کل رمان، ستایشی است از آزادی، اما نه آزادی در معنای حقوقی یا سیاسی، بلکه آزادی شخصیِ غریزی و درونی. برای هاک، آزادی در جنگل است، در شبهای کنار رودخانه، در فرار از مدرسه، کلیسا و کتکهای پدر. اما سفرش با جیم، به تدریج مفهومی عمیقتر از آزادی شخص خودش را برایش روشن میکند: آزادی دیگران.