ترنج

در مورد

دانشجوی پزشکی

در فرارو بیشتر بخوانید

۱۵ مطلب

  • ایشان روز جمعه ۹ خرداد برای کوهنوردی به طالقان سفر می‌کند اما از آن روز تاکنون{یکشنبه، ۱۸ خرداد} به منزل بازنگشته است.

  • «بودجه دانشگاه‌های علوم پزشکی ۱.۳ همت بوده در حالی که ما ۳۶ همت نیاز داریم. شنیده‌ها حاکی است که بودجه دانشگاه‌های علوم پزشکی قرار است دو برابر شده و حدود ۲ همت اختصاص داده شود. درخواست ما از مجلس این است که دانشگاه‌ها را از شوک و خستگی نجات دهند. دانشجویی که ببیند در کلاس راهش نمی‌دهند، در آزمایشگاه فضای کافی ندارد، در خوابگاه نمی‌تواند بخوابد، در آینده دچار مشکلات روحی خواهد شد.»

  • «ما توان ۲ هزار نفر پذیرش یا حداکثر ۲۵۰۰ نفر را داریم، اما آمار را به ۱۶ هزار نفر و ۱۳ هزار نفر رساندند؛ کیفیت آموزش هم عملا یک‌پنجم و یک‌هشتم شده و شما به جای اینکه ۲ هزار نفر را متناسب با ظرفیت واقعی آموزشی و اجرایی پذیرش کنید، ۱۶ هزار نفر را پذیرش کردید.»

  • رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی، ماده واحده «تعیین تکلیف ظرفیت پزشکی و دندان‌پزشکی در مقطع عمومی» را ابلاغ کرد.

  • پیکر این دانشجو ظهر روز پنجشنبه ۵ مرداد ۱۴۰۲ توسط هم اتاقی‌های وی پیدا شده و باحضور حراست پس از پیدا شدن پیکر او درب اتاقش قفل شده و سپس مامورین جنایی در صحنه حاضر شده و نمونه گیری انجام می‌شود. پیکر از ساعت ۱۸ به سردخانه مجتمع منتقل شد.

  • چند روز پیش بود که رئیس جدید سازمان نظام پزشکی نشستی خبری برگزار کرد؛ نشستی که یکی از محور‌های اصلی آن ماجرای افزایش ظرفیت پذیرش رشته‌های پزشکی و دندانپزشکی از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی بود.

  • دوران پولدار شدن از راه درس خواندن خیلی وقت است که به سر آمده. تقریبا تمام دکترها، مهندس‌ها و وکلایی که الگوی دانش آموزان ما برای پولدار شدن هستند، از قدیمی‌های اینکاره اند. درس خواندن در ایران، لزوما تضمین زندگی و ثروت در آینده نیست، نه پزشکی و نه هیچ رشته دیگری!

  • رئیس کلانتری ۱۲۶ تهرانپارس با اشاره به ا ینکه ماموران برای رفع ظن مدتی رفتار وی را تحت مراقبت قرار می دهند، گفت: متهم به محض اینکه متوجه حضور ماموران در نزدیکی خود می شود بلافاصله سوار یک دستگاه خودروی سواری شده و از محل می گریزد.

  • علت مرگ این دانشجو توسط پزشکی قانونی در دست بررسی است.

  • برادرانم هم با همین دید بزرگ شده‌اند و مادرم هم طفلی که چیزی جز این ندیده است. عمری در خانه پدر خودش همین بوده و حال هم که به خانه شوهر آمده دقیقاً وضع همین است. اما من انگار با همه اینها فرق داشتم. از همان روز نخست که به اجبار و اصرار شورای روستا به کلاس اول رفتم انگار زندگی ام تغییر کرد.