برخی پیشبینیهای دولت در بودجه ۹۹ تبعات سنگینی دارد
دستاندازی بانکهای بد به خزانه

به اعتقاد سبحانیان وقتی همه بانکها از جمله بانکهایی که وضعیت مطلوبی ندارند، ملزم شوند به اینکه اوراق دولت را بخرند، باید این پول را از یک جایی بیاورند، بانکهای بهاصطلاح بد که پول ندارند؛ بنابراین مجبور میشوند از بانک مرکزی پول قرض کنند تا اوراق را بخرند، درحالیکه هدف این بود که چه دولت و چه بانکها از بانک مرکزی استقراض نکنند.
نقد دیگری که محمدهادی سبحانیان، عضو هیئتعلمی دانشگاه خوارزمی و کارشناس مسائل اقتصادی، به لایحه بودجه وارد دانست، روشی است که دولت به بانکها و صندوقهای سرمایهگذاری با درآمد ثابت تکلیف کرده است. دولت این بخشها را مکلف کرده بخشی از بدهی خود به بانک مرکزی و بخشی از دارایی خود را از این اوراق خریداری و نگهداری کنند.
بیشک مطرحکردن مباحث بودجهای به زبان ساده برای تمام اقشار با در نظر داشتن اینکه زندگی آنان را تحت تأثیر قرار میدهد، امری ضروری است. از نظر شما بیشتر کدام قسمت بودجه با زندگی و سفره مردم ارتباط مستقیم دارد؟
بودجه دولتها بهطورکلی اثرات مهمی روی زندگی و سفره مردم دارد. این امر را میتوان هم از حیث منابعی که دولتها به دست میآورند و هم از حیث مصارف آنها استدلال کرد و نشان داد که چگونه اقتصاد خانوار و بنگاه به بودجه دولت گره میخورد. به همین دلیل در بسیاری از کشورها دولتها خود را مکلف به توضیح بودجه به زبان ساده برای عامه مردم میدانند و گزارشهایی را در این راستا تولید و منتشر میکنند.
درهرحال اینکه دولت از چه محلهایی منابعش را به دست میآورد، مثلا چقدر قرار است نفت بفروشد و از آن در بودجه استفاده کند، آیا این رقم درست برآورد شده است، درآمدهای پیشبینیشده برای مالیات چقدر است، چگونه دولت میخواهد این مقدار مالیات را وصول کند و اینکه آیا قرار است اوراق مشارکت بفروشد و در چه مقیاسی یا اینکه درباره داراییهایش چه تصمیمی دارد، همهوهمه بر زندگی مردم بهصورت مستقیم اثرگذار است.
اصلاحات ساختاری وعده دادهشده در بودجه ۹۹ تا چه اندازه محقق شد؟
به نظر من در این زمینه دولت نتوانست موفق عمل کند و همچنان فرصتها دارد از دست میرود. یکی از ابتداییترین دلایل لزوم انجام اصلاحات ساختاری بودجه این بود که کشور بتواند بدون اتکا به درآمدهای نفتی اداره شود. شرایط فعلی بهترین زمان برای رسیدن به این هدف چند دهه گذشته است ولی دولت گویا عزمی برای این امر ندارد. این موضوع اگرچه یک بحث در اصلاحات ساختاری است، اما برآورد غیردقیق درآمدهای نفتی اثری مستقیم روی زندگی مردم دارد.
از چه نظر؟
اگر دولت فرضا از منابع نفتی بیشبرآوردی انجام دهد، یعنی بیش از آن مقداری را که میتواند از منابع نفتی کسب کند، اعلام کند و در بودجه قرار دهد، این باعث میشود که دولت تلاشی برای کسب درآمد از طرق دیگر مثل مالیات انجام ندهد. بنابراین به دنبال اصلاح نظام ناکارآمد مالیاتیاش نمیرود. در آمریکا ۷۰ درصد مالیات را دو دهک بالای درآمدی میپردازند؛ درحالیکه در ایران ثروتمندان مالیات نمیدهند. اساسا سهم بیشتر درآمدهای مالیاتی در کشور ما از دهکهای پایین و متوسط گرفته میشود. یعنی بیشتر مالیاتها توسط اقشار ضعیف و متوسط پرداخته میشود، اما این در کشور آمریکا که نظامی سرمایهداری دارد، کاملا برعکس است.
