چهره آرام و مهربانش که سالهاست از قاب تلویزیون دیده میشود، برایمان تداعیکننده خاطرات کودکی است. او نزدیک به سه دهه برای کودکان، برنامه اجرا کرده و برای بزرگسالانی که کودکی خود را با برنامههای او سپری کردهاند، دیدن دوبارهاش در قاب تلویزیون هنوز خاطرهانگیز است. او گیتی خامنه است؛ مجری تلویزیون در دههی طلایی برنامههای کودک.
در مسیر رسیدن به ساختمان شبکه دو، روزهایی برایمان تداعی میشود که مجری برنامه کودک از مخاطبانش میخواست که نقاشیهای خود را به آدرس میدان آرژانتین، خیابان الوند ارسال کنند و ما با ذوق بسیار و به امید نمایش نقاشیهایمان در قاب تلویزیون بارها آنها را به همین آدرس ارسال میکردیم.
ساختمان شبکه دو در انتهای خیابان الوند قرار دارد، با عبور از راهروهای قدیمی، به استودیویی کوچک وارد میشویم که محل ضبط برنامه «نغمههای ماندنی» است. این برنامه به مناسبت چهل سالگی انقلاب تولید میشود. گیتی خامنه را در استودیو میبینیم و گفتوگوی خود را پس از استقبال گرم او از ما، آغاز میکنیم.
گفتگوی ایسنا با وی را در ادامه میخوانید:
تولید برنامه برای کودکان را راحت ندانید
- گیتی خامنه نزدیک به سه دهه است در عرصه اجرا برای کودکان و نوجوانان فعالیت میکند. او از وضعیت برنامههای کودک و نوجوان در زمان حال و مقایسه آن با دورههای قبل میگوید: یکی از اتفاقات خوب و سرنوشتساز زمان فعالیت ما این بود که افرادی در عرصه کودک آغاز به کار کردند که اولویت اصلیشان کودکان بود و ما افرادی را در این حوزه داریم که سالها با حفظ این اولویت فعالیت کردند. وقتی کسی سالها در یک حیطه به صورت تخصصی کار میکند، برای آشنایی به زبان کار، نوآوریها و تکنیکهای جدید و تفکر در حاصل تجربیات موفق دیگران به دنبال تحقیق و بهبود کیفیت کار میرود. وقتی او با همه وجود میخواهد پیشرفت کند، بیاموزد و در نهایت آموختههای خود را با مردم شریک میشود، قاعدتاً کارهای تأثیرگذار، موفق و ماندگار تولید خواهد شد.
- اما گاهی کار کردن برای کودکان و نوجوانان اولویت بعضی از ما نیست و یک انتخاب در میان انتخابهای متعدد است؛ برخی از برنامهسازان صرفاً با انگیزه اینکه دیده و مطرح شوند و از طریق جعبه جادو و قاب تلویزیون با مردم ارتباط داشته باشند، تلاش میکنند تجربهاندوزی در این حوزه را هم بیازمایند که به هیچ عنوان ایرادی ندارد و ارزشمند است، اما اگر رسانه تبدیل به وسیلهای برای آزمون و خطا شود، داستان به کل متفاوت میشود. تلویزیون وسیلهای است که با سرمایه مردم اداره میشود و هیچ وجدان بیدار و عقل سلیمی از بهرهگیری چنین ابزار پرهزینهای به عنوان یک دوره آموزشی کسب تجربه و خطا صحه نمیگذارد.
- قطعاً عزیز هنرمندی که میخواهد برای کودکان برنامه بسازد، از ابتدا اولویت خود را همراه این آگاهی عظیم مشخص میکند که کار کردن برای کودک به جهت کوچک بودن جثه فیزیکیشان به این مفهوم نیست که کار کردن برای کودک راحتتر و معصومیت او بهانه خوبی برای تسامح، تساهل و سرگرم کردن کودک به هر بهانهای است.
