اصلاحطلبان چه باید بکنند؟
محمود صادقی: اینکه به هر محدودیتی تن بدهیم اسمش اصلاحطلبی نیست

این درست نیست که تحریم مشارکت یا مشارکت نکردن در انتخابات را مصداق رادیکالیسم بنامیم. چون کسانی که این شیوه را به کار میگیرند خواهان اصلاح روندهای انتخابات هستند. میگویند با فرایندهای موجود عملا به جایی رسیدیم که مشارکت در انتخابات به ۴۲ درصد رسیده و متناسب با خواست مردم است. باید این بحثها را دید. اگر نگران عدم مشارکت هستیم باید سازوکارهای مشارکت را اصلاح کنیم. سازوکارهایی انتخابات که جامعه را به جایی رسانده که برای مشارکت در انتخابات، گزینههای مطلوب وجود ندارد و حتی گزینه حداقلی که شانس عبور از فیلتر را پیدا میکنند بعدا امکان عمل ندارند. راه مبارزه با این وضع اصلاح زمینه مشارکت و نه تن در دادن به مشارکت به هر قیمتی است که برچسب رادیکالیسم به آن میزنند که من مخالف استفاده از آن هستم.
نسبت میان اصلاحات و رادیکالیسم را چگونه میبینید؟ آیا ممکن است رادیکالیسم بر اصلاحات حاکم شود؟
اصلاحات به طور اساسی رویکردی در مقابل رادیکالیسم است. اصلاحات به معنای مطالبه اصلاح امور بدون توسل به وسایل خشن و با رویکرد پرهیز از خشونت و رادیکالیسم است. تلاش اصلاحطلبان نیز در طول تاریخ ما از دوره مشروطه تا کنون این بوده که با مکانیسمهای مدنی بدون توسل به سلاح یا استفاده از روشهای خشونت آمیز برای اصلاح امور تلاش کنند. بارزترین آن نیز امام خمینی بود که از سال ۴۲ که مبارزه خود را آغاز کردند مشی اصلاحطلبانه و پرهیز از خشونت را در پیش گرفتند. تاکیدشان هم بر عدم استفاده از سلاح بود و روشهای خشونت آمیز را تایید نمیکردند. ایشان با روشهای فرهنگی، امر به معروف و نهی از منکر، شفافسازی، انتقاد و کار فکری کار را جلو میبردند.
چندی است این مبحث مطرح شده که حاکمیت راست رادیکال در مجلس موجب احیای چپ رادیکال در اصلاحات میشود، نظرتان در این باره چیست؟ اینکه مصادیقی، چون نامه آیتالله موسوی خوئینیها به رهبری و انتقادات چهرههایی، چون حجاریان، تاجزاده و علویتبار را در قالب احیای چپ رادیکال دسته بندی کرده و از این به صدای پای رادیکالیسم تعبیر میکنند؟ از این منظر حاکم شدن راست رادیکال در جناح راست موجب احیای چپ رادیکال در اصلاحات میشود؟
من این تحلیلها را قبول ندارم. این انتقاداتی که اشخاص نامبرده مطرح میکنند در قالب اصلاحطلبی، خشونت پرهیز و مدنی است. برخلاف آنچه که آقای قوچانی میگوید تعبیر این حرکتها به رادیکالیسم درست نیست. وقتی اصلاحطلبی به رهبری مشفقانه و شفاف نامه مینویسد و مطالبات اصلاحطلبانه خود را مطرح میکند و خواهان پاسخگویی میشود اشتباه است آن را گرایش رادیکالیسم بنامیم.
