امروزه افراد از آگهی کردن فروش کلیه و چسباندن آن به در و دیوار و نوشتن شمارهتلفنشان به زیر آن هیچ ابایی ندارند البته شاید حق هم داشته باشند، زیرا فردی که به مرحلهای رسیدن که ادامه حیات خود را وابسته به فروش اعضای بدنش میداند، دیگر چیزی برای او مهم نیست و نباید هم مهم باشد.
دیوارهای شهر این روزها بیش از پیش شرمسارند، شرمسار از آگهیهایی که انسانها برای فروش اعضایشان به آن چسباندهاند...
به گزارش ایسنا، اگر زمانی برای فروش اعضای بدن افراد ترجیح میدادند که در نهان و دور از چشم دیگران اقدام به این کار بکنند، امروز این مسئله به گونهای است که آشکارا دست به آن میزنند.
امروزه افراد از آگهی کردن فروش کلیه و چسباندن آن به در و دیوار و نوشتن شمارهتلفنشان به زیر آن هیچ ابایی ندارند البته شاید حق هم داشته باشند، زیرا فردی که به مرحلهای رسیدن که ادامه حیات خود را وابسته به فروش اعضای بدنش میداند، دیگر چیزی برای او مهم نیست و نباید هم مهم باشد.
آنها دیگر از مرحله سرزنش و خجالت و شرمساری عبور کردهاند و اگر کسی از آنها بخواهد که از این کار منصرف شوند با سؤال «پس برای ادامه زندگی چکار کنم؟ اگر دلسوز من هستی کمکم کن تا محتاج فروش کلیه نباشم» دهان آنها را برای همیشه میبندند.
وقتی حرف از نیاز باشند، کمتر کسی پیدا میشود که از افراد رفع نیاز کند تا آنها مجبور به فروش کلیه خود نباشند بنابراین دیگر کسی جرئت نمیکند افرادی که اقدام به فروش کلیه خود میکنند را سرزنش کند یا تلاش کند که آنها را از فروش کلیه خود منصرف کند.
کمتر کسی را میتوان یافت که بر دیوارها و معابر و نزدیک بیمارستانها چشمش به آگهیهای خریدوفروش کلیه برنخورده باشد، عدهای در این آگهیها اعلام نیاز به خرید کلیه میکنند و عدهای کلیه خود را میفروشند.
بهراحتی چرا چنین است؟ چه کسی یا کسانی کلیه خود را داوطلبانه میفروشند و چه کسانی برای خرید کلیه اعلام نیاز میکنند؟
قطعاً افراد نمیخواهند خللی بهسلامتیشان وارد شود و این در ذات هر انسانی است بنابراین جز اجبار، دلیل دیگری برای فروش کلیه وجود ندارد.
یکی از کسانی که آگهی فروش کلیه را به دیوارهای شهر چسبانده، در پاسخ به تلفن تنها به جمله «آقای ۳۷ ساله با گروه خونی O+ بوده و در سلامت کامل جسمی قرار دارم و حاضر هستم هر آزمایشی که بخواهید، انجام دهم و به کمتر از ۱۲۰ میلیون تومان هم نمیفروشم.»
او هیچ توضیح دیگری نداد.
البته افراد دیگری که آگهی فروش کلیه به در و دیوار چسباندهاند، بهمانند این فرد رفتار نمیکنند، آنها وقتی مطلع میشوند که خبرنگار هستم، راحتتر صحبت میکنند، گویا منتظر بودند تا کسی پای درد دلهای آنها بنشیند.
«۴۲ ساله، متأهل و دارای ۲ فرزند هستم، برای تأمین نیازهای زندگیام مجبور هستم یکی از کلیههایم را بفروشم، چون کارگر ساختمانی هستم و تقریباً نصف سال را بیکارم، میخواهم با پول حاصل از فروش کلیه یک مغازه کوچک باز کنم و چرخ زندگیام را بچرخانم، جز این راه دیگری ندارم.» این را یکی از آنهایی میگوید که آگهی فروش کلیه را به دیوار چسبانده است.
او میگوید قیمت خاصی در نظر ندارم، اما به دنبال آن هستم که به مبلغ بالاتری بفروشم تا بتوانم کاری برای خودم دستوپا کنم و در این گرانیها خریداران قیمت بالاتری پیشنهاد بدهند.
این شهروند بر این باور است که هیچ چیزی نمیتواند جایگزین سلامتی انسان باشد و قطعاً همه کسانی که میخواهند کلیه خود را بفروشند نباز مبرم به پول دارند و مشکلات مالی آنها را به چنین کاری مجبور کرده است و خدا میداند فروشندگان کلیه در آینده با چه مشکلاتی مواجه خواهند شد.
این آقای ۴۲ ساله هرچند حاضر به صحبت حضوری نشد، اما صحبتهای خود را اینچنین ادامه داد: سه روز است که آگهی زدهام و در این مدت چند نفر تماس گرفتهاند، آنها راضی هستند که حدود ۵۰ تا ۶۰ میلیون تومان پرداخت کنند، اما واقعیت این است که با این مبلغ نمیتوان کاری ایجاد کرد، حتی نمیتوان یک پراید خوب برای مسافرکشی خرید؛ بنابراین خریداران باید بین سه تا پنج برابر این مبالغ را به فروشندگان پیشنهاد دهند چرا که جان انسان بسیار ارزشمندتر از این مبالغ است.
به گفته این شهروند اردبیلی، برخی از تماسگیرندگان بهنوعی در کار دلالی هستند و وقتی از آنها سؤال میکنم که دریافتکننده کلیه چه نسبتی با شما دارد، پاسخ درستی نمیدهند و مشخص است که دنبال اهداف دیگر و دلالی هستند و من نمیخواهم به چنین اشخاصی، کلیهام را بفروشم.
البته خریداران کلیه هم دلایل خود را دارند. شاید دلایل آنها منطقیتر و عقلاییتر باشد، زیرا آنها به دنبال ترمیم سلامتی خود یا عزیزانشان هستند و دلالها نقش کمتری در این مورد دارند.
یکی از افرادی که برای خرید کلیه آگهی چسبانده است در گفتوگوی تلفنی تنها به یک جمله «کلیه فرزندم به دلیل بیماری از بین رفته است و هر چه زودتر باید پیوند کلیه انجام شود.» و حاضر نشد بیش از این توضیح دهد، بسنده کرد. زیرا بر این باور است که گفتگو با خبرنگار هیچ گرهای از مشکلات آنها باز نمیکند.