ترنج

در مورد

زن قهرمان

در فرارو بیشتر بخوانید

۱ مطلب

  • سرم را جلو بردم، دیدم او غرق در خون روی فرمان افتاده است. ماشین هم داشت با سرعت زیاد از مسیر منحرف می‌شد. پای راننده روی پدال گاز مانده بود. در یک لحظه به جلو رفتم. فرمان را گرفتم. از طرفی هم می‌ترسیدم اتوبوس را نگه دارم. فکر می‌کردم به ما حمله شده و باید فرار کنیم. فقط فرمان را گرفتم و ماشین را هدایت کردم. سرعت کم و پای راننده از روی پدال برداشته شد، همان لحظه هم برادر راننده به کمکم آمد.

۱