لوبلاگ بررسی کرد
دو برنده بزرگ خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا

ترامپ رأی ۴۸-۵۲ مردم بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا را واکنش مردم به مهاجرت بیرویه تعبیر میکند. گفته میشود بهصورت اتفاقی دونالد ترامپ در روز اعلام نتایج در اسکاتلند بود و ظاهراً به زمینهای گلفش سر میزد. او بهسرعت اعلام کرد که چقدر این تصمیم مردم بریتانیا را تأیید میکند و با آن موفق است. البته، با حضور در خاک اسکاتلند، او در خانه دشمن بود. نهتنها تمام مناطق انتخاباتی در اسکاتلند به "ماندن" رأی دادند؛ بلکه نیکولا استرجن وزیر اول اسکاتلند بیدرنگ اعلام کرد که برگزاری رفراندومی دیگر در اسکاتلند "بسیار محتمل" است و اینکه عقیده دارد آینده اسکاتلند با اتحادیه اروپا رقم خورده است.

فرارو- در نگاه اول، دو برنده بزرگ بینالمللی از خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا وجود دارند: دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین.
به گزارش فرارو به نقل از لوبلاگ، ترامپ رأی 48-52 مردم بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا را واکنش مردم به مهاجرت بیرویه تعبیر میکند. بهصورت اتفاقی دونالد ترامپ در روز اعلام نتایج در اسکاتلند بود و ظاهراً به زمینهای گلفش سر میزد. او بهسرعت اعلام کرد که چقدر این تصمیم مردم بریتانیا را تأیید میکند و با آن موفق است. البته، با حضور در خاک اسکاتلند، او در خانه دشمن بود. نهتنها تمام مناطق انتخاباتی در اسکاتلند به "ماندن" رأی دادند؛ بلکه نیکولا استرجن وزیر اول اسکاتلند بیدرنگ اعلام کرد که برگزاری رفراندومی دیگر در اسکاتلند "بسیار محتمل" است و اینکه عقیده دارد آینده اسکاتلند با اتحادیه اروپا رقم خورده است.
دونالد ترامپ تصور میکند نارضایتی موجود در بریتانیا بهویژه در میان طبقه متوسط، شبیه به جنبشهای آمریکاست. این واقعیتی است که تا حد زیادی محبوبیت برنی سندرز سوسیالیست را توضیح میدهد که گرچه در عرصه سیاسی در مقابل ترامپ قرار دارد، اما به نظر میرسد در این موارد مواضع تقریباً مشابهی دارند.
هیلاری کلینتون با رویکرد غیرقابلاعتمادی که در سخنرانیاش در کارولینای شمالی بیشتر از قبل حس میشد، ممکن است تحلیل، پاسخ و رویکرد مناسب برای انجام کارها را داشته باشد اما اصلاً به عمق مسئله نزدیک نمیشود. در سال 1956 یک زن به نامزد دموکرات ریاست جمهوری گفت "فرماندار استیونسون، تمام مردم بافکر و منطق از شما حمایت میکنند" و او پاسخ داد "متأسفانه من به رأی اکثریت نیاز دارم."
رسیدن به نتیجهای نهایی درباره اینکه آیا "آمریکا هم مانند بریتانیا خواهد بود؟" تا روز انتخابات ریاست جمهوری در هشتم نوامبر مشخص نمیشود. اما برآوردها درباره دیگر ذینفع بینالمللی، ولادیمیر پوتین، باید سریعتر صورت گیرد. کاملاً مشخص است که پوتین میخواست برکسیت پیروز شود تا بدین ترتیب اتحاد و انسجام اتحادیه اروپا و درنتیجه کل کشورهای غربی، کاهش یابد. پوتین از اشتیاق بریتانیا برای ضعیف نگهداشتن اتحادیه اروپا سود برده که تا حدی با بزرگ و گسترده کردن آن مرتبط بوده است. سیاست انگلیس را میتوان اینگونه خلاصه کرد: "ناتو کوچک، که نتیجه خواهد داد؛ اتحادیه اروپای بزرگ که موفق نخواهد بود." اکنون با ترک اتحادیه، بریتانیا در رسیدن به دومین هدف به پوتین کمک میکند و او از همیشه خوشحالتر است.