طرحهایی در تلویزیون موفق میشوند که اسپانسر داشتهاند
- به نظرم برخلاف ادعای بعضی دوستان حجم تولیدات برنامههای کودک و نوجوان در مقایسه با گذشته گستردهتر و بیشتر شده است. اما این روزها عامل تعیین کننده بسیار مهمی که باعث ساخته شدن و ادامه پخش بعضی برنامهها و یا عدم پخش بعضی دیگر از برنامهها میشود، توان یا نبود توان برای یافتن و بهرهگیری از حمایت مالی است؛ معضل اساسی که بعضی از تماشاگران تلویزیون از آن آگاه نیستند و نقطه نظرهایشان درباره برنامههای تلویزیون بدون در نظر داشتن این عامل شکل گرفته و ارائه میشود. طرحهایی در تلویزیون موفق میشوند یا ادامه پیدا میکنند که علیرغم اینکه موفق بودهاند یا نه، اسپانسر داشتهاند. فراوان پیش آمده که ما و دیگر همکارانمان طرحهایی به تلویزیون ارائه میکنیم که بیتردید میتوانند جزو برنامههای فوقالعاده موفق باشند، اما چون این دسته از همکاران اسپانسر ندارند، برای جذب اسپانسر دورههایی شبیه به مارکتینگ را از قبل ندیدهاند و با شرایط حمایتکنندگان مالی که گاه آن را معقول و منطقی نمییابند، کنار نمیآیند. در واقع شانس برنامهسازی را به دیگرانی واگذار میکنند که از این بابت متفاوت فکر و عمل میکنند.
- بسیاری از طرحهای در خور و قابل ارائه در انتظار شرایطی بهتر و درخشانتر در کشورها و روی میز تحریر ما و همکاران خاک میخورند تا روزی امید گشایشی آن ایده را به کاری در خور بدل کند؛ البته اگر تاریخ مصرف آن در نهایت دریغ و افسوس به پایان نرسیده باشد. دستیابی به هدفها و آرزوها نیازمند صبر است و باید آرزو کرد برنامه سازان به خصوص دوستان جوان دچار ناامیدی نشوند، زیرا عالم برنامهسازی از این فراز و نشیبها فراوان داشته است. برنامهسازانی که مثل من ترجیح میدهند حتی به بهای ساخت برنامههایشان مبلغ محصولات غیر فرهنگی نباشند، اگر کارهایشان را باور دارند و جامعه میتواند از آن منتفع شود باید به راهی بیاندیشند که کارهایشان روی آنتن ببرند.
- مشکلات مالی در برنامهسازی کودک بسار زیاد است. به عنوان مثال من برنامهای به اسم «آبیتر از رؤیا» را با حمایت یکی از بزرگواران فهیم در شرایطی که اوضاع مالی مثل حالا خوب نبود روی آنتن بردم و نویسندگی، کارگردانی و قصه گویی کار را به عهده داشتم. این برنامه کاری بود که بسیاری از بچهها بعد از قطع آن از والدینشان مصرانه درخواست پخش آن را دارند و بسیاری از والدین این روزها درباره دلیل ادامه دار نشدن این برنامه از من سوال میکنند. «آبیتر از رؤیا» با حدود یک سال پشتوانه تحقیقات روانشناسی مورد نیاز والدین و کودکان، کار موفقی بود که موفقیتش مثل بسیاری از کارهای دیگر همکاران توسط مخاطبان محک زده شد و مورد تأیید قرار گرفت، اما این برنامه به دلیل نداشتن پشتوانه مالی متوقف شد. همچنین کار ترکیبی «امپراطور کوچک» که سه یا چهار سال پیش برای شبکه دو ساختم هم بعد از مدتی به جهت عدم وجود پشتوانه مالی متوقف شد. در حالی که این برنامه به دلیل تأثیرگذاری روی والدین از راه بررسی بازخوردهایشان کار بسیار موفقی بود.
- من سالهاست در این حوزه فعالیت میکنم و ارتباطات گستردهای دارم، اما حاضر به عدول از معیارهای شاخص کاریام نیستم. حالا به جوانانی فکر کنیم که شناخته شده نیستند، ارتباطاتی ندارند و حاضر نیستند با هر قیمتی برنامهسازی کنند؛ آنها باید چه کاری انجام دهند و چگونه ایدههایشان را در قالب برنامه شکل بدهند؟! رسانه ملی از حاصل کار و تلاش بسیاری از جوانان بیبهره خواهد ماند و این دریغ کوچکی نیست.
