محمد کارت در دنیای فیلمسازی به دنبال نشان دادن معضلات اجتماعی با سوژههای متفاوت است. این کارگردان در «شنای پروانه» موضوع آبرو، انتقام را سوژه قرار میدهد. همچنین در «یاغی» به موضوع فقر و فروش مواد مخدر میپردازد. او در «برمودا» هم مهاجرت و کمپ پناهندگی را دستمایه ساخت فیلم قرار داده است.
«یاغی» مـاجـرای جــوان کشتیگیری به نام «جاوید» را روایـت میکند که در جنوب شهر تهران، زندگی و کار میکند. او که در خانوادهای از هم پاشیده و درگیر اعتیاد متولد شده، سالهاست پدر و مادر خود را از دست داده و دغدغه اصلیاش این است که بتواند نسب خود را ثابت کند و شناسنامه بگیرد؛ در حالی که به دختری به نام «ابرا» نیز علاقهمند است.
البته که ساخت «شنای پروانه» کار دشواری بوده؛ نهفقط از نظر تنوع بصری و موقعیت های متعدد که نمایش زیستِ لاتها در فیلم اول محمد کارت قابل اعتناست. حتی زاویه ی دید او کاملاً اخلاقی است و درعینحال محافظه کارانه هم نیست؛ او کنار لات ها نمی ایستد، جانب قربانی ها را می گیرد و فیلم را نه از منظر شیفتگی به این لات ها که از دیدی انتقادی نشان می دهد. آن چیزی که در فضای مجازی به اسم «باحالی» گنده لات ها مدام پخش می شود در فیلم کارت به یک موقعیت هراس انگیز و چرک و ترسناک و درعین حال…