من در شهرستان زندگی میکردم و برای تحصیل به تهران آمده بودم. در مقطع فوقلیسانس درس میخواندم و داشتم پلههای موفقیت را طی میکردم که با روزبه آشنا شدم، او سال آخر پزشکی بود به من ابراز علاقه کرد و از من خواست تا با هم ازدواج کنیم، اما قبل از ازدواج مدتی با هم رابطه داشته باشیم تا همدیگر را بشناسیم. من هم قبول کردم و بعد از چند ماه روزبه به من گفت دیگر حاضر نیست به این رابطه ادامه دهد...