همچنین در این حالت دولت تلاشی در جهت کاهش فرار مالیاتی یا وضع پایههای جدید مالیاتی نمیکند. در حالت بیشبرآوردی منابع نفتی، دولت خودش را برای این کار آماده نکرده است و درآمدهای نفتی بالایی را در نظر گرفته است؛ درحالیکه در سال مالی با کسری منابع مواجه میشود و اقدامی که انجام میدهد، دستاندازی به منابع بانک مرکزی و استفاده از پایه پولی است که این هم اثر خود را بر تورم و سفره مردم خواهد گذاشت.
بیشبرآوردی نفت با توجه به بودجه ۹۹ چه قسمتهایی را با مشکل مواجه میکند؟
وقتی مقدار صادرات نفت غیرواقعی برآورد شود، یک بخش آن اثرش را روی درآمدی که به صورت مستقیم از فروش نفت حاصل میشود، میگذارد. وقتی برای فروش نفت بهجای عدد واقعی، عدد بزرگتری را در نظر میگیریم، از این نظر ما دچار کسری بودجه خواهیم بود. از طرف دیگر، قرار است بر اساس همین دلارهای نفتی به کالاهای اساسی ارز دولتی پرداخت کنیم؛ وقتی یک میلیون بشکه در روز صادرات در نظر میگیریم، یک اندازه ارز برای دولت ایجاد میشود و وقتی عدد واقعبینانهتری مثلا ۵۰۰ هزار بشکه در روز برآورد میکنیم، نصف آن مقدار دلار دست دولت میآید.
در بودجه امسال، نفت تنها قسمتی نیست که با بیشبرآوردی روبهرو شده است؛ ظاهرا در فروش اموال دولت که تقریبا ۵۰ هزار میلیارد تومان و ۱۰ برابر سال جاری در نظر گرفته شده و فروش اوراق که ۸۰ هزار میلیارد تومان برآورد شده نیز این بیشبرآوردی وجود دارد. با این حساب، هریک از این بیشبرآوردیها آثار سوء خود را دارد و امکان تورم و در نهایت استقراض را ایجاد میکند. حتما استقراض اتفاق خواهد افتاد و دولت با این لایحه با کسری بودجه مواجه خواهد شد. پیشبینی این مسئله چندان پیچیده نیست. اتفاقی که برای بودجه سال ۹۸ افتاد که دولت با کسری مواجه شد و بودجه را در شورای سران برد و اصلاحش کرد، امسال نیز دقیقا با همان رویه میافتد. بنابراین این پیشبینی چندان دور از واقع نیست و اتفاقی است که امسال خواهد افتاد.
با فرض اینکه دولت بتواند از طریق الزام برخی بخشها، اوراق خود را بفروشد، قسمتهایی که ملزم به خرید این اوراق شدهاند، چقدر تحت تأثیر قرارمیگیرند و چه تبعاتی برایشان خواهد داشت؟
فروش اوراق در حجم بالا حتما آثاری در بازار پول دارد؛ به این ترتیب که قیمت اوراق را کاهش میدهد و منجر به افزایش نرخ بهره در بازار میشود. وقتی اوراق زیاد منتشر شود، مثل هر کالای دیگری قیمتش پایین میآید و اوراق با قیمت تنزیلشده به فروش میرسد. وقتی این اوراق زیاد شود، نرخ تنزیلشده کمتر و کمتر میشود. این موجب میشود هزینه تأمین مالی دولت بالا برود؛ چون دولت الان فرضا ۵۰ تومان میگیرد، ولی سال دیگر باید صد تومان بدهد.
بهتر است این دخالت از چه طریق اعمال شود؟
همانطور که عرض کردم، روشی که دولت در پیش گرفته، این است که بانکها و صندوقهای سرمایهگذاری با درآمد ثابت را مکلف کرده بخشی از بدهی خود به بانک مرکزی و بخشی از دارایی خود را از این اوراق خریداری و نگهداری کنند.
آیا در این مدت محدود این روش قادر است اهداف دولت را محقق کند؟
در این مسئله ابهامی جدی وجود دارد. اگر هدف دولت این است که با این مکانیسم جلوی استقراض بیشتر از بانک مرکزی گرفته شود، در اینجا ممکن است از همین کانال این اتفاق رخ دهد. وقتی همه بانکها ازجمله بانکهایی که وضعیت مطلوبی ندارند، ملزم شوند به اینکه اوراق دولت را بخرند، باید این پول را از جایی بیاورند؛ بانکهای بهاصطلاح بد که پول ندارند، در نتیجه مجبور میشوند از بانک مرکزی پول قرض کنند تا اوراق را بخرند، درحالیکه هدف این بود که چه دولت و چه بانکها از بانک مرکزی استقراض نکنند؛ چون استقراض از بانک مرکزی یعنی افزایش پایه پولی و در نهایت افزایش تورم؛ حالا فرقی ندارد این استقراض از سوی دولت باشد یا از سوی بانکها. وقتی بانکها را ملزم کنند به خرید اوراق، باز حلقه نامبارک استقراض از بانک مرکزی فعال میشود و آثار تورمی در پیش دارد.
