آخرین حلقه از مافیای بازیافت زباله و پسماند
واقعیت زبالهگردی

زبالهگردها بر اساس وزن زبالههایی که جمعآوری میکنند حقوق میگیرند؛ پلاستیک را کیلویی دوهزار تومان، کارتن و کاغذ کیلویی ۸۰۰ تومان و آلومینیوم و شیشه را به قیمتهای بالاتر از آنها میخرند. به طور میانگین هر کیلو زبالهای که جمعآوری میشود، تقریبا هزارو ۵۰۰ تومان میارزد. با این اوصاف زبالهگردی که روزانه بین ۱۲ تا ۱۵ ساعت کار میکند، برای آنکه روزانه درآمدی حدود ۸۰، ۷۰ هزار تومان داشته باشد، حداقل باید ۵۰ تا ۶۰ کیلوگرم زباله جمع کرده باشد. طبیعتا هرچه وزن زباله جمعآوریشده بیشتر باشد، پول بیشتری گیر زبالهگردها میآید.
مازیارفر میگوید: «این گاراژها در نقاط مختلفی از جمله شادآباد، یافتآباد، پاسگاه نعمتآباد، فرحزاد، شهر قدس، کهریزک، شهریار، رباطکریم، قرچک و پیشوا پراکندهاند. سال ۹۶ وقتی در گاراژها را روی ما باز کردند، با وضعیت عجیبی روبهرو شدیم. متوجه شدیم کودکان در اتاقکهایی میان زبالهها زندگی میکنند و انواع و اقسام جانوران موذی و کثیف در محل زندگیشان پیدا میشود، بهطوریکه حتی آثاری از گازگرفتگی توسط موش میانشان دیده میشد. کودکان وقتی شبها به این گاراژها میرسند، آنقدر خستهاند که با آسیب جانوران بیدار نمیشوند. ازاینرو هپاتیت، سل، حصبه و انواع بیماریهای عفونی میانشان شایع است».
سوسن مازیارفر در مصاحبه با خبرنامه مقابله با فقر و فساد درباره زندگی روزمره این کودکان میگوید: «کار این کودکان هر روز صبح ساعت هشت شروع میشود. آنها با وانتهایی به مناطقی که باید بروند، فرستاده میشوند. برخی موارد بوده است که این وانتها چپ کردهاند و کودکان دچار مشکلات جدی مثل شکستگی ستون فقرات شدهاند. این در حالی است که این کودکان از هیچ پوشش درمانیای برخوردار نیستند و مشکلات اینچنینی به راحتی منجر به مرگ آنها میشود. زبالهگردها در خیابان نیز در امنیت نیستند؛ با آنکه کودکان زبالهگرد توسط صاحبان گاراژها به کار گرفته میشوند و صاحبان گاراژها بابت هرکدام از این کودکان ماهانه مبلغی معادل یکمیلیونو ۳۰۰ هزار تومان به پیمانکار پرداخت میکنند، اما مأموران شهرداری آنها را توقیف میکنند و کودکان برای درامانماندن از آزار آنها باید مبلغ ۲۰۰ تا ۴۰۰ هزار تومان پرداخت کنند که کارت مخصوصی بهآنها داده شود. مواردی از آزارهای کلامی تا جسمی و فیزیکی کودکان به دست این مأموران ثبت شده است».
زبالهگردها اگر گهگاهی موضوع بحث قرار میگیرند، به خاطر نمای زشتی است که به شهر میدهند. آنها چهره شهر را زشت میکنند، حضورشان در معابر با آن گونیهای کثیف و پر از زباله و ظاهر ناآراستهشان، ممکن است به چهره آراسته و لاکچری شهر خلل وارد کرده و حال شهروندان را مشمئز کند. مسئله زبالهگردها تا آنجایی مسئله است که در سطح شهر حضور دارند؛ اگر به طریقی بتوان از شر حضور عریانشان در شهر خلاص شد، دیگر مسئلهای باقی نمیماند. از همین روست که هرازچندگاهی مسئولان چندین نهاد و سازمان دور هم مینشینند و طرح و مصوبهای برای پاکسازی خیابانهای شهر از دست این عناصر مزاحم و اضافی صادر میکنند. همین چند ماه پیش در یکی از این جلسات که جهت سازماندهی کودکان کار و زبالهگرد کرج با حضور شهرداری و نیروی انتظامی کرج برگزار شده بود، مقرر شد هر هفته «۱۰ نفر» از این کودکان جمعآوری شوند و برای تعیین تکلیف، با همکاری مرکز غربالگری کودکان کار و خیابان کرج، به اداره کل بهزیستی استان تحویل داده شوند. حتی اگر قرار بود برای پاکسازی خیابانها از یکی از اِلمانهای شهری هم تصمیم گرفته شود، لازم بود درایت بیشتری به خرج داده شود، چه برسد برای جمعآوری ۱۰ موجود زنده که باید نام انسان بر آنها گذاشت (به خود ادبیات و شیوه مواجهه این دست مصوبات با این پدیدههای اجتماعی توجه کنید: جمعآوری، هفتهای ۱۰ کودک).