تولید برنامههای بدون ریسک، آفت رسانه است
- در حال حاضر در زمان دیگری با اولویتها، امکانات و نیازمندیهای متفاوتی از دهه پنجاه و شصت زندگی میکنیم؛ بنابراین فضای مجازی گاهی از فضای واقعی که ما در آن نفس میکشیم، ملموستر است و انسانها گاهی خیلی بیشتر درگیر این فضاها هستند تا فضای واقعی. کسی هست که بتواند منکر این مساله مهم شود که در زمان ما رقبای قدرتمندی دوشادوش تلویزیون و گاه با تقدم غیرقابل انکار و باشتاب مخاطب را با خود به مقصد مطلوبشان هدایت میکنند؟ ریزش مخاطبان دغدغه همیشه برنامهسازانی که به کارشان عشق میورزند بوده و هست. باور به اینکه تماشاگران همیشه به تلویزیون وفادار خواهند ماند، بدون اینکه تلاشی برای شناخت ذائقه هنری آنان و ارضاء آن داشته باشند، خوش باوری است که ما را به عواقبش دچار کرده و خواهد کرد. آنها که ارزش مخاطب را در مییابند، تلاش میکنند که بهروز باشند و کسب آگاهی کنند، از امکانات تکنولوژی بهره ببرند و در مقابل رقبا میدان را به سادگی خالی نکنند.
- همیشه دست برنده دستی است که با بهرهگیری از تمام امکانات و ویژگیهای زمان حرکت میکند. با انکار موفقیت دیگران نمیتوان مانع تأثیرگذاری خوب یا بد آنها شد. هنوز رسانه تلویزیون قدرتمند است به دلیل اینکه بسیاری از افراد با سنین مختلف و شرایط متفاوت در همه جا به آن دسترسی دارند یا کسانی هستند که به دلیل مأنوس نبودن با فضای مجازی کماکان میخواهند به شیوه سنتی سرگرم شوند یا در بسیاری از نقاط میخواهند تلویزیون یکی از وسایل ارتباطیشان باشد. اما اگر با نیازهای آنها به درستی برخورد نکنیم، ریزش بیشتر مخاطب نباید غافلگیرمان کند.
- به نظر میآید یکی از آفتهایی که رسانه ما را تهدید میکند این است که همکاران ما فکر میکنند، کارهایشان باید تنها از جنسی باشد که قابلیت ریسک پذیریاش توسط دیگران امتحان شده باشد؛ یعنی بسیاری از ما نمیخواهیم ریسک کنیم، چون نمیدانیم در آن صورت مورد حمایت قرار خواهیم گرفت یا باید تبعات ناخوشایند آن را به تنهایی بپذیریم. در نهایت اکثر برنامهها به کاری گفتگو محور و خنثی تبدیل خواهد شد و برنامهسازی مطابق با این مدل کم خطر تکراری میشود.
از ایدههای جوانان در برنامهسازی استفاده کنید
- من تا چندی قبل میگفتم در یک دهکده جهانی زندگی میکنیم، دنیا در حال نو شدن است؛ نیازها و افکار تغییر میکند، چالشها بیشتر میشود و همه ما به تغییر نگرش و آشنایی با افکار جهانی نیاز داریم. اگر بخواهیم در برابر برخی تفکرات جبهه بگیریم و بگوییم تنها مدل برنامهسازی، مدل معمول ماست، از بسیاری پیشرفتها و رویکردهای نو بیبهره میمانیم. فکر میکنم باید عنصر ریسک در برنامهسازی مد نظر قرار داده و به همان میزان باید به جوانان میدان داده شود که مطابق با الگوی جدید فکری خود پیش بروند. همچنین مسؤولان باید بپذیرند زمانی که فردی با رسانه به طور کامل آشنا نیست، ممکن است مخاطراتی ایجاد کند، اما اگر این مجوز را به جوانان ندهیم که ایده خود را اجرا کنند این امکان وجود دارد که دیگران از این ایدهها بهره ببرند.