اثر انتشار اوراق بر دیگر بازارها چگونه است؟
نرخ اوراق اگر به نسبت نظام بانکی جذاب باشد، مردم ممکن است به جای اینکه در سپردههای بلندمدت سرمایهگذاری کنند، پولشان را اوراق بخرند و این میتواند برای نظام بانکی تبعاتی داشته باشد. حتی نرخ اوراق جذابیت در بازار بورس را هم تحت تأثیر قرار میدهد. این نرخها کاملا مرتبط هستند و پیچیدگی کار در همین است که باید بازار به شکلی مدیریت شود که نه آثار سوء خود را در بازار بانکی بگذارد؛ نه در بازار بورس. باید حتما حجم اوراق کنترل شود و اینطور نیست که دست دولت باز باشد تا هر مقدار که میخواهد، اوراق منتشر کند؛ چون هم در بحث رکود و رونق تولید اثرگذار است، هم در بحث جذابیت بازار بورس و نظام بانکی و توان بانکها برای اخذ سپرده.
بعد از آبان سال جاری اعتماد به دولت تا حدودی خدشهدار شده است و شاید مردم به اندازه سابق تمایلی برای همکاری با دولت ندارند. آیا این امر میتواند در بحث فروش اوراق دولتی تأثیرگذار باشد؟
اعتماد مردم به کارایی دولت ممکن است کم شده باشد؛ اما بههرصورت همه به دنبال سود هستند. وقتی اعتماد مردم به اوراق دولتی کم میشود که مردم با خودشان بگویند نمیدانم اگر اوراقی را از دولت بخرم، آیا سال بعد دولت پول من را میتواند پس دهد یا نه؟ اگر پاسخش منفی باشد، اوراق را نمیخرد؛ اما دولت تابهحال در پرداخت اوراق خلف وعده نکرده است و این امر برای دولت آنقدر مهم است که حتی پیش از پرداخت حقوق کارکنانش اوراق را بازپرداخت میکند.
ابتدای صحبتهایتان به اصلاح نظام مالیاتی اشاره کردید. بودجه ۹۹ را در این زمینه چطور ارزیابی میکنید؟
اصلاح درآمدهای مالیاتی میتواند به عادلانهترشدن نظام مالیاتی کمک کند و مثلا جلوی فرار مالیاتی را بگیرد. باید پایههای مالیاتیای وضع شود که به ثروتمندان ارتباط دارد؛ مثل مالیات بر خانههای لوکس یا مالیات بر خودروهای لوکس، مالیات بر سپردههای کلان بانکی و.... اگر برای سپردههایی که بالای چند میلیارد است و در ماه چند ده میلیون تومان فقط سود سپرده دریافت میکنند، مالیات وضع شود، به ۹۵ درصد مردم اصابت نمیکند؛ ولی درآمد بالایی از مالیات را برای کشور ایجاد میکند که شما قادرید این منابع را صرف امورات کشور و ارائه کالا و خدمت کنید.
اما با وجود اینها بحث مالیات بر سپردهها بارها تکذیب شد و با مخالفت شدیدی مواجه شد.
بله؛ متأسفانه جریانهای ثروت و قدرت هم در دولت و هم در مجلس مانع انجام این اصلاحات میشوند. وقتی این اصلاحات را انجام نمیدهید و گروههای ذینفع و ذینفوذ مانع انجام اصلاحات میشوند، خروجی این امر فشار بیشتر بر مردم است. وقتی شما پایه مالیاتیای وضع نمیکنید که به ثروتمندان اصابت کند، وقتی نمیروید جلوی فرار مالیاتی را بگیرید، راهکار نهاییتان دستاندازی به منبع بانک مرکزی است که تورم ایجاد میکند و فشار آن برای مردم است.
درآمد مالیاتی لحاظشده در بودجه ۹۹ در مقایسه با سال گذشته حدودا ۲۶ درصد رشد کرده است. فکر میکنید با وضع فعلی این رقم محقق خواهد شد؟
۱۹۵ هزار میلیارد تومان مجموع درآمدهای مالیاتی و گمرکی است که ۱۷۵ هزار میلیارد تومان آن مالیاتی و ۲۰ هزار میلیارد تومان گمرکی است. درمجموع ۱۳ درصد در مقایسه با سال گذشته رشد داشته است. درآمد مالیاتی و گمرکی از یک جنس است؛ اما درآمد مالیاتی را سازمان امور مالیاتی وصول میکند و درآمدهای گمرکی را گمرک. وقتی صحبت از درآمدهای مالیاتی میشود، عمدتا همان رقمی که سازمان امور مالیاتی وصول میکند، مدنظر است که چیزی حدود ۲۶ درصد در مقایسه با سال قبل رشد داشته است.
