زن جوان سوار خودروی پژو شد و به راننده گفت دربست. تازه از مطب دکتر میآمد و حالش اصلا خوب نبود. راننده جوان هنوز چند کیلومتری نرفته بود که برگشت و از زن جوان خواست تا بیاید جلو و روی صندلی کنار راننده بنشیند. این حرف راننده برای زن جوان کمی مشکوک به نظر میرسید. با خودش گفت که این مرد حتما نقشهای در سر دارد و پرسید: «برای چی بیایم جلو؟ من راحتم.» راننده جوان کسی نبود جز مردی که پلیس از ماهها قبل در تعقیب او بود.