چمدان را روی میز تیمسار میگذارد و میگوید این چمدان مال شماست. تیمسار میگوید: «داخل آن چیست؟» جواب میدهد که این درآمد یک سال من است؛ من ۳۰۰ هزار تومان در این سال درآمد داشتهام. این نان را شما در دامن من گذاشتهاید. در آن زمان مبلغ زیادی بوده است. تیمسار به او میگوید این چمدان را بردار. خودت زحمت کشیدهای و این پول مال عرقهایی است که ریختهای. برو به امید خدا. آن جوان کاسب خوبی شد و توان مالی بسیار خوبی پیدا کرد.