ترنج موبایل
کد خبر: ۸۶۷۳۰۷

کمدی‌های میلیاردی؛ کدام شوخی؟ کدام خنده؟

کمدی‌های میلیاردی؛ کدام شوخی؟ کدام خنده؟

«برخی از این آثار دست روی فقر، بیکاری، حاشیه‌نشینی، قهوه‌خانه رفتن، لات بودن… گذاشته‌اند اما هر دوی آن‌ها فاقد یک پیام‌تر و تمیز است و با اضافه کردن حرکاتی شبیه رقص و لگدپراکنی و شوخی‌های جنسی، موقعیت‌هایی را به وجود می‌آورند که مخاطب را بخندانند در واقع چنگ به هر ریسمانی می‌زنند که در این سینما حضور داشته باشند.»

تبلیغات
تبلیغات

روزنامه اعتماد در مطلبی نوشت: در سال‌های گذشته تنها ژانری که بیشتر توانسته برای سینما منفعت مالی داشته باشد، فیلم‌های کمدی است که همان سینمای گیشه چهار سال اخیر محسوب می‌شود. کمدی‌های این سال‌ها، فقط با هدف فروش میلیاردی در گیشه تولید می‌شوند و فیلمنامه نمی‌تواند این هدف را پوشش بدهد. اغلب آن‌ها، به گفته سازندگانشان، مأمنی برای آسودن از رنج جامعه و ساعتی فکر نکردن به مشکلات زندگی است. غافل از اینکه همین فیلم‌ها، تصویری ارایه می‌دهند که می‌تواند مخرب باشد. در بیشتر فیلم‌های کمدی، زندگی‌های لوکسی را می‌بینیم که شاید نظیر آن را در زندگی واقعی هرگز نیابیم؛ خانه‌های بزرگ، تفریحاتی مثل اسب‌سواری، سفرهای خارجی، هدایای گران‌قیمت، پوشش‌ها و آرایش‌های نامتعارف، درآمدهای نجومی و… که در دسترس عموم مردم نیستند.

از سویی برخی از این آثار دست روی فقر، بیکاری، حاشیه‌نشینی، قهوه‌خانه رفتن، لات بودن… گذاشته‌اند اما هر دوی آن‌ها فاقد یک پیام‌تر و تمیز است و با اضافه کردن حرکاتی شبیه رقص و لگدپراکنی و شوخی‌های جنسی، موقعیت‌هایی را به وجود می‌آورند که مخاطب را بخندانند در واقع چنگ به هر ریسمانی می‌زنند که در این سینما حضور داشته باشند. 

با همه این تفاسیر، برخی دلیل تسلط این دست از آثار هجو را، نبود فیلم‌های اجتماعی خوب می‌دانند که حتی در صورت ساخت به دلیل نداشتن فضای تبلیغات در میان حجم بالایی از تبلیغات فیلم‌های کمدی که تقریبا اکثر آن‌ها مبتذل هستند، گم می‌شوند. سلیقه و ذائقه مخاطب هم در میان این تعداد بالا از این محصولات بالطبع در این سال‌ها تغییر کرده است. 

این روزها که «رها» و «زیبا صدایم کن» و «بی‌سر صدا» از آثار اجتماعی خوب روی پرده سینماست اما با این حال شاهد آن هستیم که فیلم‌های نازلی چون «دایناسور» به کارگردانی مسعود اطیابی همچنان جزو صدرنشین‌های سال جاری است و بیش از ۱۴۰ میلیارد فروش داشته و در این دو ماه اخیر در حال حاضر فتح گیشه را به خود اختصاص داده است. 

اطیابی از کارگردانان پرکار سال‌های اخیر سینمای کمدی ایران است و برای نوروز هم فیلم کمدی دایناسور را روانه اکران کرده که همچنان در حال اکران است. پژمان جمشیدی که شاه‌کلید فیلم‌های هجو محسوب می‌شود، پنجمین همکاری‌اش را با اطیابی در فیلم وی داشته است که تقریبا کنار هم قرار گرفتن این کارگردان با این بازیگر پرحاشیه، تبدیل به یک فرمول ثابت شده است. 

دایناسور یک فیلم کمدی بسیار ضعیف در مورد یکی از تاریک‌ترین معضلات اجتماعی یعنی مواد مخدر است. زمانی که تلویزیون در دهه ۶۰ و اوایل ۷۰ به سریال‌سازی برای آگاهی جامعه ایران با این معضل روی آورد با این هدف که به مخاطب بفهماند اعتیاد چه بلایی بر سر خانواده‌ها می‌آورد کمتر کسی فکر می‌کرد بعدها این سوژه تبدیل به موتیف اصلی آثار کمدی شود. امیر برادران در مقام نویسنده دایناسور، فیلمنامه‌ای بر پایه معضلات مواد مخدر صنعتی و غیرصنعتی در قالب کمدی نوشته که اطیابی هم آن را به تصویر کشانده است که شاید می‌خواستند به عواقب آن بپردازند که نه تنها موفق نبوده‌اند بلکه هیچ پیام معناداری غیر از شلنگ تخته انداختن بازیگران در این فیلم نمی‌بینیم. 

