در قسمت بیست و سوم فصل دوم سریال از سرنوشت چه گذشت؟

اسماعیل با شعبون تا دم در کارگاه میآیند و سهراب به صورت تصادفی آن دو را باهم میبیند که این موضوع باعث ماجراهایی میشود. اسماعیل و شعبون چه ارتباطی با هم دارند؟
اسماعیل با شعبون تا دم در کارگاه میآیند و سهراب به صورت تصادفی آن دو را باهم میبیند که این موضوع باعث ماجراهایی میشود. اسماعیل و شعبون چه ارتباطی با هم دارند؟ این موضوعی است که ذهن سهراب را به خود مشغول کرده است. سهراب بلافاصله نزد شعبون میرود و از ارتباط و دلایل روابطش با اسماعیل میپرسد. شعبون به سهراب گفت که چه مشکلی با اسماعیل دارد که اینجا آمده است.
سهراب با چهره برافروخته و خشمگین نزد اسماعیل میرود. اسماعیل در اتاقش در کارگاه مشغول تلفن است. سهراب بدون اینکه با کارگران از جمله هاشم حرفی بزند به سراغ اسماعیل میرود. سهراب پس از دیدن اسماعیل به تندی با او صحبت میکند و دائم از او میخواهد که طلب او و همچنین هاشم را بدهد. دراین موقع هاشم از راه میرسد و از سهراب میخواهد آرام شود. سهراب به طور مکرر اسماعیل را دروغگو خطاب میکند و گفت که اگر چیزهایی که در باره اسماعیل میداند بگوید تو (هاشم) نیز چنین خشمگین میشوی.
بگو و مگو بین سهراب و اسماعیل چنان بالا میگیرد که اسماعیل خشمگینانه به طرف سهراب میرود تا به او کتک بزند. در این موقع همه کارگران در بیرون اتاق اسماعیل جمع شدند و پس از مدتی سهراب آنجا را ترک میکند. هاشم به اسماعیل آب سرد میدهد تاکمی آرام بگیرد. هاشم از اسماعیل میخواهد که طلب سهراب را بدهد که اسماعیل در پاسخ گفت که اگر تا امروز میخواست این کار را بکند، حالا با این کارش اصلا طلبش را نمیدهد.
سهراب پس از این ماجرا به یک اغذیه فروشی میرود و یک ساندویج میخرد. او باقی مانده حسابش را نگاه میکند که فقط ۲۵ هزار تومان بوده است. در همین موقع خندان از پرورشگاه زنگ میزند و از سهراب میخواهد که با هاشم آشتی کند. سهراب پس از یک گفت و گوی طولانی با خندان در باره همین موضوع، به هاشم زنگ میزند تا همدیگر را ببیند. پس از مدتی هاشم سرقرار حاضر میشود، اما سهراب به او گفت که باید جایی بروند. هر دو سوار یک تاکسی میشوند و به محل کار شعبون میروند. عوامل شعبون که در بیرون و داخل این محل حضور داشتند با هماهنگی که از پیش ایجاد شده بود سهراب و هاشم را به داخل راهنمایی میکنند. سهراب، هاشم را به طبقه دوم این کارگاه میبرد و از پنجره پاگرد همان طبقه به اتاقی که چند نفر از جمله اسماعیل در آن بودند، به پایین نگاه میکنند.
هاشم وقتی میبیند که اسماعیل در داخل این اتاق در حال قمار است حالش منقلب میشود و قادر به هیچ صحبتی نیست. آن دو از این مکان بیرون میآیند در حالی که هاشم به شدت از این موضوع ناراحت است. حالا مشخص شد که تمام بدهکاریها و بدقولیها برای پرداخت حق و حقوق کارگران ازجمله سهراب و هاشم، به خاطر قمار اسماعیل بوده است. هاشم حالا فهمید که همه حرفهای اسماعیل در باره افزایش سهم ۴۰ درصدی از تولیدات کارگاه و ارتقای حقوق و دستمزد آنان فقط یک بلوف بوده است و او هرگز نمیتواند این مبالغ را به آنان بدهد.
در سکانس دیگر اسماعیل به کارگاه میآید و بلافاصله سراغ هاشم را از کارگران میگیرد که آنان اظهار بی اطلاعی میکنند. اسماعیل وقتی به اتاقش وارد میشود ناگهان با دو چهره برافروخته و ناراحت روبرو میشود.
دراین موقع همه کارگران به داخل اتاق اسماعیل میآیند که اسماعیل با داد و فریاد خود را خشمگین نشان میدهد. کارگران از سهراب و هاشم میپرسند که چه اتفاقی افتاده است که آن دو گفتند که همه حق و حقوقتونه اسماعیل در قمار میبازد. این جمله درگیری وبرخورد میان آنان را بیشتر میکند و اسماعیل تمام وسایل سهراب و هاشم را به سمت آنان پرت میکند تا هرچه زودتر کارگاه را ترک کنند. اسماعیل در این دقایق، خیلی حرفها علیه سهراب و هاشم بر زبان میآورد که وقتی گفت: سهراب و هاشم مدتی از دیوار وارد کارگاه میشدند و از کارگاه دزدی هم کرده اند با خشم غیر مهار هاشم روبرو شد که با چهره خشمگین به سمت او حرکت میکند.
قسمت بیست و سوم فصل دوم سریال از سرنوشت با همین سکانس به پایان میرسد و تماشاگران را با این پرسش روبرو کرده است که پایان درگیری بین آنان به کجا خواهد کشید؟ حالا مشخص شد که اسماعیل تمام پولهای کارگاه را در راه قمار از دست میدهد و نمیتواند به تعهدات خود در کارگاه عمل کند. کارگران از جمله سهراب و هاشم طلب زیادی از اسماعیل دارند که او با کارهای خود نه تنها نمیتواند بدهکاری اش را بدهد بلکه از پرداخت دستمزد کارگران نیز با مشکل روبرو است.