همکارم تازه ازدواج کرده بود و همسرش خانهدار بود. روز حادثه قبل از ساعت ۴ مرخصی گرفتم و راهی خانه همکارم شدم. از قبل یک بسته تهیه کردم و بهعنوان اینکه پیک هستم زنگ خانه را زدم. زن جوان مقابل در آمد تا بسته را بگیرد، اما من با کاتری که داشتم او را تهدید کرده و وارد شدم. دست و پای زن جوان را با سیم بستم که در این حین فتانه به صورت من چنگ کشید و ماسک از صورتم افتاد. فکر کردم ممکن است مرا شناخته باشد. به همین دلیل با پتو او را خفه کردم و برای اطمینان با کاتر رگ دست راستش را بریدم.