم با بچه هایم داخل ماشین نشستند و من به سراغ شوهرم و آن زن رفتم.
این زن دروغ میگوید او با میل خودش با من رابطه داشت، چون من مرد ثروتمندی هستم میخواست از من پول بگیرد، اما وقتی متوجه شدم شوهر دارد ارتباطم را با او قطع کردم، اما او گفت: با شوهرش اختلاف داشته و در حال جدایی هستند. با این حال بعد از مدتی او از من شکایت کرد.
رئیس پلیس فتا ادامه داد: تیمی از کارآگاهان پلیس فتا شناسایی هویت و مخفیگاه متهم را در دستور کار قرار دادند و در تحقیقات مقدماتی به دست آوردند که مردی ۳۸ ساله ساکن رباط کریم تصاویر شاکی را در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی منتشر کرده است.
او اتهام را قبول کرد و گفت: همسرم با فردی رابطه داشت و من با او درگیر شدم و او را زدم از اینکه او را کشتهام، پشیمان هستم و از اولیایدم درخواست بخشش دارم. من ورشکسته شده بودم و همین موضوع زندگیام را تحت تأثیر قرار داده بود. همسرم را دوست داشتم و نمیخواستم او را از دست بدهم. حالا هم به خاطر اتفاقی که افتاده است، از اولیایدم و بهویژه پسرم عذرخواهی میکنم و درخواست بخشش دارم.
ما به ناصر تلفن زدیم و به بهانه اینکه میخواهیم بستهای را برایمان به مقصد برساند او را به مکانی خلوت در نزدیکی یک آجرپزی کشاندیم. وقتی به آنجا آمد، سراغ بسته را گرفت، اما به او گفتم بستهای در کار نیست. به ناصر گفتم از آشنایان همسرش هستم و بهتر است بدون دردسر زنش را طلاق بدهد. او گفت: این موضوع به من ارتباطی ندارد. خودم را معرفی کردم و او بلافاصله شناخت و گفت: کارت عابربانک مرا در کیف فریبا دیده است. بعد از آن با هم درگیر شدیم و من به پا، کمر و شکم او با چاقو ضربه زدم...
ابتدا به گمان این که فرد ارسال کننده پیام های تلگرامی قصد شوخی دارد به اخطارهایش توجهی نکردم تا این که او دوباره تهدیدهایش را تکرار کرد و عکس های خصوصی که با دختر مورد علاقه ام داشتم را برایم ارسال کرد....
همسرم وضعیت مالی خوبی داشت و من از نظر امکانات رفاهی در شرایط خوبی به سر می بردم در عین حال «رامبد» خیلی کم در خانه دیده می شد و بیشتر اوقاتش را در بیرون از منزل می گذراند به طوری که حتی فرزندانم نیز به این وضعیت معترض بودند.