آدرس سیاستمداران پوپولیست
«مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی» در گزارشی با عنوان «مقدمهای بر اقتصاد کلان پوپولیسم»، به بررسی ایدئولوژی پوپولیسم از زوایای اقتصادی و تاثیر آن بر سیاستگذاری اقتصادی از سوی دولتها پرداخته است. برمبنای بررسیهای کارشناسان بازوی پژوهشی مجلس، سیاستگذاران پوپولیست معمولا در اثر مجموعه عوامل مشابهی ظهور میکنند. نقطه اشتراک این عوامل ایجاد نارضایتی عمومی نسبت به عواملی چون افزایش فساد و توزیع نابرابر جمعیت است. سیاستگذار عوامفریب نیز سعی میکند با استفاده از ابزارهای سیاستگذارانه این قشر ناراضی را در کوتاه مدت به حامیان خود تبدیل کند. اما این سیاستگذاریها به علت عدم توجه به محدودیتهای ذاتی اقتصاد، در افق زمانی بلندتر نتایج اسفباری را خصوصا برای قشر ضعیفتر جامعه به همراه خواهد داشت.
الگوی عوامگرایی
یکی از دامهای خطرناک در مسیر سیاستگذاری در یک کشور، دام «پوپولیسم» است. ایدئولوژي پوپوليسم را میتوان محصول اقتدار حزب پرونیست در اواخر قرن نوزده و چند دهه ابتدایی قرن بيست در آرژانتین دانست. پرونیستها که خود را نماینده روح جمعی مردم آرژانتین میدانستند، با شعار عدالتخواهی و تقویت اقشار ضعیف، سیاستهایی را به اجرا گذاشتند که امروزه از این سیاستها با صفت «عوامفریبانه» یاد میشود. شاید به همین دلیل باشد که برخی از کارشناسان به آمریکای جنوبی لقب گهواره پوپولیسم را دادهاند.
فصل مشترک پوپولیسم
سیاستهای اجرا شده از سوی سیاستگذاران پوپولیست، اگرچه بسته به مقتضیات زمانی و مکانی، تفاوتهایی با یکدیگر دارند، اما ضعفها، انگیزهها و جنبههای مشترک در این نوع از تصمیمگیری باعث شده است تا این سیاستها در کشورهای مختلف نتایج کموبیش یکسانی را در پی داشته باشد.
مخرج مشترک سياستهاي اقتصادي كه از سوی پوپولیستها اجرایی شده است: «كسري بودجه براي تقویت تقاضاي داخلي»، «افزایش دستمزد اسمي و كنترلهاي قيمتي براي تنظيم توزیع درآمد»، «كنترل نرخ ارز یا تقویت ارز داخلي به منظور كنترل تورم» و «افزایش دستمزد و سود در بخش غيرقابل تجارت». به عقیده کارشناسان در اجرای این سیاستها معمولا توجه چندانی به «کسری بودجه»، «کسری تراز تجاری» و تورم نشده و معمولا پس از یک بازه زمانی کوتاه مدت رشد اقتصادی بالا (اما زودگذر)، تورم بالا، عدم تعادل در اقتصاد، کاهش دستمزد حقیقی و عدم تعادل در تراز پرداختها ایجاد میشود.
بر مبنای بررسیهای کارشناسان بازوی پژوهشی قوه مقننه، مجموعهای از مولفههای مشترک سیاستهای پوپولیستی را تعریف میکنند. نخستین مولفه، خاستگاه اجتماعی پوپولیسم است، به این معنا که سیاستگذار پوپولیست در بستری از نارضایتی اجتماعی از وضعیت موجود بروز میکند. علاوه بر این هدف مشترک تمام سیاستهای پوپولیستی، جلب رضایت طبقه پایینتر از متوسط در کوتاهترین زمان ممکن است. سیاستگذاران پوپولیست برای اجرایی شدن این اهداف معمولا از سیاستهای پولی و مالی انبساطی در راس هرم سیاستگذاری خود استفاده میکنند. سیاستهایی که در نهایت منجر به تورم و کسری بودجه خواهد شد.
یکی دیگر از نقاط اشتراک داستان به قدرت رسیدن پوپولیستها در کشورهای مختلف، اقدامات اولیه مشترکی است که این سیاستگذاران، در کوتاه مدت به منظور جلب حمایت دهکهای پایین جامعه آنها را اجرایی میکنند. بر مبنای بررسی کارشناسان مرکز پژوهشهای مجلس، این اقدامات شامل«بازفعالسازی اقتصاد»، «افزایش حداقل دستمزد»، « تلاش برای کاهش مصنوعی نرخ ارز برای کنترل افسار تورم» و «توجه بیشتر به سیاستهای توزیعی (توزیع منابع، چه بهصورت منابع حاصل از فروش منابع طبیعی و چه بهصورت ایجاد منابع با خلق پول) به جای سیاستهای باز توزیعی (توزیع منابع حاصل از گروههای پردرآمد در بین گروههای کم درآمد است.