مطمئناً برخی اعضای اتحادیه اروپا از رفتن اتحادیه اروپا خوشحالاند و متعجباند چرا این کشور پس از سخنرانی مشهور نخستوزیر مارگارت تاچر در بروژ در سال 1988 به ماندن در اتحادیه ادامه داد. برخی اعضای اتحادیه را اینگونه در نظر گرفته اند: دولتهایی کاملاً یکپارچه که متشکل از شش عضو اصلی معاهده سال 195 رم هستند، و دیگر دولتها که یکپارچگی کمتری دارند و در تعیین مسیر و جهت اتحادیه نقش زیادی ندارند. از این منظر، بهتر بود که بریتانیا هرگز عضو اتحادیه نمیشد. درخواست به تغییر قوانین برای حل مشکلات لحظهای راه مناسبی برای ایجاد روابط دوستانه و تحت تأثیر قرار دادن مردم نیست.
اما کارشناسان دقیقتر و آگاهتر نسبت به اوضاع اروپا خوب میدانند که حرکت و گامی اساسی مانند خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا را نمیتوان از دیگر عوامل جدا کرد؛ عواملی در عرصه امنیتی و دفاعی. در پایینترین سطح، سیاست خارجه نوپا و ساختار دفاعیِ اتحادیه اروپا و سیاستهای خارجی و دفاعی رایج در این سازمان باید بدون یکی از اجزای اصلیاش ادامه یابد.
بریتانیا به همراه فرانسه و آلمان همواره یکی از سه کشور حاکم و قدرتمند بودهاند. ممکن است CSDP (سیاست دفاعی و امنیتی رایج اتحادیه اروپا) در معرض خطر مرگباری قرار نداشته باشد، اما امکاناتت یکنهاد نظامی اصلی در اروپا که مکمل ناتو باشد به شکل قابلتوجهی کاهش مییابد و به دنبال آن یکی از انگیزههای دولتهای عضو اتحادیه برای صرف هزینه برای امنیت کم میشود.
مهمتر از آن، باور اینکه با خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا ناتو در خارج یا داخل اروپا همچنان مؤثر باقی خواهد ماند کمی دشوار است؛ حتی بااینکه لندن متعهد شده به اتحادیه متحد خواهند ماند. در تئوری، اتحادیه اروپا و ناتو بسیار متفاوتاند. اما در حقیقت اینگونه نیستند. "امنیت" از اواخر دهه 1940 به بعد و همچنین پس از پایان جنگ سرد همیشه ترکیبی از سیاست، اقتصاد و امور نظامی بوده است. همواره شبیه به یک سهپایه که با تضعیف قدرت یکپا و یا حتی ورود به یک دوره عدم قطعیت، بر دوپایه دیگر هم تأثیر میگذارد و آنها را ضعیف میکند. درواقع، از زمان پایان جنگ سرد یک مسئله امنیتی مهم در اروپا این بوده که هم ناتو و هم اتحادیه اروپا در همکاری با یکدیگر موانع زیادی قرار دادهاند. اینیک حماقت است، زیرا بسیاری از اقداماتی که باید درباره امنیت اروپا صورت گیرد از یکسو به توسعه سیاسی و اقتصادی و از سوی دیگر بر اطمینان و اعتماد استراتژیک وابسته است.
چالش امنیتی فعلی در کشورهای غربی اروپا از سوی فدراسیون روسیه است. نهتنها به دلیل تصرف کریمه در سال 2014 یا حتی ادامه عملیات نظامی در دیگر مناطق اوکراین، بلکه به دلیل نیاز غرب برای اطمینان بخشیدن به دیگر دولتهای مرکزی اروپا. تمام این دولتها مهمترین نکته در این اطمینان خاطر را عضویت در ناتو میدانند؛ بهخصوص در تعامل راهبردی آمریکا. اما بخش عمدهای از امنیتشان در قلمرو اقتصادی نهفته است. همانطور که اتحاد جماهیر شوروی بهتدریج تحت تأثیر موفقیت اقتصادی غرب قرار گرفت. خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا و ناتو بر مشکلات اضافه میکند.
