در این ویدیو سکانسی احساسی از فیلم هنرپیشه با بازی خوب اکبر عبدی را میبینیم.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۱۲۳ مطلب
در این ویدیو سکانسی احساسی از فیلم هنرپیشه با بازی خوب اکبر عبدی را میبینیم.
اکبر عبدی که نتوانست در این برنامه حضور پیدا کند، در پیامی تصویری درباره ژیان گفت: «من همواره درباره مرحوم رضا ژیان گفتهام که او برای من حکم استادی و معلمی را دارد. او در شرایطی که بنده به کار صنعت بازگشته بودم، دوباره به سراغم آمد و مرا وارد پروژه جدیدش کرد که بتوانم در خدمت او، حمید جبلی و سایر دوستان باشم. من همواره او را یک معلم صد در صد خوب میدانم و به روحش درود میفرستم.»
عکسی جالب و دیده نشده از اکبر عبدی که این روزها بخاطر حواشی تبلیغ فیلم فسیل اسمش بر سر زبانها افتاده در کنار همسرش منتشر شد.
اکبر عبدی بازیگر مطرح سینما و تلویزیون ایران در جشن تولد نوهاش، عکسی جالب با ژستی خاص گرفت و آن را در فضای مجازی با هوادارانش به اشتراک گذاشت.
یک پیج خبری نوشت: در سینمای ایران از برخی مدعیان رسانه تا مدعی هنرمندی، نه تنها از موفقیت دیگران خوشحال نمیشوند بلکه بخل و حسد جماعت گنجشک روزی و تنگ نظر آنها را به تخریب دیگران هم سوق میدهد که "فسیل" هم در این مدت از یاوهگویی این بیهنران در امان نماند!
اکبر عبدی بازیگر ماندگار سینمای ایران به اظهاراتی درباره فیلم فسیل واکنش نشان داد.
ویدیویی از خاطره اکبر عبدی از پشت صحنه فیلم اخراجیها منتشر شده است.
اکبر عبدی بازیگر سینما و تئاتر بازی در مجموعه مثل آباد را سر آغاز ورود خود به تلویزیون میداند: من برای کوهنوردی به کلک چال میرفتم و در آن جا خیلی از روزها تئاتر خیابانی اجرا میکردم. همین کار را در پارک منظریه و ملت هم انجام میدادم. البته آن موقع نمیدانستم که اسم این گونه تئاتر، تئاتر خیابانی است و بعدها از اساتید شنیدم. دوستی به اسم امیر کار من را در همان کلک چال دید و من را برای بازی در نمایش فیل در پرونده اوژن یونسکو دعوت کرد.
میرجهانگیری با اشاره به برنامههای دیگرش، چون سلامتی چه خوبه و باز مدرسم دیر شد اظهار میکند: قبل از «تلویزیون کابلی»، «باز مدرسم دیر شد» را داشتم یا برنامه دیگری با عنوان «سلامتی چه خوبه» که واقعا از لحاظ مخاطب و تاثیری که بر جامعه گذاشته بود فوق العاده بود و بزرگترها بیننده این برنامه بودند که خیلی جالب بود. «تلویزیون کابلی» هم مخاطب زیادی داشت بازیگران و تیم هم قوی بودند.
اکبر عبدی با ذکر خاطرهای از دوران مدرسهاش چنین میگوید: «یک بار سر کلاس مدام به معلممان میگفتیم، آقا میشه برویم دستشویی، میشه برویم دستشویی؟ معلم هم گفت نمیشود بروید. خلاصه مدتی که گذشت، دلش به رحم آمد و گفت، بیایید بروید، گفتیم دیگر نمیخواهد، همان سر زنگ تفریح میرویم و به مامانمان میگوییم لباس بیاورد.»