مثلا همین بحث معافیت سود سپردههای بانکی؛ میتوانیم بگوییم اگر سپردههای بانکی از عدد مشخصی بیشتر بود؛ مثلا از یک میلیارد به بالا مالیات دریافت شود. مگر چند نفر سپرده بالای یک میلیارد دارند؟ پس یعنی با این سیاست عملا ما مالیات را از اقشار ثروتمند میگیریم یا مثلا همین بحث مالیات بر عایدی سرمایه. اگر افرادی در حوزه املاک بیش از یک خانه دارند روی خانه دوم و سومشان مالیات پرداخت کنند و این در ۱۷۰ کشور دنیا درحالحاضر اجرا میشود؛ یعنی اینطور نیست که بگوییم ما تنها کشوری هستیم که این کار را میکند.
در بحث مالیات بر سپردههای بانکی باید در نظر داشت که ممکن است اخذ مالیات از سپردههای بانکی، صاحبان سپردههای کلان را بر آن دارد که سپردههای خود را از بانک بیرون بکشند و وارد بازار دیگری کنند و این خطری برای نظام بانکی است. فکر میکنید سود این مسئله به مشکلاتی که به وجود میآورد میارزد؟
این سؤالی بجاست، اما یک شبهه است و متخصصان بانکی اذعان دارند به اینکه اتفاق ویژهای در این زمینه نخواهد افتاد، چون اولا درحالحاضر تمام نقلوانتقالات بانکی کاملا توسط بانک مرکزی رصد میشود و اینگونه نیست که فرضا من به راحتی دو میلیارد تومان پول از حساب بانکیام بیرون بیاورم و با آن ارز بخرم، همهچیز تحت کنترل است، ضمن اینکه پول از نظام بانکی بیرون نمیآید، حتی در همین مثال هم وقتی من پول را از حسابم خارج میکنم و ارز میخرم، پولی که برای خرید ارز میپردازم، به سیستم بانکی بازمیگردد؛ یعنی از حساب من کم میشود و وارد حساب شما میشود، پس پول از بانک خارج نمیشود.
بهجز اخذ مالیات از سپردهها، از نظر شما موارد دیگری که در اصلاح نظام مالیاتی باید لحاظ شوند، کدامند؟
مالیات بر عایدی سرمایه. اساسا هر دارایی که عایدی پیدا میکند باید مشمول مالیات شود، حتی کسی که سکه، ارز یا خودرو میخرد و با آن کسبوکار انجام میدهد. یک زمان من یک ماشین شخصی میخرم که معاف از مالیات است. یک زمان کسی میرود تا صد ماشین بخرد برای کسبوکار. در این حالت قرار است فرضا ۵۰ میلیون تومان بخرد و ۷۰ میلیون تومان بفروشد. درحالحاضر در نظام مالیاتی ما این شخص هیچ مالیاتی روی سود حاصله نمیدهد و این ناعادلانه است. کسی که پولش را در کسبوکار میبرد و اشتغال برای کشور ایجاد میکند باید مالیات بدهد، اما کسی که پولش را در ملک، خودرو و سکه میبرد، از مابهالتفاوت خریدوفروشش مالیاتی نمیپردازد.
در بودجه ۹۸ قوانین متعددی به جهت ایجاد شفافیت در بودجه وضع شد که البته بخش اعظمی از آن، از جمله سامانه یکپارچه اطلاعات شرکتهای دولتی، ارائه بودجه شرکتهای دولتی، دادن اطلاعات پرداختی به خزانه و... یا صورت نگرفت یا ناقص ماند. آیا این اقدامات در شفافیت بودجه ۹۹ نقشی داشته است؟
به اذعان خود تدوینکنندگان بودجه، منابعی که در آن تعریف شده است منابعی نیست که محقق شود، کمااینکه در بودجه سال ۹۸ این اتفاق افتاد. این قدم اولین گام در مسیر عدم شفافیت است. عملا پایه یا کف شفافیت بودجه باید این باشد که منابعی که برای بودجه در نظر دارید یک عدد واقعی باشد، پس گام اول با عدم شفافیت برداشته شده است. در بحث بودجه شرکتهای دولتی گامهایی رو به جلو برداشته شد؛ یعنی دولت یک ماه زودتر صورتهای مالی شرکتها و بودجه آنها را به مجلس ارائه کرد.
