زن عصبانی، ۶ خودروی شوهرش را توقیف کرد!
«بر اساس مدارک موجود، همسر موکل شما دادخواست مهریه ۱۰۰۰ سکه طلای خود را چند ماه پیش ارائه کرده و با توجه به اسناد ارائه شده موکلتان توانایی پرداخت مهریه را به طور یکجا دارد. ازهمین رو شش خودرو و ملک مسکونی او در شمال تهران تا پرداخت کامل مهریه توقیف شده است، اما میبینم که امروز درخواست تازهای دارید. بهتر است خودتان خواسته جدید را توضیح بدهید تا همسر موکلتان هم بشنوند.»
به گزارش ایران، قاضی «غلامرضا احمدی» رو به وکیل سعید کرد و گفت: «بر اساس مدارک موجود، همسر موکل شما دادخواست مهریه ۱۰۰۰ سکه طلای خود را چند ماه پیش ارائه کرده و با توجه به اسناد ارائه شده موکلتان توانایی پرداخت مهریه را به طور یکجا دارد. ازهمین رو شش خودرو و ملک مسکونی او در شمال تهران تا پرداخت کامل مهریه توقیف شده است، اما میبینم که امروز درخواست تازهای دارید. بهتر است خودتان خواسته جدید را توضیح بدهید تا همسر موکلتان هم بشنوند.»
وکیل سعید گفت: «متأسفانه با توقیف خودروهایی که بهنام سعید است در فعالیتهای شرکت ساخت و ساز او مشکلاتی ایجاد شده و از طرف دیگر موکلم تصمیم به فروش ملک مسکونی خود دارد. حالا طی لایحهای از دادگاه درخواست داریم که این زن سند یک قطعه زمین ۱۵ هزار متری را به جای خانه شمال شهر بپذیرد و خودروها را هم قبول کند. ایشان میتواند با این اموال مهریه اش را دریافت شده بداند.»
ویدا حرف وکیل را قطع کرد و گفت: «نیسان آبی را میخواهم چه کار کنم؟ شما باید مهریهام را تمام و کمال بپردازید.»
وکیل رو به قاضی کرد و گفت: «البته مهریه حق هر زنی است. اما از آنجا که موکلم به کار ساخت و ساز مشغول است، پول کافی در حسابهایش ندارد؛ بنابراین ترجیح میدهد سه خودروی کیا اپتیما، رنو ساندرو، بیام دبلیو و دو پژو ۲۰۶ و البته یک وانت نیسان که وسیله کارش بوده به همسرش واگذار کند. همچنین زمین یادشده را هم میدهد که ارزش همه آنها بیش از سه میلیارد تومان خواهد شد. او تصمیم گرفته خانه دوم خود یعنی ملک توقیف شده را در لواسان تخریب کند تا یک برج در آن بسازد. برای این خانم هم فرقی ندارد کدام ملک را بگیرد یا توقیف کند.» قاضی سری تکان داد و گفت:
ویدا که انگار منتظر چنین سؤالی بود، جواب داد: «من و دخترهایمان با هم زندگی میکنیم. اما همسرم چند سالی است ترجیح میدهد وقتش را با دوستان و زنهای دیگر ادامه بدهد. هفتهای یک روز میآید و دوباره غیبش میزند. هر وقت هم اعتراض میکنم بهانه میآورد که کارهای ساختمانیاش را پیگیری میکرده، در صورتی که شنیدهام با دوستان ناباب و زنان بیوه معاشرت دارد. حتی یکی از آنها را صیغه کرده و برایش خانهای هم اجاره کرده است...»
قاضی گفت: «مطمئن هستید؟»
زن جواب داد: «احساس هیچ زنی به او دروغ نمیگوید. درست مثل ۲۶ سال پیش که وقتی در خیابان به من پیشنهاد دوستی داد، احساس بدی داشتم و به نظر میآمد یک جای کارش میلنگد. آن روزها دختر دانشآموزی بودم و سرم به درس و مشق و گوش دادن به نوارهای موسیقی گرم بود.
قاضی داستان زندگی ویدا را تا انتها گوش کرد و از او خواست صبر کند تا نظریه کارشناس به دادگاه ارائه شود. سپس از آنها خواست صورتجلسه را امضا کنند و بروند. قبل از رفتن وکیل، قاضی به او گفت: «فکر میکنید با این وضع آنها بتوانند زندگی مشترکشان را ادامه دهند؟» وکیل جوان جواب داد: «نمیدانم. اما فکر نمیکنم وقتی کار به دادگاه بکشد دیگر زندگی شیرینی در انتظار آنها باشد.»