مراقب باشیم که اعتماد ما ترک برندارد و اگر ترک برداشته است باید اعتماد را ترمیم کنیم و با همبستگی و امید از این شرایط حساس عبور کنیم.
در مورد
در فرارو بیشتر بخوانید
۸۶ مطلب
مراقب باشیم که اعتماد ما ترک برندارد و اگر ترک برداشته است باید اعتماد را ترمیم کنیم و با همبستگی و امید از این شرایط حساس عبور کنیم.
به جای نمایش چهرههای گوناگون از خود در برابر افراد مختلف یا موقعیتهای متفاوت، آنچه که هستید را به نمایش بگذارید.
پیامدهای منفی زیادی در غیبت کردن وجود دارد که آنها را میتوان این گونه برشمرد: باعث از بین رفتن اعتماد میشود، اعتبار کاری و حرفهای را مخدوش میکند و دیگران شما را به چشم کسی میبینند که به دنبال عیب یابی و منفی بافی درباره بقیه است، موجب اتلاف وقت است و توازن و بهره وری را از بین میبرد، شهرت و روابط بین افراد سازمان را مخدوش میکند، منجر به استرس و اضطراب و فرسودگی شغلی میشود، بین تیمهای کاری تفرقه میاندازد و در نهایت، در زمان نیاز به دوست و حامی ایجاد دشمنی میکند.
«در تصمیمگیری درباره مساله بنزین (که تصمیمی لاجرم است) اگر به ابعاد اجتماعی آن توجه نشود، هرگونه تصمیمگیری در این خصوص با موانع جدی روبهرو خواهد شد. این قاعده در تصمیمات سیاسی، فرهنگی، زیستمحیطی و اجتماعی مخاطراتی جدیتر را در پی خواهد داشت. من معتقدم بسیاری از تصمیمات در مجلس و شوراهایی نظیر شورای انقلاب فرهنگی در همین چارچوب قابل نقد و بررسی هستند.»
افراد دارای تله ذهنی بیاعتمادی دچار احساس سوءظن نسبت به دیگران بوده و گمان میکنند دیگران قصد دارند به آنها ضربه بزنند.
در صورتی که کارکنان، مدیر خود را خوشقول و شایسته بدانند، ۴/ ۲ برابر احتمال بیشتری دارد که به موقع بر سر کار حاضر شده و ۹/ ۱ برابر احتمال بیشتری دارد که اندکی از مواضع خود عقبنشینی کنند. یکی از راههای نمایش خوشقلبی و شایستگی، عمل به دستورات و مقررات نهادهای دولتی مورد اعتماد در ارتباط با کارکنان، مشتریان و شرکا است.
رهبران سازمانی که مورد اعتماد ذینفعان خود قرار میگیرند، به نوعی احساس مسوولیت میرسند که باعث میشود نیازهای هر یک از این ذینفعان را در نظر بگیرند. این کار نیازمند آن است که بفهمیم برای ذینفعان مختلف، چه چیزی اهمیت دارد و به جای اینکه تلاش کنیم خودمان را جای آنها بگذاریم، همراه آنها قدم برداریم.
صالح نیک بخت وکیل پایه یک دادگستری در یادداشتی مینویسد: یکی از اتهامات آقای طبری، توصیه او به دوستانش و دادن رشوه به قضات و توصیه به دریافت آن است. برای کسانی مانند نگارنده که بیش از ۴۰ سال است با دستگاه قضایی کنونی کشور در پوزیشنهای مختلف، وکیل شاکی، وکیل متهم و متهم مرتبط بودهام، نمیتوانم تصور کنم یک مقام قضایی یا اداری غیرمرتبط مستقیما راه میانبر برود و در مراحل مختلف تحقیقات بدون مداخله مقامات مافوق، پل خود را مستقیما به بازپرسان یا دادیاران دادسرا یا اجرای احکام وصل کند.
باید نگاهمان را از تغییرات «حکومتمحور» به سمت تغییرات «جامعهمحور» معطوف کنیم. بدین معنا که نخست تلاش کنیم جامعهای متفاوت، مردمی متفاوت، فرهنگی متفاوت، روابط انسانی و اجتماعی متفاوت، اخلاقیات متفاوت داشته باشیم، تا بهتبع آن سیاست و سیاستپیشگان ما نیز لاجرم متفاوت شوند. آن جملهی زیبای سیدجمالالدین اسدآبادی را بهخاطر بیاورید که آخر عمر گفت: اگر این عمری را که گذاشتم از بالا (حکومت) تغییری ایجاد کنم، صرف تغییر از پایین (جامعهی مردمان) کرده بودم، بسیار موفقتر میبودم.