علت چه بود؟
اگر نخواهند کاری را انجام بدهند، دائم برای آن بهانهتراشی میکنند. متأسفانه در این زمینه خود دستگاهها هم نمیخواهند شفاف عمل کنند، چون پشت آن منافعشان است. الان بعضا مشخص نیست که پرداختی به کارکنان دولت چقدر است؟ الان خزانه ما نمیداند پرداختی به کارکنانش چگونه است؛ مثلا نمیداند فلانی در دستگاه بهمان چقدر دریافتی دارد. در اغلب موارد اطلاعات پرداختی به افراد نزد خزانه صرفا محدود به مبلغ حکم آنهاست.
در این بودجه هم شاهد مواردی هستیم که مشخصا دولتی نیستند، اما بودجه میگیرند. چرا و بر چه اساسی این افراد از بودجه عمومی ارتزاق میکنند؟
برخی از نهادها هستند که از نظر اساسنامهای و قانون تشکیلشان دولتی محسوب نمیشوند، بنابراین باید بررسی شود که اینها بر چه اساس و با چه مستند قانونیای از بودجه ارتزاق میکنند. گاهی بیان میشود همین که نام نهاد یا دستگاهی وارد ردیفهای بودجهای میشود، خود دلالت بر این دارد که این نهاد میتواند از بودجه منابع بگیرد بر همین اساس برخی از دستگاهها و نهادها که قبلا منابعی را از بودجه دریافت میکردند، دریافت بودجه در سنوات بعدی را نیز حق مسلم خود میدانند. در حالی که واقعا از منظر قانونی آنهایی باید از بودجه ارتزاق کنند که دولتی هستند.
از چه راهی و با چه معیاری قادر به ارتزاق از بودجه میشوند؟ رانت، روابط و لابیها چقدر در بودجهریزی مؤثرند؟
سازوکار بودجهریزی در کشور ما مبتنی بر چانهزنی است؛ از همان ابتدای تهیه و تدوین تا انتهای سال که اجرا میشود. در تهیه و تدوینش چانهزنی در دولت است، بعد که وارد مجلس میشود، چانهزنیها به مجلس میرسد بعد هم که قانون میشود، برای تخصیص بودجه دوباره دستگاهها لابی و چانهزنی میکنند که این منابع را بیشتر کنند. پس؛ بله هر دستگاه و نهادی بتواند چانهزنی بهتری کند تا منابع بیشتری را عاید خودش کند، این کار را میکند پس خیلی هم نباید دنبال معیار دقیق و شفافی گشت.
علاوه بر اینکه با رانت و لابی بودجه میگیرند عملکرد شفافی هم ندارند.
این مسئله محدود به دستگاههای خاصی نمیشود؛ بسیاری از دستگاههای دولتی هم هستند که شفاف نیستند و مشخص نیست بودجهای که میگیرند چطور هزینه میشود؟ بودجهریزی ما به این شکل است که میگویند، چون ما قبلا بودجه میگرفتیم حالا هم باید بگیریم درحالی که چه بسا اساسا دیگر نیاز نباشد برای یک کارکردی پول داده شود. این مسئله تنها مرتبط با چند نهاد خاص نیست؛ بقیه دستگاهها را هم شامل میشود.
چرا هیچ اقدامی برای اصلاح چنین مواردی صورت نمیگیرد؟ این نوعی هدررفت گسترده منابع در شرایط خاص کشور است.
یکی از مسائلی که پیشنهاد ما بهویژه در شرایط تحریمی بود، این بود که چه بسا لازم باشد بیاییم، بنشینیم و بررسی کنیم پولهایی که دارد به دستگاهها داده میشود، همچنان ضرورت دارد یا خیر؟ اصطلاحا به آن بودجهریزی مبتنی بر صفر گفته میشود. یک بار دیگر باید مرور شود دستگاههایی که بودجه میگرفتند آیا از این به بعد هم باید بگیرند؟ ممکن است الان پاسخ به این سؤال منفی باشد. زمانی وفور منابع نفتی داشتیم، پول نفت بود؛ هر کسی میآمد میگفتند تو هم بنشین سر سفره و استفاده کن، اما الان شرایط به گونهای است که دولت در مضیقه مالی شدید است و چه بسا دیگر توان پرداخت منابع را به برخی قسمتها که از دولت منابعی میگرفتند نداشته باشد؛ مثل همان نهادهای جدول ۱۷ لوایح بودجه در سنوات گذشته.