هنوز روابطم را با دزدها و جیببرها و همزنجیرانم در زندان و روسپیهای خانگی و خیابانی قطع نکردهام. من هنوز خودم را گم نکردهام. من طبقه خودم را انکار نمیکنم. ما همدردیم و جامعه به ما همدردها اتیکت رسوایی زده است.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۲۰ مطلب
هنوز روابطم را با دزدها و جیببرها و همزنجیرانم در زندان و روسپیهای خانگی و خیابانی قطع نکردهام. من هنوز خودم را گم نکردهام. من طبقه خودم را انکار نمیکنم. ما همدردیم و جامعه به ما همدردها اتیکت رسوایی زده است.
نقطه عطف قصه دزدیدن موشک است، چرا که ناگهان انیمیشن «بدها» از اثری آرام به فیلمی هیجانی، اکشن و فضایی تبدیل میشود که بدلکاریهایش بیننده را یاد تام کروز در «ماموریت غیرممکن» میاندازد
سناریوی دختر و پسر جوان که با یک سناریوی آدمربایی قصد داشتند تا ۴۰۰ میلیون تومان پول کلاهبرداری کنند، فاش شد.
اعضای سابق باندهای جنایی که توسط دولت نایب بوکله در السالوادور زندانی شدهاند، در حال کار برای کاهش مدت محکومیت خود هستند. این برنامه شامل متجاوزان و قاتلان نمیشود.
منصور آدینهوند را، اهالی محله جوادیه به نام «منصور کوچیکه» میشناسند. مردی که روزگاری غرق اعتیاد و خلاف بوده، حالا به هزاران معتاد کمک کرده تا پاک شوند و به زندگی سالم برگردند.
فرمانده انتظامی شهرستان ری از دستگیری ۱۷۳ نفر از مرتکبان جرائم مختلف در اجرای طرح برخورد با سارقان و مالخران اموال مسروقه خبرداد.
سردارحسین اشتری گفت: به همان اندازه که تکنولوژی در کشور پیشرفت کرده است، جرائم هم پیچیده شده است و جرائمی که امروز در جامعه رخ میدهد با گذشته متفاوت است.
دختر جوان گفت: بعد از گذشت یک سال بااندک پساندازی که داشتم خانهای اجاره کردم و با دوستانم به تفریح و خوش گذرانی میرفتم. مدتی بعد در حالی که پارتی مختلط در خانه من برگزار شده بود و دوستانم به پایکوبی مشغول بودند، ناگهان ماموران انتظامی با تماس ساکنان مجتمع آپارتمانی وارد خانه شدند و ما را دستگیر کردند.
یک جوان ۲۵ ساله در آمریکا که خود را به پلیس ۱۷ ساله معرفی میکند، پس از کش و قوسهای فراوان دستگیر شد. طبق گفته پلیس، وی ابتدا به دلیل خراب بودن چراغ خطر خودرو متوقف شد، اما به زودی مشخص گردید که او از گواهینامه رانندگی یک افسر بازنشسته استفاده میکند و همچنین در جیب خود ماری جوانا دارد. این جوان ابتدا خود را تسلیم نمیکند و پی در پی مادر خود را صدا میزند و از او کمک میخواهد. او که بسیار ترسیده به پلیس دشنام میدهد و در نهایت با اسپری فلفلی که به صورت او زده شده، تسلیم میشود.
زن جوان در ادامه اضهاراتش گفت: مرد جوانی که کنارم نشسته بود و با ماسک صورتش را پوشانده بود چاقویی روی گردنم گذاشت. از ترس زبانم بند آمده بود. هرچه التماس میکردم با من کاری نداشته باشند حرف به گوششان نمیرفت. سرانجام وقتی با چاقو چندین ضربه به من وارد کردند، پس از سرقت گوشی و پول و طلاهایم با زور کارت بانک و رمز بانکم را گرفتند مرا در یک خیابان خلوت و دورافتاده رهایم کردند.