تعبیر از رادیکالیسم بر مبنای مصادیقی، چون تحریم مشارکت در انتخابات و روشهای این چنینی، از سوی منتقدین به رادیکالیسم در اصلاحات صورت میگیرد آیا به نظر شما چنین شیوههایی به اصلاحات کمک میکند؟
این درست نیست که تحریم مشارکت یا مشارکت نکردن در انتخابات را مصداق رادیکالیسم بنامیم. چون کسانی که این شیوه را به کار میگیرند خواهان اصلاح روندهای انتخابات هستند. میگویند با فرایندهای موجود عملا به جایی رسیدیم که مشارکت در انتخابات به پایین تر حد رسیده و این متناسب با خواست مردم است. باید این بحثها را دید. اگر نگران عدم مشارکت هستیم باید سازوکارهای مشارکت را اصلاح کنیم. سازوکارهایی انتخابات که جامعه را به جایی رسانده که برای مشارکت در انتخابات، گزینههای مطلوب وجود ندارد و حتی گزینه حداقلی که شانس عبور از فیلتر را پیدا میکنند بعدا امکان عمل ندارند. راه مبارزه با این وضع اصلاح زمینه مشارکت و نه تن در دادن به مشارکت به هر قیمتی است که برچسب رادیکالیسم به آن میزنند که من مخالف استفاده از آن هستم.
به نظر شما مسیر درست کدام است؟
اگر به دنبال اصلاحات هستیم باید از مسیر درست پیش برویم، اینکه در هر شرایطی انسان به هر محدودیتی تن بدهد اسمش اصلاحطلبی نیست. اصلاحطلبی به معنای مطالبه اصلاح فرایندها از جمله اصلاح انتخابات است. وقتی بارها و بارها این راه طی شده و دوره به دوره این فضا محدودتر میشود اصلاحطلبان باید به فکر راه حلهای اساسیتر باشند. قاعدهاش هم همین است. بازهم روش خشونت پرهیز است و مطالبه جدی اصلاح فرایندها را مطرح میکند. قانون و روشهای موجود مربوط به انتخابات کلیدیترین جایگاهها هم مجلس و هم ریاست جمهوری باید اصلاح شود. سازوکاری که مرحوم هاشمی رفسنجانی را نمیتواند تحمل کند و به آن اجازه عبور نمیدهد زمینه را برای مشارکت نکردن فراهم میکند. اشخاصی که در پی اصلاح انتخابات هستند در واقع در جستجوی راههایی برای افزایش مشارکت هستند. باید این طرف سکه را هم دید و اگر برخی اشخاص تحلیلشان این است که ما در هر شرایطی به صورت حداقلی به مشارکت تن بدهیم این انحراف در اصلاحطلبی است. این انفعال است که به انسداد امور کمک میکند. این انسدادطلبی است نه اصلاحطلبی.
اصلاحطلبان چه باید بکنند؟
اصلاحطلبان با توجه به انسداد سیاسی موجود در حال گفتگو هستند که در این شرایط بر اساس چه الگویی کار کنند. یک الگو اصلاح جامعهمحور است. اتفاقا روشهایی که اصلاحطلبی قدرتمحور در مشارکت به هر قیمتی مطرح میکنند باعث دوری اصلاحطلبان از متن جامه شده است. بهترین روش این است اصلاحات را از متن جامعه جستجو کنند. ما در عرصههای مخلتف نیاز به اصلاح داریم از حوزه تعلیم و تربیت تا اقتصاد تا امور اجتماعی. اصلاحطلبان مسیرهای مختلفی در پیش دارند. در شرایط فعلی بهترین مسیر این است که از متن جامعه و همراه با جامعه حرکت کنند.
اگر دعوت به مشارکت میکنیم باید مسیر مشارکت فراهم شود، ولی اگر مسیر مشارکت مسدود باشد چطور میخواهیم دعوت به مشارکت کنیم و اگر فرد مشارکت نکرد او را سرزنش کنیم. سرزنش در جایی است که مسیری باز باشد و افراد از آن مسیر حرکت نکنند آن وقت شما سرزنش کنید. وقتی مسیر مسدود باشد باید برای باز کردن آن مسیر اقدام کرد.
اگر دل مان برای انقلاب و نظام میسوزد باید ببینیم چه عیوبی وجود دارد که ۶۰ درصد از جامعه را از مشارکت مایوس کرده و از آن ۴۰ درصد شرکتکننده بخشی از آرا هم باطله بوده و هدفهای دیگری از مشارکت داشتند. مثلا در تهران در نظر بگیرید ۳۰ نفر نماینده با پشتوانه چند درصد از مردم به مجلس راه یافتند. آیا این مشارکت به شکلگیری مجلس قوی منجر میشود یا اینکه مردم میتوانند در انتخابات از بین گزینهها گزینه مطلوب خود را انتخاب کنند؟