شب قبل از حادثه بهخاطر تولد نوهام به خانه دخترم در الهیه رفته بودیم. من و پسرم در قزوین زندگی میکنیم. با اصرار دخترم به آنجا رفتیم و پسرم هم، چون در تهران کار داشت، آمده بود. شب همهچیز خیلی خوب بود تا اینکه صبح روز حادثه دامادم در خانه مواد کشید. سر این موضوع با دخترم جروبحث کردند و یکدفعه دامادم به دخترم حمله کرد، دستهایش را روی گلوی او گذاشت و فشار داد. خیلی محکم فشار داد، زانویش را هم روی قفسه سینه دخترم گذاشته بود...