ترنج

در مورد

عشق دوران نوجوانی

در فرارو بیشتر بخوانید

۱ مطلب

  • می‌دانستم مادرش خیلی مخالف رابطه ماست؛ چون کتایون به من گفته بود مادرش متوجه رابطه ما شده و از کتایون خواسته این رابطه را تمام کند و برخورد بدی با او کرده است. به همین دلیل می‌دانستم آن‌ها هرگز اجازه ازدواج ما را نمی‌دهند. من به زور به کتایون تجاوز نکردم و او نیز به این رابطه راضی بود. بعد هم برای اینکه خانواده‌هایمان را وادار کنیم به ازدواج رضایت بدهند، قرص برنج خوردیم. من اصلا قصدم این نبود که هر دو بمیریم؛ چون عاشق کتایون بودم.

۱