همانطور که خودش میگوید: «آن زمان پدربزرگ من در بازار مغازهای داشت و با اینکه در زندگی همه چیز برایم تأمین بود، اما تصمیم گرفتم دخل مغازه او را خالی و با پول آن با رفقایم عشق و حال کنم. حقیقت این است که آن زمان راه راست پیش پای من بود، اما تصمیمم این شد که راه کج را انتخاب کنم؛ راهی که امروز مرا در ۲۳ سالگی به این نقطه رسانده است.»