همین شناخت باعث میشود حس قدردانی و عزتنفس بیشتری تجربه کنیم، چون میدانیم پشت مسیر زندگی ما سالها فداکاری وجود دارد. در واقع، آگاهی از این موضوع به ما کمک میکند خودمان را تنها نتیجه تواناییهای فردی نبینیم، بلکه بخشی از یک زنجیره از تلاشها و حمایتها بدانیم.
«مرگ خانم دکتر محمدپور قابل پیشگیری بود. نمیتوان آن را به سوءمصرف دارو یا افسردگی نسبت داد؛ این بهانهها بارها برای رفع مسئولیت تکرار شدهاند، اما در این مورد بیاعتبارند. اگر فشارها کم میشد و به جای سختگیری حمایت میشد، او الآن زنده بود. این مرگ تقدیر نبود؛ نتیجه بیتوجهی سیستمی بود که میتوانست درست عمل کند و نکرد.»
انتظار از مردان به طور سنتی این است که در مقابل درد تحمل بیشتری به خرج دهند و حتی امروزه نیز و علیرغم مدرن شدن جوامع، مریض شدن نوعی ضعف و «مرد نبودن» قلمداد میشود.
دکتر آنفوسوی ایتالیایی برای ویزیت بیماران سوار اسبش آمبرا میشود و به ملاقات آنها میرود. او در مجموع ۱۵۰۰ بیمار دارد که بسیار به او اسبش علاقهمند هستند.
یکی از علائمی که پس از مشاهده آن باید به متخصص پوست و مو مراجعه کرد التهاب و قرمزی در چشم است. این علامت به علت عفونت در چشم به وجود می آید و فضای اطراف چشم را نیز درگیر می کند و به محض مشاهده آن باید با دکتر پوست مشاوره کرد.
کارمان که تمام میشود همان صندوق، نوبتی برای ویزیت دوباره به ما میدهد و راهیمان میکند. ساعت را که نگاه میکنم، باورم نمیشود که حدود ۴ – ۳ ساعت است اینجا هستم. ساعت حدود یک و ۳۰ بامداد است! و این یعنی ۴-۳ ساعت طاقتفرسا برای ویزیت بیماری که قرار بود اوژانسی باشد و به شدت درد میکشید. با خودم میگویم: واقعا اگر بیماری رو به احتضار کارش به اورژانس بیمارستاهای دولتی بیفتد، واقعا چقدر شانس زنده ماندن دارد؟! بیاختیار یاد جمله همان زن چادری میافتام که میگفت: اگر پول داشتیم و میرفتیم یک…