در بررسي اقتصاد پوپوليستی گاه درخصوص تفاوت بين نظام پوپوليستي و مردمسالاري ابهام ایجاد ميشود. نظام پوپوليستي مبتني بر دخالت مستقيم نظرات و عقاید مردم است، ازاین رو در آن امكان عوامفریبي وجود دارد. اما در دموكراسي وجود مراكز علمي مستقل و رسانههاي مسوول، نهادها و احزاب كه واسطهاي بين حاكميت و مردم هستند، تبدیل به فيلتري براي حذف سيگنالهاي فریبنده و عوامپسند براي جلب افكار عمومي ميشوند.
بستر ظهور پوپولیستها
اما چرا برخی کشورها سالها درگیر آثار ناشی از تصمیمات سیاستگذاران پوپولیست بودهاند، در حالی که در برخی دیگر از کشورها، پوپولیسم زمینه کافی برای ظهور نداشته است؟ گزارش منتشر شده در یکی از بخشها، تلاش کرده است به این سوال پاسخ دهد. برمبنای تجربه کشورهای آمریکای جنوبی، ظهور سیاستگذاران پوپولیسم در این كشورها پس از یك دوره اصلاحات و تعدیلات ساختاري و ایجاد نارضایتي هاي ناشي از آن ظهوركرده است. اصلاحات ساختاري كه در ابتدا منجر به افزایش رشد اقتصادي و افزایش نابرابري بهطورهمزمان ميشود، باعث ميشود تا طبقه فرودست به این باور عمومي برسند كه درآمدهاي افزایش یافته بهصورت عادلانه توزیع نشده و همين امر زمينه ظهور سياستگذاران پوپوليست را فراهم ميآورد.
تخریب پوپولیستی در چهار مرحله
گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در ادامه به بررسی رفتار سیاستگذاران پوپولیست از ابتدا تا انتهای دوران سیاستگذاری پرداخته است. این گزارش با نگاه به کنکاشهای پژوهشگرانه در موارد ظهور پوپولیسم درآمریکای جنوبی، مجموعه اقدامات سیاستگذاران پوپولیست را در یک توالی چهارمرحلهای تقسیمبندی کرده است.
در مرحله نخست نسخه اجرایی سیاستگذار در ظاهر در تطابق كامل با نسخه ذهنی خود قرار دارد. رشد توليد، دستمزد حقيقي و نرخ اشتغال در وضعيت مناسبي قرار دارد و شاخصهای اقتصاد كلان در محدوده نمایانگر موفقیت اقتصادی نوسان میکنند. در این مرحله کنترل قیمتی، باعث کاهش دامنه تورم میشود. علاوه بر این كمبودها از طریق واردات تامين ميشود، در این مرحله كاهش موجودي انبارها و در دسترس بودن واردات، تقاضاي درحال گسترش را با تاثير اندكي بر تورم پوشش ميدهد.
از نگاه پژوهشگران اقتصادی در مرحله سوم حیات سیاستهای پوپولیستی، كمبودهاي بسيار شدید در اقتصاد بروز میکند. شتاب رشد تورم نرخ بالا و فزایندهای را تجربه میکند، شكاف واضح ارز خارجي منجر به خروج سرمایه و بي ارزش شدن ارز داخلي و تبدیل سرمایه داخلي به ارز مي شود. علاوه بر این كسري بودجه به علت عدم توسعه سیستم مالیاتی (در اثر نبود انگیزه سیاستگذارانه) و کمبود در مالیات ستانده شده و سوبسيدهاي بالا، رو به وخامت ميرود. در چنین شرایطی دولت تلاش ميكند تا از طریق قطع سوبسيدها و كاهش نرخ ارز اقدام به ثباتسازي كند. دستمزد حقيقي به شدت كاهش مي یابد و سياستهاي اقتصادي نامتعادل ميشوند. در این مرحله نشانههای ناامیدکنندهای از عدم توانایی دولت در کنترل پیامدهای تصمیمات خود بروز میکند.
اما در فصل پایانی سیاستگذاری پوپولیستی، که فصل مرگ سیاستهای پوپولیستی نیز است، سياستهاي تثبيتي ارتدوکسی در دستور كار دولت جدید قرار ميگيرد. در برخي موارد اصلاحات صندوق بینالمللی پول به اجرا گذاشته ميشود. علاوه بر این در چنین شرایطی نرخ دستمزد حقيقي به شدت كاهش ميیابد و حتي به زیر نرخ دستمزد حقيقي قبل از اجراي سياستهاي پوپوليستي باز ميگردد. همچنين این كاهش بسيار طولاني و ماندگار خواهد بود، زیرا سياستهاي اجرا شده گذشته، سرمایهگذاران را به شدت نااميد كرده و موجب خروج سرمایه و كاهش سرمایهگذاري شده است.
ونزوئلا، قربانی پوپولیسم
وضعیت کنونی کشور ونزوئلا را میتوان در دسترسترین نمونه برای مشاهده سرنوشت شوم پوپولیسم دانست. نقطه آغاز این داستان شوم زمانی بود که «هوگو چاوز»، که به علت کودتای نافرجام در زندان به سر میبرد، شکست کودتای خود را مربوط به گذشته دانست و در برابر دوربینهای تلویزیونی امیدهای مردمی که از دولت فاسد وقت رنجیدهخاطر بودند زنده کرد و جرقههای پوپولیسم را آنجا روشن کرد. بعدها در سال 1998 قدرت را به دست گرفت و رئیسجمهوری ونزوئلا شد.