- اگر از ایدههای جدید استقبال نکنیم و برای ریسکپذیری آماده نباشیم، قاعدتاً باید فقط به تکرار الگوهای قدیمی بیخطر تن دهیم. اگر رقبای قدرتمند تلویزیون آماده و گوش به زنگ هستند که از ایدههای جدید استفاده کنند، به این دلیل است که میدانند مخاطبان به یک رسانه و الگوی دیداری، شنیداری و تصویری وفادار نمیمانند و انسان امروز به سرعت کسل و دلزده میشود. این روزها دائم گله میکنیم که چرا کودکان و نوجوانان ما به سمت فضای مجازی و مدیومهای دیگر گرایش پیدا کردهاند. من گاهی دلم میسوزد برای اینکه کسانی رقبای سیما شدند که سطحیترین و بیمایهترین کارها را تولید کردهاند و با ضعیفترین و بیمایهترین دستاوردها تماشاگران را جذب کردهاند. به نظرم اگر ما تلاشمان را مطابق با نیازهای روز انجام ندهیم، این جریان ادامه پیدا میکند. کاملاً مشهود است که منظورم از نیازهای روز رواج بیاخلاقیها و برخی ضدارزشها نیست. به نظرم دلیل گیرایی برخی کارها این ضد ارزشها نیست بلکه توجه به نقاط بسیار ظریف تأثیرپذیر انسانی و مباحث روانشناختی است که گاه به ظاهر چندان اهمیتی ندارد، اما ما گیرایی و تأثیرگذاری را فقط به کارهای ضد ارزش و چشم پُر کن نسبت میدهیم. در حالی که اخلاقیات، ارزشهای برتر و ارزشهای مشترک انسانی اگر به شیوه درست ارائه شود، هر مخاطب صاحب دل و تفکری را جلب و راضی خواهد کرد.
اشتباه ویکیپدیا و فعالیت در خارج از کشور
- ویکیپدیا بخشی از بیوگرافی من را اشتباه نوشته و چند بار هم به این دوستان مراجعه کردهام، اما اطلاعات اشتباه متأسفانه کماکان سر جای خودش هست. آنها نوشتهاند که من با رسانه صدای آشنا همکاری کردهام؛ در صورتی که من با آنها همکاری نداشتهام. من در یک مدرسه آمریکایی با بچهها کار کردم و عنوان کاری من کمپس سوپروایزر بود که عنوانی شبیه ناظم است. روزهای تعطیل و شبها هم کار میکردم و برای کودکان و بزرگسالان دو زبانه فارسی تدریس میکردم. کار من تدریس زبان به بچههای چند زبانه بود. همچنین روز تعطیل خود را هم با بچههای چند زبانه و ایرانی دراما کار میکردم که رشته تحصیلی من بود. من تلاش میکردم که از طریق نوشتن پی اسهای تئاتر و نمایشهای ایرانی که مقولات انسانی، اخلاقی و مباحث فرهنگی ما در آن مستتر بود، بچههای نسل سوم و چهارم را با ایران آشنا کنم. همچنین سعی کردم که دانش آموزان به دو زبان انگلیسی و فارسی متنهای تئاتری را اجرا کنند.
- تجربه به من میگوید کسانی که کار هنری را در ایران آغاز کردند و شناخته شدند صرف نظر از اینکه به وطن خود وفادار ماندند یا نماندند، در صورتی امکان کسب موفقیت را داشتهاند و یا خواهند داشت که درباره ملت، دیدگاه، خاستگاه، تاریخ، دردها، نیازمندیها، شادی، چالشها و خاطرات مکانی که در آن زندگی و کار میکنند، آگاه باشند، در غیر این صورت حرفی برای گفتن نخواهند داشت. دل دادن به فضای جدید زندگی هم جزو مواردی است که بعضیها انگیزه و استعدادش را دارند و بعضی ندارند.
