ترنج

در مورد

فرار از خانه

در فرارو بیشتر بخوانید

۱۳ مطلب

  • دختری که به خاطر شرایط آشفته خانوادگی از خانه فرار کرده حالا به توزیع مواد مخدر متهم شده است.

  • دختر نوجوان گفت: هفته پیش از خانه فرار کردم. نمی‌دونستم کجا، ولی رفتم. نمی‌دونستم چه اتفاقی می‌افته برام، به این فکر نکردم چی سر مادرم میاد. فقط اینو می‌دونستم که از خودم، خونه، بی‌کسی و بی‌پناهی خسته شدم. اینکه هر روز که می‌گذره بیشتر ناامید میشم. پس از خونه فرار کردم.

  • تصمیم گرفتم روی پای خودم بایستم و دیگر به آن روز‌های آزار‌دهنده و تاریک برنگردم. با اینکه می‌دانستم زندگی در تنهایی آسان نیست و روز‌های تاریکی در انتظارم خواهد بود، اما سختی و بی‌پولی برایم قابل تحمل‌تر از کتک‌خوردن از پدرم بود. نتیجه این تصمیم ۲۳ سال تنهایی و بی‌کسی بود. به‌عنوان پرستار و نظافتچی کار می‌کردم و برای همسایه‌ها و همکارانم نقش بازی می‌کردم تا متوجه زندگی مجردی‌ام نشوند...

  • زن ۳۳ ساله‌ با شکایت همسرش و به اتهام فرار از منزل، با تلاش نیرو‌های کلانتری سپاد مشهد دستگیر شد

  • اهالی یک روستا در گجرات هند دختری که با یک مرد فرار کرده بود را به دلیل بی احترامی به روستا به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند.

  • روز‌های نخست گم شدن هدیه حتی پلیس به شوهر او شک کرد و بوی جنایت در پرونده پیچید، اما اقدامات مخابراتی نشان می‌داد این زن با خانواده پنهان کارش تماس تلفنی دارد.

  • چند وقتی بود که با مهسا دوست شده بودم او مرتب از اختلاف‌های شدید با خانواده‌اش صحبت می‌کرد تا اینکه یک روز به من زنگ زد و گفت، می‌خواهد از خانه فرار کند و از من خواست که به‌دنبالش بروم من هم با یک خودروی کرایه‌ای مقابل خانه‌شان رفتم و در غیاب والدینم، او را به خانه‌مان بردم. مهسا دو روز پیش من ماند. ولی من به او تعرض نکرده‌ام.

  • دوشنبه می‌خواهد به کشورش برود. او اصرار دارد من را هم با خودش ببرد، اما من نمی‌روم. بچه‌ها را بهانه‌ای برای تهدید کرده است می‌گوید آن‌ها را با خودش می‌برد. باور کنید نمی‌خواهم بچه هایم را از دست بدهم، اما باید طلاق بگیرم و می‌خواهم حضانت بچه هایم به من برسد و بتوانم برای آن‌ها شناسنامه بگیرم.

  • با تقلید از فرار‌های شبانه «نیکا» به آرامی از خانه بیرون آمدم و سوار خودروی «بهبود» شدم، اما صبح روز بعد زمانی به خود آمدم که دیگر همه هستی و عفتم را از دست داده بودم و ... دیگر شرایط روحی مناسبی نداشتم، ولی بهبود ادعا می‌کرد با من ازدواج می‌کند به همین دلیل ارتباطم را با او ادامه دادم تا این که چند روز پیش فهمیدم که باردار شده ام

  • در تلگرام با شهرام آشنا شدم. به من وعده و وعید‌های زیادی داد و ابراز علاقه کرد. من هم تصمیم به ازدواج با او را داشتم. اما چون شهرام ۴۵ سال داشت به خاطر تفاوت سنی مطمئن بودم که پدر و مادرم با این ازدواج موافقت نمی‌کنند.