فرارو- آرش عطاری؛ امبد جوان و نگار جواهریان فرزندشان را در کانادا به دنیا میآورند تا پاسپورت کانادایی داشته باشد. اما چطور چنین موضوعی-موضوعی شخصی در مورد زندگی دو فرد مشهور- موجب ایجاد چنین موجی در رسانهها و خصوصا شبکههای اجتماعی میشود. علت چیست؟ آیا خطایی از رامبد جوان سر داده است؟ در چه زمینهای و به چه علتی؟ نقدهایی که مردم به او وارد کردهاند تا چه حد برگرفته از منطق است و چقدر ناشی از احساسات؟ نقش صدا و سیما در این ماجرا چیست؟ و یک سوال مهم؛ این موضوع اساسا چقدر موضوع مهمی است؟
جوان - صدا و سیما؛ سر باز کردن یک کینه عمومی
ماجرای به دنیا آوردن فرزند در یک کشور خارجی به هیچ وجه نکته تازهای در مورد بازیگرها یا سایر افراد مشهور نیست. درواقع تعداد بسیار زیادی از بازیگران فرزندشان را در کشورهایی مانند آمریکا و کانادا به دنیا آوردهاند، یا در این کشورها اقامت دارند بدون اینکه چنین موجی در مورد آن در شبکههای اجتماعی شکل بگیرد و این موضوع صرفا در مواردی خاص مانند سام درخشانی، شیلا خداداد، مهناز افشار و حالا رامبد جوان رخ داده است. این موارد خاص هم هریک به نوعی حاشیههایی داشتهاند که این حاشیهها موجب هرچه بیشتر پرداختن مردم به موضوع اصلی شد و این افراد بیش از دیگران مورد هجمه مردم قرار گرفتند.
با ملاحظه آنچه که در مورد ماجرای رامبد جوان توئیت شد، نوشته شد یا در خلال برنامههای مختلف نظیر ۲۰:۳۰ گفته شد، مشخصا علت اصلی نقدی که به جوان میشود، نه فقط ناشی از به دنیا آمدن فرزند یک فرد مشهور در کانادا که به دنیا آمدن فرزند رامبد جوان، با تمامی عملکردش به عنوان یک مجری تلویزیونی و آنچه که در گذشته در قالب برنامههای تلویزیونیاش گفته، یا به عقیده برخی، شعار آن را داده است.
البته، اگر منصفانه به برنامههایی که رامبد جوان در سالهای اخیر اجرا کرده است، نگاه کرده باشیم، به نظر نمیرسد که او حرفی زده باشد که حالا بر خلاف آن حرف عملی از او سر بزند. در این نکته که امروزه بسیاری از مردم ما اگر چنین موقعیتی مانند رامبد داشته باشند، از آن استفاده میکنند، تردیدی وجود ندارند. حال اگر چنین کاری از ما سر بزند و جایی در گذشته ما از علاقه مان به وطن گفته باشیم، آیا ما کشورمان را دوست نداریم و لایق شنیدن چنان انگهایی هستیم؟
در مورد واکنش مردم به ماجرای رامبد، اما سوال دیگر اینجاست که نقش صدا و سیما و سیاستهایش در این موضوع چیست؟ بخش قابل توجهی از مردم از سیاستهای صدا و سیما راضی نیستند. در حقیقت این گروه از مردم صدا و سیما و تصمیماتش را برآمده از خواست عمومی نمیدانند و در موارد بسیاری معتقدند که این سازمان صرفا نشان دهنده سلایق بخشی از جامعه بوده و واقعیت کل جامعه را منعکس نمیکند. این موضوع باعث میشود که کوچکترین موضوع که به صدا و سیما مرتبط است، با واکنش تند و گسترده مردم مواجه شود.
نظیر ماجرای محمد سرفراز و شهرزاد میرقلی خان. در مورد موضوع رامبد هم باید گفت که سیاستهای صدا و سیما تا حد بسیار زیادی مجریهایش را مجبور میکند که خودشان نباشند و کسی که بخواهد خودش باشد به سرنوشت عادل فردوسیپور دچار خواهد شد. پس بسیاری از افراد مانند رامبد، در چارچوب صدا و سیما راه رفتن را و در عین حال تریبون پر مخاطب آن را داشتن، به از دست دادن چنین تریبونی ترجیح میدهند.
ناعدالتی اجتماعی و عدم تمکن مالی اغلب مردم
مردم کشور از ناعدالتی اجتماعی، از فقر، از رانت، از فسادهای عجیب و غریب و پر شمار به ستوه آمدهاند. ضمن اینکه ما اصولا کشور شادی هم نیستیم. چنین مواردی باعث شده است که آستانه تحمل مردم به شدت پائین بیاید و ما نسبت به هر موضوعی شدیدا از خود واکنش نشان بدهیم. درست یا غلط این واقعیتی است که در نبود عدالتهای اجتماعی، برای مردمی که در حداقلهای زندگی خود ماندهاند، مواجهه با برخی از مسائل و هضم یک سری تفاوتها در سطح اقتصادی زندگی افراد با مردم عادی، ولو اینکه از راه نامناسبی هم کسب نشده باشد، موجب ایجاد حساسیت میشود. ذکر این نکته از جانب نگارنده، به هیج وجه در ضم ثروت و ثروتمندان نیست که صرفا تلاش میکند به ریشه یابی برخی از واکنشهای هم وطنان در چنین موضوعی بپردازد.
آیا زندگی خصوصی افراد به ما ارتباط دارد؟
در مورد پررنگ شدن ماجرای تولد فرزند جوان در کانادا، ذکر این نکته هم لازم است که رامبد جوان در اینستاگرام هشت میلیون و هفتصد هزار نفر فالوئر دارد. واضح است که هر اتفاقی برای چنین شخصی با این حجم دنبال کننده، چه موجی میتواند در جامعه و فضای رسانه ایجاد کند. طبیعتا چنین اشخاصی در مورد آنچه که در زندگی خصوصیشان رخ میدهد، به شدت باید مراقب باشند. این نکته، جدای از این است که اصولا دخالت و اظهار نظر در مورد زندگی شخصی یک فرد مشهور کار صحیحی است یا خیر. اما حتما باید به این هم پرداخت که افراد مشهور، صرفا، چون مشهورند گناه نکردهاند که تا این حد، شخصیترین مسائل زندگیشان هم مورد نقد مردم قرار بگیرد.
همه اینها به کنار؛ آیا واقعا به دنیا آمدن فرزند رامبد در کانادا اینقدر برایمان مهم است؟
آیا واقعا به دنیا آمدن فرزند یک فرد مشهور در کانادا با تمامی جوانب و حواشیاش و با تمام سابقه مثبت یا منفیای که آن فرد دارد، برای کشور ما موضوع مهمی است؟ آیا همه ما، مردم، کم گرفتاری و مشکلات در زندگی روزمره خود داریم، که موضوعاتی از این قبیل را آنقدر بزرگ کنیم؟ نقد در مورد آن بنویسیم، توئیت کنیم، با کسانی که میشناسیم و نمیشناسیم بحث و جدل کنیم، رگ گردنمان بیرون بزند و به این و آن فحش بدهیم که رامبد جوان برای فرزندش پاسپورت کانادایی بگیرد یا نگیرد؟
مشکل مردم این نفاق و دورویی است همین رامبد جوان در کانادا قطعا یک فرد معمولی است و برای مشهور شدن در ایران از مردم سو استفاده نموده است