ترنج

در مورد

قتل عمد

در فرارو بیشتر بخوانید

۱۷۵ مطلب

  • همکارم تازه ازدواج کرده بود و همسرش خانه‌دار بود. روز حادثه قبل از ساعت ۴ مرخصی گرفتم و راهی خانه همکارم شدم. از قبل یک بسته تهیه کردم و به‌عنوان اینکه پیک هستم زنگ خانه را زدم. زن جوان مقابل در آمد تا بسته را بگیرد، اما من با کاتری که داشتم او را تهدید کرده و وارد شدم. دست و پای زن جوان را با سیم بستم که در این حین فتانه به صورت من چنگ کشید و ماسک از صورتم افتاد. فکر کردم ممکن است مرا شناخته باشد. به همین دلیل با پتو او را خفه کردم و برای اطمینان با کاتر رگ دست راستش را بریدم.

  • مقتول از جیبش چاقو درآورد و به من حمله کرد و من در دفاع از خودم چاقو را از دست او گرفتم و ناخواسته به او ضربه زدم.

  • پلیس با اطلاعاتی که از تماس‌های رد و بدل‌شده بین زن جوان و چند مرد به دست آورده بود یک متهم را بازداشت کرد. این مرد ۴۴ساله به نام ساسان به جنایت فجیع با همدستی چهار نفر از دوستانش اعتراف کرد.

  •  دادستان عمومی و انقلاب بهبهان گفت: اسفندماه سال گذشته، مرگ مشکوک دو نفر مراجعه‌کننده به یکی از دفترخانه‌های اسناد رسمی بهبهان گزارش شد. وی ادامه داد: در تحقیقات کارآگاهان پلیس و نظریه پزشکی قانونی مشخص شد که متوفیان در اثر مسمومیت با حلوای آغشته به نوعی سم خطرناک فوت کرده‌اند و در این رابطه سه نفر متهم شناسایی و از منزل آن‌ها ظرف‌های مشابه حلوا پیدا شد.

  • متهم گفت:درحالی که «ز» وانمود می‌کرد همسرش به شهر دیگری رفته و او را رها کرده است با یکدیگر ارتباط داشتیم. این ارتباط شیطانی حدود ۲ سال دیگر هم بعد از ارتکاب قتل ادامه داشت تا این که «ز» با مردی ازدواج کرد و به دنبال سرنوشت خود رفت. من هم که اوضاع را این گونه دیدم با دختری ازدواج کردم و دوران نامزدی را می‌گذراندم که پلیس به سراغم آمد و مرا دستگیر کرد.

  • متهم گفت: من در مغازه کیف و کفش حوالی میدان فردوسی مشغول به کار هستم. چند ماه قبل، این دختر برای خرید کفش به مغازه‌ام آمد و با هم آشنا شدیم. او چند سالی از من بزرگتر بود، اما دوست شدیم و باهم در تماس بودیم تا اینکه او به من مشکوک شد. خانم دکتر تصور می‌کرد که من با کسی در رابطه هستم و از این موضوع ناراحت بود. روز حادثه بعد از ظهر به مغازه‌ام آمد طبق قراری که با هم داشتیم به حوالی میدان آزادی رفتیم. در آنجا سر همین موارد باهم مشاجره لفظی پیدا کردیم که ناگهان خودش را از بالای پل به پایین پرتاب کرد.

  • دی سال گذشته گزارش یک درگیری خونین با سلاح گرم در یکی از مناطق جنوبی پایتخت به پلیس اعلام شد و وقتی مأموران به محل حادثه رفتند جوانی به نام شهرام را مشاهده کردند که با شلیک گلوله‌های متعدد بشدت زخمی شده و روی زمین افتاده بود که بلافاصله وی به بیمارستان منتقل شد، اما ساعاتی بعد به سبب شدت جراحات وارده و خونریزی شدید تسلیم مرگ شد.

  • در تحقیقات میدانی یکی از شاهدان گفت: مقتول قصد داشت برای بستنی فروشی‌اش تبلیغ کند و به همین دلیل از یک بلاگر در اینستاگرام خواست برای ساخت یک کلیپ تبلیغاتی همراه گروهش به آنجا بیایند. تصویر‌برداری ساعتی طول کشید. زمانی که کارشان تمام شد، مقتول از بلاگر معروف خواست تا با او عکس بیندازد و فیلم بگیرند تا در صفحه اینستاگرام خودش نیز این تصاویر را منتشر و در آنجا هم تبلیغ کند. اما تیم تبلیغاتی به این موضوع اعتراض کردند و سر همین مسأله باهم دعوایشان شد. نمی‌دانم چه شد که ناگهان یکی از سه تصویربردار…

  • رسیدگی به این پرونده از خرداد سال ۱۴۰۱ با گزارش مرگ مشکوک مرد ۳۵ ساله‌ای در بیمارستان آغاز شد. وقتی مأموران پلیس عازم بیمارستان شدند در تحقیقات دریافتند که از سوی دوستش به قتل رسیده است. متهم که خودش مرد جوان را به بیمارستان منتقل کرده بود در همانجا بازداشت و به اداره آگاهی منتقل شد. وی در همان ابتدا به درگیری اعتراف کرد و گفت: مقتول دوستم بود. او از فردی طلبکار بود و فکر می‌کرد طلبش را من وصول کرده‌ام، اما به او نگفته‌ام.

  • رسیدگی به این پرونده از آبان سال ۹۹ با کشف جسد مرد میانسالی به نام اکبر در بیابان‌های پاکدشت آغاز شد. بررسی‌های اولیه مأموران پلیس نشان می‌داد قربانی پیش از مرگ تحت شکنجه سختی قرار گرفته و پس از آن به قتل رسیده است.