این در حالی است که کاملا روشن است برای درک واقعیت زبالهگردی باید به عوامل بهوجودآورنده آن، به سیاستگذاریهای شهرداریها و مناسبات قدرت حاکم بر آن رجوع کرد. شهرداریها، پیمانکاران و زبالهگردها سه ضلع اصلی معضل زبالهگردی به شکل موجود آن هستند. شهرداریها برای واگذاری امتیاز تفکیک زبالههای هر منطقه مزایدهای برگزار میکنند.
قیمتگذاریها متناسب با منطقه موردنظر صورت میگیرد، به این ترتیب که امتیاز تفکیک مناطق شمال شهر با قیمتهای بالاتری به مزایده گذاشته و به پیمانکاران واگذار میشود. گزارشهای رسمی و غیررسمی حاکی از آن است که پولهای هنگفتی در این حوزه جابهجا میشود و گردش مالی در حوزه پسماند به طرز عجیبی بالاست. کوروش آصفوزیری، شهرساز و پژوهشگر شهری در نشست تخصصی آسیبشناسی زبالهگردی در تهران که چند ماه قبل در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد، گردش مالی پسماند خشک شهر تهران را در سال ۹۷، دوهزارو ۶۰۰ میلیارد تومان برآورد کرد که از این میزان، سهم شهرداری ۳۰ درصد و سهم جمعآوری غیررسمی ۷۰ درصد بوده است. زبالهگردی صنعت پرسودی است که ثروت زیادی در آن جابهجا میشود، مبلغ تقریبیای که یک پیمانکار برای حق امتیاز بازیافت پسماندهای یک منطقه شهری در تهران پرداخت میکند ماهانه سه میلیارد تومان است که به گفته برخی از پژوهشگران این مبلغ نیمی از هزینههای شهرداریها را پوشش میدهد. بنابراین چرایی این موضوع را که زبالهگردی طی چندین سال گذشته تا این حد فراگیر شده است، باید در مناسبات اقتصادی حاکم بر این پدیده و به اصطلاح در گنجی که از قِبل رنج زبالهگردها برای پیمانکاران و شهرداریها و سایر ذینفعان حاصل میشود، جستوجو کرد.
البته این موضوع را نباید از نظر دور داشت که اوضاع نابسامان اقتصادی و وجود فقر و بیکاری گسترده در کشور در راندهشدن اقشار فرودست به سمت زبالهگردی نقش بسزایی داشته است. در گفتگو با زبالهگردها گرچه اکثر آنها بهخصوص افراد بزرگسال از وجود انگلی پیمانکاران و واسطهها شاکی بودند، اما از این موضوع نیز که شیوه فعلی بازیافت زباله به نحوی تغییر کند که آنها همین کار را هم از دست بدهند، اظهار نگرانی میکردند. بازیافت زباله و پسماند به شکل موجود آن به عریانترین شکل ممکن منطق جنگل را بازنمایی میکند که در آن موجودات ضعیفتر توسط موجودات قویتر بلعیده میشوند.
زبالهگردهایی که در خیابانها پرسه میزنند، آخرین حلقه و معلول نهایی این سیستم مافیایی و پیچیدهاند که قربانی صاحبگاراژهای خرد، دلالهای جزء، پیمانکاران و شهرداریها میشوند. شهرداری با پیمانکاران قرارداد میبندد. پیمانکار اصلی و پیمانکاران رده سوم و چهارم چه نیروی کاری ارزانتر از کودکان میتوانند داشته باشند که، چون کودک هستند نمیتوانند حق خود را مطالبه کرده و حتی از خود دفاع کنند. همین است که برخی پیمانکاران شهرداریها به صورت گسترده از این کودکان استفاده میکنند. همین چند سال پیش بود که فیلمی از بریدن گوش یکی از این کودکان زبالهگرد به دست یک پیمانکار منتشر شد. شهرداریها و نهادهای سیاستگذاری شهری به خوبی از وضعیت زندگی و معیشت این زبالهگردها آگاهی دارند، یا دستکم اگر کوچکترین ارادهای در کار باشد، آگاهی از این وضعیت اصلا دشوار نیست. با وجود این هیچ نهاد و دستگاهی تمایلی ندارد به این مسئله ورود کند، چراکه به گفته برخی از مسئولان ورود به این مسئله و صحبت از تغییر سازوکارهای بازیافت زباله و پسماند موضوع خطرناک و دردسرسازی است.