bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۲۵۱۷۹۶

مبارزه با مفاسد اقتصادی با نوستالژی دوران کودکی!

امین میرزایی

تاریخ انتشار: ۱۲:۱۵ - ۱۶ آبان ۱۳۹۴
یادداشت دریافتی- امین میرزائی*؛ تصوّر کنید شخصِ محترمِ بزرگواری به محفلی عمومی می‌رود و شروع به خاطره گویی می‌کند. از اینکه در کودکی ناقلا بوده و پنهانی به سر کیف و جیبِ والدینش می‌رفته، یا در شناسنامه و کارت شناسایی و گذرنامه‌اش دست می‌برده، یا نمره قبولی را از حلقوم (ببخشید، قلمِ) معلّمان بیرون می‌کشیده. هدفش هم صد البته هدف «مقدّسی» بوده.

کانالهایِ تلویزیون را که جابه جا می‌کنید، به دو سه محفل شعر و خاطره و بزرگداشت که می‌روید، یا مصاحبه این و آن عزیزِ مشهور را که می‌خوانید با شماری از این خاطرات رو به رو می‌شوید!

حالا حالِ من نویسنده را در نظر آورید که سی سالی ست می‌نویسم و در کنار نویسندگی به عَرَقِ جبین و نانِ حلال و کدِّ یمین دعوت می‌کنم.

اینکه خودم تا چه حد به آنچه گفته‌ام عمل کرده‌ام، حسابش با کِرامُ الکاتبین است و البته از بازگو کردن اشتباهاتِ سهوی و عمدی‌ام در برابر عموم معذورم. اگرچه اشتباهاتم در حد دزدی از جیب پدر و مادر، یا جعل سند، یا دست بردن در شناسنامه نبوده که گفتن داشته باشد!

فرقِ «خالی بندان» (بخوانید عموم مردمان) و آن بزرگواران شاید این باشد که خالی بندانِ حرفه‌ای (بخوانید مردم عادی) واعظِ غیر مُتّعظند (یعنی مع الاسف خاطره‌ای از دزدی ندارند که تعریف کنند و در این باب مجبور به افسانه بافی‌اند!). ولی عزیزان بزرگوارِ مورد مصاحبه، به هر آنچه می‌گویند (مثلاً دزدی و تقلّب و جعل شناسنامه!!) عمل کرده‌اند. پس از این نظر این قبیل واعظان، به خلوت هم که بروند کار دیگری نمی‌کنند (بر خلاف واعظان غیر مُتعظ - یعنی امثال من و شما - که در خلوت کارهای دیگری هم می‌کنند!).

امّا نکته مهم این است که آن عزیزان که حرف و عملشان جفتِ هم است، چگونه می‌توانند حیف و میلِ بیت المال یا اختلاسهایِ چند میلیاردی یا جعل عناوین دانشگاهی یا خروج از مرز جنابِ خاوری را نقد کنند، یا چگونه می‌توانند در مذمّت آنچه به صورت مینیاتوری در گذشته انجامش داده‌اند فیلم تبلیغی بسازند و بازی کنند، وقتی ارتقایشان به گروه نخبگان، با همین نردبانِ ما و منی (یعنی ازمسیر تخم مرغ دزدی تا شتر دزدی) صورت گرفته و هنوز هم نیفتاده‌اند که ببینیم آیا گردنشان شکسته یا سالم مانده؟!!

به قول مولانا:

نردبان این جهان ما و منی ست
عاقبت این نردبان افتادنی ست

احمق آن را‌دان که بالا‌تر نشست
استخوانش زود‌تر خواهد شکست

در هر حال، خوشحال می‌شوم اگر فلسفه نقل (و البته افتخار) به تخم مرغ دزدیهایِ دوران کودکی خود را با این برادرِ فیلسوف خود بازگویند و شیوه جمعِ دینداری و اخلاق و فساد و شتر دزدی را با این دوست دین پژوه‌شان که مشاغلی غیرِ نویسندگی را هم تجربه کرده، امّا - به علت واعظِ غیر مُتّعِظ بودن - مالی نیندوخته، در میان بگذارند.

از راهنماییتان متشکرم و بی‌صبرانه انتظارِ موعظه دارم....!


*فیلسوف و دین پژوه