در مدت دو هفته، متحدان ناتو در ورشو دیدار خواهند کرد. دغدغهی اصلیشان تقویت قابلیتهای نظامی ناتو در اروپای مرکزی خواهد بود؛ بهخصوص درزمینهٔ تشکیلات رزمی در کشورهای حوزه دریای بالتیک (لیتوانی، لتونی و استونی) و لهستان. باید تفهیم شود که هرگونه حمله نظامی روسیه در این کشورها همانند یک "سیم ضامن" خواهد بود که پاسخهای نظامیشدیدتری از سوی ناتو به دنبال خواهد داشت. اما مهم است که به پوتین مهمات بیشتری برای استفاده در سیاست خارجه ندهیم؛ با این ادعا که به روسیه پس از جنگ سرد "بیاحترامی" شده است.
این موضوع بسیار عجیب است زیرا این پوتین بود که با نقض توافقات و تجاوز به خاک اوکراین این مشکلات را آغاز کرد. اما سیاست همین است. پس از شکست اتحاد جماهیر شوروی در جنگ سرد که شبیه بهعکس العمل آلمان پس از مفاد تنبیهیِ عهدنامه ورسای در سال 1919 بود، رئیسجمهور جورج بوش کاملاً درک کرده بود که باید تا حد ممکن از راهحلی انتقامجویانه در روسیه خودداری کرد. ایالاتمتحده بهعنوان رهبر اتحاد، مدتهاست که این سیاست و بینش بوش را فراموش کرده است.
اگر روسیه و غرب میخواهند درگیر سختیها و ساختار یک جنگ سرد جدید نشوند، باید یک تعادل ایجاد شود. متأسفانه دستور کار اجلاس ناتو در ورشو این هدف را دنبال نمیکند. حتی اگر اتحادیه اروپا بتواند بدون بریتانیا ادامه دهد (که میتواند)، تلاشهایی برای مقابله با آنچه پوتین تاکنون انجام داده و مهار او در تاختوتاز بهسوی دولتهای مرکزی در اروپا (بهاحتمالزیاد حملات پوتین در حوزههای سایبری و انرژی خواهد بود، نه نظامی) لازم خواهد بود و برنامههای اقتصادی و ساختارهای دموکراتیک برای مدت زیادی تضعیف خواهند شد.
البته ایالاتمتحده بهعنوان کشوری که متعهد شده از دسترسی هر قدرت متخاصمی به اروپا جلوگیری کند، نقش مهمی در این مسئله خواهد داشت: یک "استراتژی بزرگ" که از زمان ورود آمریکا به جنگ جهانی اول تغییر نکرده است. این استراتژی شامل داشتن اتحادیهای تا حد ممکن قوی است؛ همچنین اتحادیهای که بریتانیا عضوی از آن باشد.
آمریکا فقط یک تماشاچیِ بیگناه نبوده است. سیل پناهندگان از خاورمیانه که "نماد" مبارزهی کمپین خروج از اتحادیه اروپا بود، توسط حمله 13 سال پیش آمریکا به عراق آغاز شد که باگذشت زمان باعث آشفتگی و بروز اختلالات گسترده در سوریه شد. همچنین، بانکداران والاستریت نقش زیادی در فروپاشیِ مالی 2008 داشتند و آمریکا نقش عمدهای در "جهانیشدن نامحدود" داشت که دلیل اصلی رکود طبقه متوسط در آمریکا، بریتانیا و مناطق دیگر غرب بوده است.
همچنین، این نکته در اروپا پنهان نیست که دولت اوباما اهمیت زیادی به این منطقه نداده است زیرا مشغول پایان دادن به دو جنگ در خاورمیانه بوده است. اوباما سخنرانیهای خوبی داشت و هرازگاهی به اروپا سفر میکرد؛ اما توجه دولتش به اروپا متمرکز نبود و در پیوند نیازهای سیاسی، اقتصادی و استراتژیک آن تلاش نکرد.
اکنون اسب بریتانیا رم کرده است. اما دو هفته دیگر در ورشو، رئیسجمهور آمریکا میتواند حداقل نشان دهد که از رخدادها مطلع و از نقش کشورش آگاه است. او میتواند رهبری اروپا را به دست بگیرد و تمام عناصر ارتباطی و "امنیت" در اروپا را در کنار هم قرار دهد و یکپارچگی ایجاد کند. الهام و رهبری آمریکا که در سالهای اخیر در اروپا وجود نداشته، همان اطمینان خاطری است که همه به آن نیاز دارند. همین دخالت بهتنهایی میتواند لبخند را از لبهای پوتین پاک کند. مقابله با لبخند ترامپ مسئلهی دیگری است.