پژمان جمشیدی، امیر جعفری، نگار فروزنده، یوسف تیموری و سوسن‌پرور در این دایناسور هنرنمایی کرده‌اند. 

قصه درباره فردی معتاد به هروئین و تریاک به نام رضا دایناسور با بازی پژمان جمشیدی است که برای فرار از اخراج کارش مجبور است که گواهی‌عدم اعتیاد را به کارفرمایش نشان دهد. او با روش‌های گوناگونی که دوستش جلال با بازی امیر جعفری می‌گوید، تلاش می‌کند تا آثار مواد را از بدن خود پاک کند اما در روز آزمایش اتفاقاتی می‌افتد که زندگی همه را به‌هم می‌ریزد.

فیلمنامه‌ای که ابتدایی، کلیشه‌ای و حتی قابل پیش‌بینی است و حتی از اول هم نیازی نبود که فیلمنامه درباره آن نوشته شود بلکه قصه با یک صفحه کاغذ، هم این داستان بی‌کیفیت ساخته می‌شد. فیلم مذکور مانند اکثر آثار کمدی انسجام ندارد و از روایت منطقی برخوردار نیست. در واقع فیلم چند پاره است. بین فریادها و الفاظ رکیکی که بین رضا و جلال رد و بدل می‌شود، چند خطی هم دیالوگ وجود دارد که به بدترین و ابتدایی‌ترین شکل از زبان بازیگران ادا می‌شود. 

پژمان جمشیدی که در آثار کمدی نقش‌های متفاوتی را بازی کرده از یک فرد احمق در فیلم خوب، بد، جلف تا یک فرد مذهبی در فیلم دینامیت، نتوانسته از پس شخصیت یک معتاد سطحی برآید و فقط با تغییر لحن صدایش می‌خواهد نشان دهد که معتاد است و در یک تیپ فرو نرفته است، از سوی دیگر امیر جعفری که در دو سال اخیر در سریال‌های نمایش خانگی مرداب و جنگل آسفالت، یک چهره کاریزماتیک و حتی ضد قهرمانی سمپاتیک را داشته در دایناسور گویا، روح بیک ایمانوردی و تقی ظهوری در او حلول کرده است و به سبک فیلمفارسی‌های پیش از انقلاب بازی می‌کند.

جلال، فردی است که از قرص‌های صنعتی استفاده می‌کند و دایم در حال صحبت کردن با پشه‌هاست و همیشه پشت رضا را خالی می‌کند. شوخی‌ها کیفیت لازم را ندارند و به ندرت باعث خنده می‌شوند حتی فیلم، موقعیت خنده‌داری را هم فراهم نمی‌کند. قصه به شدت دارای ضعف ساختاری، شخصیت‌پردازی سطحی، تکراری و قابل پیش‌بینی است.

دایناسور با اینکه دست روی یکی از معضلات ریشه‌دار در جامعه گذاشته حتی به صورت طنز هم نتوانسته مفید باشد، اینکه دختر رضا هم ساقی مواد مخدر است چون بیست سال پدر بالای سرش نبوده، مضحک است چه بسا که خیلی از فرزندان از داشتن پدر یا مادر محروم بوده‌اند اما آیا همگی خلافکار شده‌اند یا به دنبال مواد رفته‌اند؟ تعمیم دادن این موضوع به کل جامعه، غیرقابل باور و ابلهانه است.

دختری که خاطره‌ای از پدرش ندارد، ناگهان ساقی مواد می‌شود و پدر معتاد می‌خواهد او را از چنگال مافیای مواد مخدر نجات دهد، بیشتر به آثار هندی شباهت دارد تا یک فیلم پر و پا قرص کمدی. در کل اینکه چرا به رضا، دایناسور هم می‌گویند، در فیلم برای مخاطب مشخص نیست.

سینمای ایران این روزها گرفتار مرض ارقام و اعداد شده است. همه منتظرند که ببینند کدام یک از آثار هجو، رکورد آن یکی را می‌زند و این چرخه تکراری آثار کمدی است که چند سالی است که در آن غوطه‌ور هستند و حالا دست‌اندرکاران دایناسور به دلیل رکوردزنی در میان سایر آثار کمدی اکران شده خوشحال هستند و این‌گونه است که کیفیت فدای کمیت می‌شود.

نویسنده: فرزانه متین

تبلیغات
تبلیغات
ارسال نظرات
تبلیغات
تبلیغات
خط داغ
تبلیغات
تبلیغات