ترنج

در مورد

خودکشی

در فرارو بیشتر بخوانید

۱۱۵۴ مطلب

  • کار به مجادله لفظی شدید می‌کشد و دختر نوجوان از پدر و مادر خود که او را به صورت لفظی شماتت کرده بودند، قهر می‌کند و به اتاق خود پناه می‌برد و در را به روی همه قفل می‌کند. این دختر نوجوان به وسیله بستن روسری به دستگیره در و کمد خودش را حلق آویز می‌کند.

  • «الان که دارید این نوشته رو می‌خونین، من دیگه نیستم. دیگه خسته شدم. خب خدارو شکر دیگه راحت شدم. شاید گناه باشه، اما دلم آروم شده. بسه. نمی‌دونم حلال می‌کنید یا نه، اما من حلال نمی‌کنم. من می‌تونستم خوشبخت باشم، شما‌ها نذاشتید. اون از بابای (خخخخ- بابا؟!) نامرد که منو بدبخت کرد با اعتیادش زندگیمون رو به باد داد. اون از مامان بی‌عرضه‌ام که هم خودشو هم ما رو بدبخت کرد. اون از اون پسری که منو قربانی کرد و گردن نگرفت و رفت... دیگه هیچ امیدی ندارم، فردا عیده، ولی قراره بشه تاریخ فوت من. ساعت ٢٣:٣٠ –…

  • مرد جوان که با پیراهن مشکی،‌ کفش شیک و شلوار کتان بر تن ابتدا طناب پارچه ای را به پنجره داخل ساختمان گره زده و محکم کرده و بعد از آن با شکاندن شیشه پنجره خودش را در حالیکه سمت دیگر طناب پارچه ای را حلقه کرده و بر گردن انداخته به بیرون پرتاب می کند.

  • وی با اشاره به اینکه هنوز دلیل خودکشی این حاجی مشخص نشده، افزود: زائرانی که با وی در هتل هم اتاق بوده اند می گویند وی براثر درگذشت یکی از فرزندانش نوعی حالت عصبی داشته است.

  • «به گفته مامور پلیس، آرمند قبل از خودکشی در اتاق خوابش نامه ای نوشته که گفته بود او این کار را به دلیل این که خاص بودن و لاکچری بودن خود را نشان دهد و تولد خاطره انگیزی داشته باشد انجام داده است».

  • کمتر از 10 دقیقه خودم را به باشگاه رساندم و طبق معمول به‌دنبال جایی برای پارک کردن می‌گشتم که چشمم به صحنه عجیبی افتاد که بیشتر شبیه فیلم‌ها بود.

  • بلافاصله خودم را به خانه رساندم اما دیر شده بود. او را به بیمارستان رساندم اما نتوانستیم نجاتش دهیم.به دستور بازپرس سجاد منافی آذر، تحقیقات در رابطه با مرگ زن جوان ادامه دارد.

  • داستان غم‌انگیز و وحشتناک دمین هم به تدریج روشن و زوایای آن تا اندازه‌ای مشخص شد. زیرا طی چندین دهه هرگونه صحبت و نوشته و گزارش در مورد جنایت‌های نیروهای شوروی و موارد خودکشی در دوران اشغال ممنوع بود و دولت آلمان شرقی به هیچ عنوان اجازه نمی‌داد که این موارد مستندسازی شود.

  • هنوز مدت زیادی از جاری شدن صیغه عقد نگذشته بود که روزی شایان با چهره‌ای پریشان به خانه ام آمد و برای استراحت روی تخت دراز کشید من هم مشغول شست و شوی لباس‌های کثیف بودم، اما وقتی برای پهن کردن لباس‌ها وارد بالکن شدم ناگهان پیکر حلق آویز همسرم را مقابلم دیدم.