یک ماه گذشت و از شوهرش خبری نشد تا این که جاری اش آن هم از روی شیطنت ادعا کرد شوهر گم شده او در زندان است. اما نسترن باور نمیکرد با یک شیاد ازدواج کرده، باور نمیکرد فریب خورده است. باید کاری میکرد، بنابراین نزد خانواده شوهرش رفت، همه آنها شرمنده بودند و سر به زیر انداختند.