ترنج

در مورد

مادر

در فرارو بیشتر بخوانید

۳۸۴ مطلب

  • شب حادثه سر این موضوع با مادرم جر و بحث کردم. مادربزرگم جلو آمد و مداخله کرد همین هم باعث شد درگیری شدیدتر شود. من در حالی‌که عصبانی بودم با چاقو به آن‌ها حمله کردم و هر دو نفرشان را کشتم. بعد هم از خانه فرار کردم و حالا هم از کاری که کرده‌ام پشیمان نیستم و تصورم این است که آن دو باید کشته می‌شدند.

  • روان‌پزشکی متولد ویرجینیا، که بیش از هر چیز به‌یُمن کار بر «تجربۀ نزدیک مرگ» در کتاب پرفروشش در سال ۱۹۷۵ به نام زندگی پس از زندگی۵ مشهور است. او علاقه‌ای درازمدت به آنچه «مهملات پیش از مرگ» می‌خواند داشته است و در همان مطالعه‌ای به اسمارت کمک کرد که بعد‌ها تبدیل به کتاب واژگان در آستانه شد، کتابی براساس گفته‌های پدر اسمارت و گفته‌های دیگری که از طریق وب‌سایتی گردآوری شدند که خود اسمارت نامش را پروژۀ واپسین واژگان نها

  • در ویدئویی که در شبکه‌های اجتماعی مشهور شده، مادری را می‌بینیم که هنگام لب خوانی یک ترانه، از فرزندش به جای اسلحه استفاده می‌کند.

  • نمی‌توانید پالتوی دخترتان را یک پالتوی مخمل مشکی و مات تهیه کنید؛ اما خودتان پالتوی مشکی براق تهیه شده از ساتن بپوشید. این کار باعث عدم هماهنگی و کم شدن زیبایی لباس‌هایتان خواهد شد.

  • عکس پروفایل برای مادران فوت شده. عکس پروفایل برای مادربزگان از دست رفته.عکس پروفایل برای مادرانی که بین ما نیستند.عکس پروفایل برای مادرانی که از دنیا رفته اند.عکس پروفایل برای مادرانی که امسال روز مادر نیستند.عکس پروفایل برای مادران تاز ه از دست رفته.

  • برابر تحقیقات اولیه این تیراندازی به صورت ناخواسته و سهوا توسط نوجوان ۱۴ ساله‌ای در حین جابه‌جایی سلاح شکاری رخ داده که با برخورد به سر مادرش منجر به مرگ وی شده است.

  • او در توضیح این عکس، متنی سوزناک نوشت که به این شرح است: «مادرم کو؟ مادر مریض شده‌ام و باز یاد تو افتاده‌ام! عیش و نوش‌هایم همه تمام شده‌اند.

  • متهم بعد از انتقال به پلیس آگاهی در بازجویی‌ها به کشتن مجید اعتراف کرد و گفت: من و مجید خیلی وقت بود که همدیگر را می‌شناختیم و رابطه نسبتا خوبی داشتیم تا اینکه احساس کردم مجید برای مادرم مزاحمت ایجاد می‌کند. نمی‌توانستم چنین موضوعی را تحمل کنم به همین دلیل تصمیم گرفتم از او انتقام بگیرم.

  • خوب به خاطر دارم وقتی برادر کوچکم یک ماهه بود، مادرم بعد از یک جدل لفظی، ۱۰ روز از دادن شیر به برادرم خودداری کرد، من هم که دختری نوجوان بودم از دیدن این صحنه وحشت زده به مادرم التماس می‌کردم تا به گریه‌های برادرم توجه کند، اما او فقط یک جمله می‌گفت: «پدرت باید مجبور به عذرخواهی شود».