- هنرمندانی در این زمینه موفق خواهند شد که پویا، توانمند، علاقهمند و کنجکاو بودند و با فرهنگ و ملت جامعهی میزبان خود آشنا شدند. اگر بخواهید کار هنری تأثیرگذاری را خلق کنید، وقتی این بن مایهها را نشناسید چگونه میتوانید با کسی که میخواهد آثار شما را ببیند ارتباط برقرار کنید. هنر یک زبان بینالمللی است، مثل محبت و لبخند که همه انسانها پیام آن را درمی یابند، اما برای انتخاب قالب تأثیرگذار و قابل فهم مجبورید از آن جامعه و فرهنگ شناخت داشته باشید.
پشیمانم که مقابل دوربین عباس کیارستمی بازی نکردم
- من همیشه گفتهام مواردی که در زندگی احساس پشیمانی کرده باشم کم است، چون در کارهایم خیلی تأمل و مشورت میکنم، اما یکی از موارد کاری که در آن احساس پشیمانی میکنم در زمینه بازیگری است. به من پیشنهادهای زیادی از سوی کارگردانان بسیار موفق مطرح شده است که یکی از آنها پیشنهاد آقای کیارستمی بود. از رد پیشنهادها هرگز دچار ندامت نشدهام، چون معتقدم ایفای نقش در نقشی غیر از آنچه مردم با آن خاطره دارند، خاطرههای خوش آنان را تحتالشعاع قرار خواهد داد؛ اما در مورد استاد کیارستمی، زمانی که به عنوان دستیار کارگردان با ایشان کار میکردم، ایشان پیشنهاد دادند که در نقش دستیار کارگردان ایفای نقش داشته باشم، اما من بر حسب باوری که دربارهاش گفتم، این پیشنهاد ناب را قبول نکردم و از این تصمیمگیری پشیمانم. من این فرصت را به خود ندادم و از این بابت متأسفم. شاید اگر در حال حاضر چنین پیشنهادی به من میشد به یقین مشتاقانه آن را با افتخار میپذیرفتم.
- هیچ کلاسی به میزان کارهایی که کنار این بزرگواران انجام دادم، آموزنده نبود. کارهایی که با افرادی مثل آقای ابراهیم حاتمی کیا داشتم واقعاً بخشهایی داشت که در هیچ کلاسی نتوانستم آن را بیاموزم. همچنین کاری که با آقای کیارستمی انجام دادم و مفتخر بودم که یکی از شاگردانشان باشم شاید از هر کلاس مستندسازی، فیلمبرداری و کارگردانی مفیدتر بود. شاید دلیل کار نکردن من این بود که بعد از آخرین کارم با آقای کیارستمی در سال ۱۳۷۳، از ایران رفتم و زمانی که برگشتم اصلاً نمیدانستم میخواهم کار هنری را دنبال کنم یا نه، اما آقای ضابطیان و صوفی، همکاران ارزشمندم با دعوت من به نقره باعث شدند مجدداً به حضور در مقابل دوربین تصمیم بگیرم. من این کار را دوست داشتم و باعث شد به این فکر کنم که به کار اجرا برگردم. همچنین محبت اطرافیان و بازخوردها هم باعث شد شیرین کامی گذشته از محبتهای بی نظیر مردم را به خاطر بیاورم؛ البته در کنارش به نوشتن هم فکر میکردم و همین حالا هم انگیزه و شوق نوشتن در صدر انگیزههای من هستند. به امید خدا افتخار خواهید داد و کارهایی که زیر چاپ دارم را به زودی خواهید خواند.
ماندگارترین صداپیشگی من در رادیو بود
- یک انسان بسیار به یادماندنی به اسم هاشم محمدزاده باعث شد من به این کار وارد شوم. ایشان به مدت یک سال دنبال نیرویی برای گویندگی کودک بودند. برای پیدا کردن این نیرو به مدرسه ما آمدند و من هم بسیار اتفاقی و برای پاسخ به کنجکاوی مادرم آزمون دادم. ایشان من را به سازمان آوردند و بعد از اینکه تست دادم، قبول شدم. نکته جالب اینکه آقای هاشم محمدزاده از لحاظ فیزیکی دچار مشکل بودند، اما در زمینه کاری آنقدر علاقهمند و مشتاق بودند که در نهایت توانستند نیاز سازمان را با پشتکار مثالزدنیشان برآورده کنند. انتخاب من برای گویندگی باعث شد که مطابق یکی از استعدادهایم کار کنم که شانس بزرگی برای هر کسی است. از صمیم قلب آرزو میکنم همه و بخصوص جوانترها استعداد خود را تشخیص دهند که مجبور نشوند مسیرهای مختلفی را امتحان کنند که باعث از بین رفتن زمان و سرمایهشان شود. اگر کسی خوششانس باشد و استعداد خود ر. ا. دریابد میتواند در همه عمر حتی از سختیهای کارش هم لذت ببرد.
