دختر شهید میگوید: «پدرم خمس کوچکترین چیزی که وارد خانه میشد را هم داد. اهل رعایت بود. تمام دارایی پدرم کتابهایش بود… در وصیتنامه چند سال پیشش هم نوشته که کتابهایم را بفروشید و خرج خودم بکنید. پدرم دارایی زیادی نداشت و زندگیاش از نماز قضا به دست میآمد.» یکی از اقوام او نیز میگوید آن شهید «از بس که نماز قضا خوانده بود پوست انگشتهایش رفته بود… با روزه قضا گرفتن و نماز قضا خواندن جهیزیه دخترش را جور کرد»