ترنج

در مورد

لیلی گلستان

در فرارو بیشتر بخوانید

۱۸ مطلب

  • لیلی گلستان، فرزند ابراهیم گلستان، پس از درگذشت پدرش به این ماجرا واکنش نشان داد.

  • لیلی گلستان گفت: ۴، ۵ ساله بودم، او آمد پشت سر من و از پشت من را گرفت، سرم را ماچ کرد و دو تا گیسم را کشید و یک تعریفی کرد. بعد آمد نشست کنارم و یکی از زیربشقابی‌های کاغذی را برداشت و از من طرحی کشید با دو گیس بافته. هر وقت این خاطره را می‌گویم حسرتی من را فرا می‌گیرد که چرا آن نقاشی را همان جا گذاشتیم و آمدیم. چرا نیاوردیم با خودمان. صادق هدایت از من پرتره کشید. من که نمی‌دانستم او کیست. ولی پدرم که می‌دانست! و این تنها باری بود که یادم می‌آید صادق هدایت را دیدم.

  • لیلی گلستان در جواب این که آیا هنوز هم آل‌احمد را دوست دارد، گفت «عاشقش هستم» و با خنده ادامه داد: «اولین عشق زندگی‌ام بود، اما بعد که بزرگ‌تر شدم و توانستم کتاب‌هایش را بخوانم، واقعا عاشق نثرش شدم.

  • سریال "آقازاده" به نوعی به دنبال به تصویر کشیدن دو گانه "آقازاده خوب" و "آقازاده بد" است. از همین منظر انتقادات زیادی به این سریال صورت گرفته است.

  • لی لی گلستان می گوید: وقتی کسی دیده شود، پشت سرش حرف هست، همیشه همین بوده، قبل از انقلاب و حالا. از این بابت ناراحت نیستم. بگویند مافیای گالری گلستان! اصلا نمی‌فهمم یعنی چه و برایم مهم نیست. آیا حمایت کردن از جوانان اسمش مافیا است؟ یادداشتم درباره فروغ فرخزاد هم معتقدم دوباره آن را رو کردن یک جور شیطنت آگاهانه است.

  • خانم سلحشوری عزیز، اهمیت کار من هیچ ربطی به اهمیت و وسعت کار شما ندارد، ولی هدفمان یکی است: «بهتر» کردن وضع موجود حیطه کارمان؛ و این حیطه‌ها را وقتی کنار هم بگذاریم، می‌شود «ایران»؛ می‌شود «وطن».

  • حالا به‌عنوان خواهر بزرگ‌تری که همیشه دوستتان داشته، می‌گویم که اگر شما هم از مردم معذرت می‌خواستید و می‌گفتید اشتباه کردم، مطمئن باشید که هم کار درستی کرده بودید و هم شأن هنرمندبودن، فعال مدنی‌بودن، فمینیست‌بودن، الگوی زنان معترض و آزاده‌بودن و تمام فعالیت‌های هنری و مدنی‌تان به این اندازه زیر سؤال نمی‌رفت که بدجوری زیر سؤال رفته.

  • برخی می‌گویند پدرم به‌خاطر مرگ فروغ از ایران رفت در صورتی که رفتنش ربطی به این مسأله نداشت. رفتنش نه ربطی به فروغ داشت و نه ربطی به انقلابی که در پیش بود. او انتخاب کرد که برود، چند روزی بازداشت شد، آن چند روز آنقدر برایش توهین‌آمیز بود که تحمل نکرد و رفت.

  • لیلی گلستان در تداکس تهران گفت: تمام کودکی و نوجوانی‌ام را با بغض صبح‌گاهی از خواب بیدار شدم. بعدها وقتی بزرگتر شدم فهمیدم که این‌ها به خاطر پدر بداخلاق، سلطه‌جو، تحقیرکننده و زورگو بود.