ترنج

در مورد

کولبری

در فرارو بیشتر بخوانید

۳۷ مطلب

  • یک کولبر می‌گوید صاحبان کالا‌های لوازم خانگی قاچاق، برای واردات محصولات خود با کولبرانی که خارج از رویه قانونی فعال هستند، هماهنگ می‌کنند و به ازای واردات هر کالا در یک روز کامل و با خطرات جانی بسیار، فقط ۴۰۰ هزار تومان دریافت می‌کنند.

  • حسن، چهارشنبه‌شب از خونه رفت. با رفیقش رفت، با بهنام. رفتن ترکیه. نیرو‌های ترکیه، اونا رو توی مرز، گروگان گرفتن. برادرم رو با شکنجه کشتن، رفیقش هم زخمی شد. پنجشنبه صبح، بهرام صمدی به من خبر داد که نیرو‌های مرزبانی ترکیه، برادرت رو کشتن. ما هم رفتیم اونجا، ولی جنازه، افتاده توی دست ترکیه. هنوز هم جنازه رو تحویل نگرفتیم.

  • معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استاندار کردستان وجود و فعالیت ۱۵۰ زن کوله‌بر در مناطق مرزی استان و شهرستان مریوان را تکذیب کرد.

  • آراسته می‌گوید با شوهرش کولبری می‌کنند تا بتوانند چرخ زندگی را بچرخانند، با نفس‌هایی به شماره افتاده. دردمند حرف می‌زند و آخر سر، با چهره شکسته و چشمان به غم نشسته می‌پرسد: به نظرت مرگ به این زندگی شرف نداره؟

  • فردی که قاچاق می‌کند، حاضر است رشوه به مأموران رسمی و عوارض به گروهک بدهد و خطرات بهمن، شلیک گلوله و مرگ را به جان بخرد تا به سودی چهار‌برابری برسد. چرا؟ چون از یک سو برای اشتغال پایدار آن‌ها برنامه‌ای دیده نشده و از سوی دیگر شرایط بد اقتصادی و کاهش ارزش پول ملی، زمینه ایجاد این سود را برای آن‌ها فراهم کرده است.

  • شنیده‌ها حکایت از آن دارد که ظرف یک هفته گذشته، تمام درخواست‌ها و رایزنی‌های مقامات ایران با سفیر ترکیه در ایران برای دریافت مجوز ورود اهالی «کوران» به روستای کردنشین «دریشک» و از روستا‌های مرزی ترکیه بی‌نتیجه مانده، چون دولت ترکیه، تا ظهر دوشنبه، ورود هر تبعه ایرانی به خاک کشور خود را انکار کرده است.

  • نماینده مردم مهاباد در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه بحث کولبران مشکل اقتصادی است نه سیاسی و امنیتی، گفت: انتظارمان این بود که دولت معابر رسمی را تعریف و کولبران برای جابجایی بار هم از دستگاه‌های موتوری و ماشین استفاده کنند و در نهایت درآمد توسط شرکت تعاونی بین کولبران توزیع شود. اما متاسفانه نه تنها این کار انجام نشد بلکه معابری هم که سال‌های ۹۷ و ۹۶ به طور رسمی تعریف شده بود را مسدود کردند.

  • مانی هاشمی کولبر ۱۴ ساله که به دلیل سقوط از کوه دچار آسیب‌های جسمی شده بود، به تهران منتقل شد.

  • چراغ عبدی چهل‌وسه‌ساله بود. او و دو خواهرزاده و یکی از بستگانش آن روز به منطقه کله‌قندی شهر مهران رفته بودند تا بعد از شنا در گرمای جانسوز شهرشان، عسل کوهی برای فروش پیدا کنند. اما حالا عرشیا و بیتا تا ابد چشم انتظار پدرشان شده‌اند.