- من در در فیلم «از کرخه تا راین» صداپیشگی انجام دادم و آخرین کار صداپیشگی را در برنامه «دست به دست» شبکه سه برعهده داشتم. البته این کار دوبلاژ نیست، اما نقش شخصیتهای مختلف را در یک متن اجرا میکنم. ماندگارترین کار صداپیشگی من در برنامهای به اسم قصه مداد رنگیهای مرحوم ارکانی در رادیو بود. این کار برایم بسیار خاطرهانگیز است. با افتتاح «ایران صدا» به پیشنهاد همکاران در زمینه روایت داستان پاسخ مثبت دادم و اولین داستان را به امید خدا همین هفته ضبط خواهم کرد.
- ما در زمان دانشجویی علاوه بر کلاسهایمان، همراه تعدادی از دوستان یک کارگاه انیمیشن را به راه انداختیم و شروع به کار کردیم و کارهای ساده، اما موفقی را با کمترین امکانات ممکن در دانشکده سینمای دانشگاه هنر تولید کردیم. در گذشته کار انیمیشن بدون وجود امکانات فعلی بسیار حوصله سوز و دشوار بود. مثلاً برای انجام یک نمای بسیار ساده پرواز یک پروانه در سطح شهر به کوچه پس کوچهها و خیابانهای یک محله رفتیم و تعداد زیادی عکس گرفتیم. آنها را کنار هم گذاشتیم و چسباندیم و به شکل رُل درآوردیم و زیر میز انیمیشن ارشاد گذاشتیم. سپس روی کاغذهای سلولویت نقاشی کردیم و تک تک تصاویر کلیدی و میانی را با دست راپید کاری کردیم تا یک صحنه از صحنههای یک فیلم کوتاه خلق شود. کار پویانمایی در آن زمان به این حد دشوار و نیازمند تلاش و پیگیری بود.
تحت هر عنوانی که برنامه اجرا میکنید، کودکان را بشناسید
- آخرین کار انیمیشن من به شبکه پویا برمیگردد که نویسندگی کار را برعهده داشتم و گروه جوانی هم کمکم کردند که کار کات آوت در فضای سه بعدی را انجام دهیم. کاری که اگر امکان فراهم کردن سرمایه آن را بیابیم یقین داریم که کار در خور موفقی را به مخاطبان هدیه خواهیم کرد. کار کردن در زمینه انیمیشن را فراوان دوست دارم؛ انیمیشن، دنیای ممکن کردن ناممکنهاست. انسان، چه کودک و چه بزرگسال میتواند از طریق انیمیشن به تخیلات خود جامه عمل بپوشاند. در دنیای انیمیشن، خیال در فضایی فرای فضای معمولی و خاکی، پرواز میکند و این امکان به سازنده کار داده میشود که با زبانی با مخاطبان گفتگو کند که در دنیای واقعی امکانپذیر نیست.
- دوستان جوان ما نسبت به سالهای قبل در حوزه انیمیشن بسیار پیشرفت کردهاند و امکانات بیشتر شده است، اما لازم به ذکر نیست که هنوز با مقیاسهای جهانی تفاوتمان کم نیست؛ تفاوت وضعیت بودجههای ما و تولیدکنندگان موفق کاملاً گویای چرایی موضوع است؛ ژ. البته همه مسائل به بودجه برنمیگردد و انیمیشن مقوله حوصله سوزی است. دوستان جوان ما کمی آرام خواهند گرفت اگر به خاطر بسپارند فردی که در این حوزه موفق شده چقدر زحمت کشیده، با چه چالشهای عظیمی رو به رو شده و چه میزان فشار تحمل کرده است. تمرین، تکرار و ممارست در همه جای دنیا ضامن موفقیت است و برای کسب تخصص و موفقیت، راه ساده و کوتاهی وجود ندارد.
- من فقط معتقدم مجری تحت هر عنوانی که برنامه اجرا میکند، اگر از کودک امروز با پیچیدگی ذهنی و میزان اشباعشدگیاش از تصویر، صدا و اطلاعات شناخت داشته باشد، او را دست کم نگیرد، نیازمندیهای او را بداند و همچنین نوعی با او ارتباط برقرار کند که تخیل او دستخوش ویرانی نشود، ارتباط دوسویه و موفقی ایجاد خواهد شد، اما اگر شناخت حاکم نباشد و اگر ابزار کار را نداند، موفق نخواهد شد. ما میتوانیم از پیشرفت و تجربیات دیگران در برنامهسازی بهره ببریم در عین اینکه اخلاقیات و ارزش خود را حفظ کنیم. این یقیناً به معنی تقلید صرف از کارهای موفق با پیش زمینههای متفاوت نیست. وقتی از جامعه و نیازمندی مردم شناخت داشته باشیم و چشممان را به روی آفات، نا بهسامانیها، نقاط ضعف و نابهسامانیها نبندیم، این موارد میتواند ضامن داشتن تعادل و انجام کار موفق باشد.
آرزو کنیم که هرکس در جایگاه اصلی خودش به میزان کافی شنیده و دیده شود
- : افرادی که به راستی به نیت بهبود زندگی نوع بشر تلاش میکنند، حقشان است که در دلها و ذهنها جاودانه شوند، اما همیشه در همه جا جریانهایی وجود دارند که باعث میشود از شناخت ارزشمند اصلی افرادی که کارهای بزرگ انجام دادهاند، غافل شویم و حواسمان به جریانات چشم و گوش پُر کن معطوف شود.
- جریان سلبریتی زدگی در بسیاری از نقاط دنیا همیشه منافع مادی و طبقاتی معدود افرادی را مد نظر قرار داده است که نیاز مفرط نوجوانان و جوانان را به داشتن مدلهایی برای الگو برداری با بهرهگیری از جذابیتهای مطرح در این دوران سنی به خوبی در نظر داشتهاند. این افراد صرف نظر از اینکه قابلیت الگو شدن دارند به کار گرفته میشوند. به یقین این حرکت به معنی یافتن کسانی که قابلیت دارند برای این قشر آسیب پذیر الگو شوند، نیست و این آغاز یک مسیر پرمخاطره است.
- کودکان ما تفاوت افرادی که کارهای ماندگار جریان ساز را انجام دادهاند و کسانی که تنها با کارهای کوچک بسیار متعارف دیده شدهاند را نمیدانند. آنها درنمییابند چرا گاهی بعضی جریانات به بیشتر دیده شدن بعضی از افراد کمک میکند بدون اینکه کسی دلیل مطرح شدن آنها به شکل اغراق شده را بداند. کودک و نوجوان تنها در طول زمان درمییابد که فرد یا جریانی بزرگ و پررنگ شده بدون اینکه اسحتقاق آن را داشته باشد، این آگاهی، اما متأسفانه به تأثیر ماندگار سلبریتی زدگی دوران کودکی و نوجوانی او و خلط ارزشهای ساختگی از ارزشمندیهای واقعی هیچ کمکی نمیکند.
- بسیاری از نقطهنظرهای کارساز زندگی در یک جامعه سلبریتی زده توسط افرادی بیان میشود که قرار نبوده در بعضی زمینهها صاحب نظر باشند و این حق تنها به واسطه عنوان افتخاریشان به آنها تفویض شده است. چه زیباست آرزو کنیم هرکس در جایگاه اصلی خودش به میزان کافی شنیده و دیده شود و دنیای اشباع شده از جادوها و تروکاژهای تصویری به بهای تماشای جلوههای ویژه بصری پر رنگ و لعاب جهان امروز از نعمت وجود صاحبان افکار و ایدههای بلند بیبهره نماند.